در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 40 60 80

اروسیا

50,000 تومان

نویسنده: احمد هاشمی
نشر: روزنه
توضیح: این داستان با مرگ جمال آقا آغاز می‌شود. «جمال آقا در شصت سالگی بر اثر کهولت سن اوردوز کرد و مرد. در روزی که در عراق سیصد نفر بر اثر یک حمله انتحاری تلف شدند. این خبر را همه اهالی کوچه اَرس باور کردند، اما مرگ جمال آقا خبری نبود که به‌راحتی باور کنند، حتی با وجود شایعه پخش مواد مخدر ناخالص و کشنده در شهر. از جمال آقا بعید بود نفهمیده باشد چه جنسی مصرف می‌کند. آن مرحوم خودش یک آزمایشگاه سیار بود. هر ماده‌ای را که بو می‌کشید، میزان خلوصش را با آنالیز تحویل می‌داد…»

پس از مرگ جمال تحقیقات اهالی محل آغاز می‌شود و نشانه‌ها خبر از این می‌دهند که احتمالاً او به طور کامل نمرده است یا دست‌کم خودش کاملاً قانع نشده که مرده است. به هر حال تشییع آبرومندی انجام می‌شود و راوی که کارمند موسسه همسریابی «بهینه‌گستر بستر فردا» است به سراغ زندگی خود می‌رود که این آغاز ماجراهایی عجیب است.

در بخشی از متن پشت جلد این کتاب می‌خوانیم:
«آدم‌هایی هم هستند که پس از مرگ عاشق می‌شوند و ازقضا جمال آقا آخرینشان نیست. گناه جمال آقا صبوری‌اش است. می‌خواهد اوضاع دنیا کمی آرام شود و آنگاه شروع کند به زندگی کردن. از بخت بد او و مریخی و نگار و رحیم و اقدس، حال روزگار همیشه همین‌قدر ناخوش بوده و انگار انگیزه‌ای هم برای روبه‌راه شدن ندارد. قاسمی به همه می‌گوید تنها راه رهایی این است که آدم‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، برای همین بنگاه همسریابی راه می‌اندازد، ولی در این میان خودش هم ناخواسته در کمیّت دوست داشتن دچار زیاده‌روی می‌شود و همه می‌دانیم که توجه به کمیّت چقدر از کیفیت کار می‌کاهد. آدم‌های کمی هستند که در عاشقی دچار افراط و تفریط نمی‌شوند. این داستان درباره آن تعداد انگشت‌شمار نیست. اِروسیا هم مانند همه امور جدی دنیا طنز است.»