در حال نمایش 4 نتیجه

نمایش 40 60 80

با سنگ‌ها آواز می‌خوانم (شومیز)

195,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: مائده فلاح

انتشارات: صدای معاصر

سال انتشار: 1400

کد شابک: ‏‫9786006298825

درباره کتاب

دستانش را به زیر بغل برده و پایش را به نرده تکیه زد.حیاط روشن تر از هر شب دیگری بود و این برای ماهی بود که امشب عهد کرده تا بیشتر نورافشانی کند. به سنگریزه های حیاط زل زده و جای پای دخترک مومشکی را به وضوح روی آن ها دید. دویده بود، کل مسیر حیاط تا در را دویده بود. امشب هم مثل همیشه موهایش را از وسط فرق باز کرده و دو طرف صورتش رها کرده بود؛ البته منظم تر و دقیق تر از همیشه دقیق تر از زمانی که در نساجی او را می دید. فقط یکبار به رژ قرمزش گیر داده بود، بعد آن دیگر ندیده بود رژ قرمزبزند. این دختر محتاط می توانست ربطی به یاشار داشته باشد؟ می توانست آن قدر بد باشد که به مردی با شرایط یاشار دل ببندد؟ دختری که حتی از زدن رژ لب قرمز بعد از آن پرهیز کرده بود،چطور می شد که به دیدن رابطه ای بین او و یاشار فکر کرد؟

 

برای مریم

190,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: مائده فلاح

انتشارات: صدای معاصر

سال انتشار: 1400

کد شابک: ‏‫9786226722834

درباره کتاب

 

 

سهم‌ من از عاشقانه‌هایت

225,000 تومان

نویسنده:مائده فلاح
نشر: شقایق
توضیحات:دلش یادآوری تموم اون مکلمه ی لعنتی را می خواست.
چشم هاش رو بست. اون روز اصلا براش مهم نبود چی می گه. فقط می خواست دست به سرش کنه. تمرکز کرد و سعی داشت بیاد بیاره چی گفته؟

مائده فلاح نویسنده رمان های فارسی است و از آثار وی استقبال زیادی به عمل آمده است.

خیال ماندنت را دوست دارم

225,000 تومان

نویسنده:مائده فلاح
نشر: شقایق
توضیحات:دستی به پیشانی بلندش کشید تا چند تار موهای تاب خورده به سمتشان را کنار بزند. راست نشست. قبل از اینکه حرفی بزند، گفتم:
-اومدم امشب اینجا بمونم.
لبخند زد، اما من جان کندم تا بگویم. مثل آرام آرام سقوط کردن از یک ساختمان چند طبقه بود. هیجان و ترس را همزمان داشتم. ماندنم درست بود؟
از جایش بلند شد و به سمتم آمد. او نزدیک شد. سر تا پایم را از نظر گذراندو گفت:
-کار خوبی کردی که اومدی، شب‌ها هر وقت دلت خواست بیا خونه‌م. هیچ کس ندونه تو که می‌دونی من بر عکس روزا که ازت متنفرم، شبا عاشقتم.
چرا از گفتن این حرف‌ها نمی‌ترسید؟ خیلی از نقشه‌هایش را نقش بر آب کرده بودم. چرا نمی‌فهمید که این حرف های حقارت بار تاوان دارد. دستی به گونه‌ام زد و ادامه داد:
-دیدی بعضی گل‌ها فقط شب بو دارند؟ روزها که از کنارشون رد می‌شی انگار نه انگار همون گلن. ولی وای به حال شب، یه دفعه مستت می‌کنن، یه دفعه از خود بیخودت می‌کنن هرچه‌قدر هم ازشون دور می‌شی باز بوش دنبالت می‌آد.تو مثل همون گلا هستی، شب که می‌شه یهو مستم می‌کنی، یهو از خود بیخودم می‌کنی. هر جای خونه که می‌رم بوت دنبال منه.