نمایش 91–99 از 113 نتیجه

نمایش 40 60 80

بالون‌ مهتا

39,600 تومان

نویسنده: جعفر مدرس صادقی
نشر: مرکز
توضیحات:رمان «بالون مهتا» را «جعفر مدرس صادقی» نویسنده، مترجم و ویراستار معاصر نوشته است. این اثر سومین رمان نویسنده و پس از «نمایش، نشر روزگار ما» و «گاوخونی» منتشر شده است. مهتا مردی هندی است که بالونی سفید دارد و با این بالون به هر جا که بخواهد در کمترین زمان سفر می‌کند. در بخشی از داستان می‌خوانیم: «سوار باد شد و رفت روی دریا… نه قطب‌نما داشت و نه می‌دانست کجاست و کجا دارد می‌رود و نه می‌توانست هیچ تغییری در جهت حرکت بالون بدهد – تسلیم باد بود. با خودش عهد کرد که به هر جایی که رسید، به جای هر کار دیگری مثل تلفن زدن به دفتر شرکت در دهلی و خبر دادن از سلامت خودش یا تماس گرفتن با خبرنگارها و روزنامه‌نگارها و تعریف کردن واقعه و چاپ کردن شرح حالش در روزنامه‌ها و مجله‌ها، خودش را از همه کس پنهان کند و به این ترتیب همه‌ی نیروهایی را که به کمکش آمده‌اند توی وجودش ذخیره کند و با استفاده از همه‌ی این نیروها و تجربه‌ای که به دست آورده است و با به کار گرفتن همه‌ی استعدادهای ذاتی و اکتسابی همه‌ی عمرش، بهترین، رونده‌ترین، پرنده‌ترین، سبک‌ترین و خوش‌دست‌ترین بالون دنیا را بسازد.» کتاب حاضر را نشر «مرکز» منتشر کرده است.

قوها انعکاس فیل‌ها

29,800 تومان

نویسنده: پیام‌ناصر
نشر: مرکز
توضیحات: خود من تجربه ی مشابه این را داشتم. می دانستم شب زنده داری تك نفره چقدر می تواند كیف داشته باشد. از این نظر با او همدل بودم. شب هایی كه بی دلیل از خواب بیدار می شوم دلم می خواهد از رختخواب بیرون بیایمو گشتی ر خانه بزنم. روی مبل لم می دهم، سیگار ی كشم، یا مدتی تلویزیون تماشا می كنم. یک بار به قدری سرگرم تماشای برنامه ی مستندی در مورد صید ماهی قزل آلا برای رستوران ها شدم که غفلتا وقتی به خودم آمدم صبح شده بود این جور مواقع بیش از هر زمانی احساس آزادی می کنم انگار کسی مرا بیدار می کند و می گوید: هی رفیق بلند شو و یک کم زندگی کن.

نسترن های صورتی

60,000 تومان

نویسنده: رضا جولانی
نشر:مرکز
توضیحات: اثر حاضر حاوی چند داستان کوتاه است که نویسنده در آن‌ها تصویری از حیات فردی و مناسبات اجتماعی انسان‌ها به دست می‌دهد
داستان‌های این کتاب فضای دوران قاجا را فرا یاد می‌آورد .این داستان‌ها در ظاهر از سیاست و تاریخ متاثرند، اما در واقع تمهیدی هستند برای مطرح کردن دغدغه‌های اصلی بشر.
در این مجموعه “شاهزاده آبی”، “مزدور”، “نسترن‌های صورتی”، “سرود تاریکی”، و چند داستان دیگر به چاپ رسیده است. “نسترن‌های صورتی” داستان پزشکی است که خاطرات خود را مرور می‌کند.
این پزشک که به تازگی بیمار شده پس از دریافت جواب آزمایش در می‌یابد که به زودی خواهد مرد. او در راه بازگشت به خانه با برخی بیمارانش برخورد می‌کند.
آن ها از زحمات دکتر تشکر کرده او را به خاطر مهارتش می‌ستایند. هر گوشه‌ای از شهر خاطرات گذشته را در پزشک زنده می‌کند. سرانجام به منزل می رسد و همسرش درباره نتیجه آزمایش از او سوال می‌کند، اما …

قسمت دیگران

28,500 تومان

نویسنده: جعفر مدرس صادقی
نشر: مرکز
توضیحات: در نامه عزیز به زنش سفارش کرده بود به فکر تحصیل بچه ها باشد و کاری کند که مدرک درست و حسابی بگیرند و مثل پدرشان مجبور نباشند برای پولدار شدن ریسک کنند… روی کار آزاد نمی شد حساب کرد. و از طرفی، اگر هم آدم می خواست خوب زندگی کند، با حقوق کارمندی نمی شد و باید تن به خطر می داد… عزیز بارها در زندگی اش به خاطر این مطلب به زندان افتاده بود… بارها به همه چیز رسیده بود… و ناگهان به هیچ سقوط کرده بود… از خودش پرسیده بود چرا این طور می شد؟ بی عرضه و بی دست و پا بود؟ کارکسته نبود…؟ به زنش سفارش کرده بود که این را حتما به بچه هاشان بگوید که پدرشان بی عرضه نبود و بی گدار به آب نمی زد… چندبار تاکید کرده بود که یادش نرود که این را حتما به آنها بگوید… اما فقط، چیزی که بود، او همه اش آن چیزی نبود که پیدا بود…

بهت زدگی

4,500 تومان

نویسنده: پیام ناصر
نشر: مرکز
توضیحات: قدر مسلم کاکاروس ماده بی آنکه جلب توجه کند داشت قابلیت‌های مرا از هر جهت می‌سنجید. می‌بایست سنگ تمام می‌گذاشتم. سر مستانه، پایکوبی ام را ادامه دادم. سرم را برای آواز دومم چنان به سمت پهنای آسمان نشانه رفتم که کمرم تیر کشید. گویی تمام خاک بیشه زار را روی پشتم حمل می‌کردم، تمامی رسالت بقای یک نسل در حال انقراض را، چه بسا قناسی گردنم و قوز پشتم داشتند کار دستم می‌دادند.

اندازه یک موش

تماس بگیرید

نویسنده: سعید پور بابک
نشر: مرکز
توضیحات: دیروز بهزاد را توی کوچه دیدم. خیلی وقت بود که ندیده بودمش. نمی‌دانم این چند وقت کجا بوده.می‌دانم می‌خواسته برود خارج. چند سال است که می‌خواهد برود ولی تا حالا نتوانسته. من را شناخت. سلام کردیم و دست دادیم. پرسید کلاس چندمم و از این حرف‌ها. بعد خداحافظی کرد و رفت. چند قدم که رفت برگشت و گفت: «اون طرف کسی رو نداری؟» منظورش را فهمیدم. گفتم: «نه». گفت : «بالاخره یه جوری برو. اینجا نمون». گفتم: «باشه». رفت. یک عالمه از موهای دور و بر گوش و دو طرف سرش سفید شده بود.

دیوان سومنات

تماس بگیرید

نویسنده: ابوتراب خسروی
نشر: مرکز
توضیحات: داشتم به طنین صداهایی که پس از گذشت ساعت‌ها از یک ملاقات به گوش می‌آیند و حتی اگر شبی مثل آن شب گذشته و صبح شده باشد، وادارت می‌کند که برگردی و دوباره از آن کوچه باغ بگذری تا به آن خانه برسی و منتظر بمانی که در باز شود گوش می‌دادم. فکر می کردم که این بار دست‌هایش را می‌گیرم و رها نمی‌کنم، کوچه باغ پر شده بود از سایه روشن‌ها. زنگ زدم چند بار، با مشت به در کوبیدم. در باز شد یا اینکه در باز بود. هیچ‌کس در خانه نبود. هیچ چیز در خانه نبود. فقط عکس‌های دختر و پسر ناشناس در قاب‌های چوبی‌شان بر روی دیوار بجای مانده بود.

چمدان دلتنگی

8,900 تومان

نویسنده: کتایون سلطانی
نشر: مرکز
توضیحات: عصر صفوی شاهد اوج بالندگی هنر ایرانی بود. در دوران تحولات عمیق سیاسی و مذهبی، نقاشی و بافندگی به قله های تازه ای از شكوه و درخشندگی رسیدند و معماری با گسترش شهرها رونق گرفت. اثر حاضر دستاوردهای نقاشی و معماری و هنرهای تزیینی دوران صفوی را در عهد یكایك شاهان این دودمان پی می گیرد. در عهد نخستین فرمانروای صفوی، شاه اسماعیل اول، آمیزشی درمیان سبك های تركمان و تیموری آغاز شد كه در دوره ی جانشین او، شاه طهماسب، به ویژه در قالب نسخ خطی مذهب نفیسی كه او سفارش داد به ثمر رسید. … این كتاب، كه به گشاده دستی و زیبایی مصور شده است بررسی مستدل و جامعی از همه ی جنبه های عمده ی هنر دوران صفوی ارائه می كند كه در زمینه ی تاریخی آن قرار داده شده، و مرجع ارزشمندی برای متخصصان و دانشجویان خواهد بود.
قیمت:۸۹۰۰ ت

شرق بنفشه

تماس بگیرید

نویسنده: شهریار مندنی پور
نشر:مرکز
توضیحات: حالا که دانسته ای رازی پنهان شده در سایه ی جمله هایی که میخوانی،حالا که نقطه نقطه ی این کلام را آشکار میکنی،شهد شراب مینو به کامت باشد؛چرا که اگر دایره ی قسمت،سهم تو را هم از جهان درد داده اند.رندی هم به جان شیدایت سپرده اند تا کلمات پیش چشمانت خرقه بسوزانند.پس سبکباری کن و بخوان.در این کتاب رمزی بخوان به غیر این کتاب:من این رمز را از«ذبیح»و«ارغوان»آموختم.به روزی بارانی،بارانی…نگفته بودیم ببار،اما می بارید.چنان می بارید تا به استخوان های برهنه برسد و جان های لولی را مجموع کند.سرگشته ی«حافظیه»،به سنگ مرمر گور…نگاه نیداختم.گفتم با آن گنبدی که بر تو ساخته اند دوباره از آسمان حسرت فرشتگان محرومت کرده اند…