آواره و سایه اش
125,000 توماننویسنده: فردریش نیچه
مترجم: علی عبداللهی
نشر: مرکز
توضیحات: کتاب «آواره و سایهاش» اثر «فریدریش نیچه» به کوشش «علی عبدالهی» به فارسی برگردانده شده است. این اثر نخستین بار در سال 1879 به صورت پیوست و مکمل کتاب «انسانی، زیاده انسانی»، و بعدها به صورت مستقل منتشر شد. این کتاب در پایان دورهی نخست تفکر نیچه و پس از زایش تراژدی و تاملات نابهنگام نوشته شد. «آواره و سایهاش» دربردارندهی گزینگویههایی با ساختاری مبتکرانه و منحصربهفرد است. اثر با گفتوگوی تاملبرانگیز «سایه» با «آواره» آغاز میشود که شاید کنایه از دو پارهی وجود آدمی باشند. سایه که تاکنون خاموش بوده اکنون از خاموشی آواره در شگفت شده و میخواهد به او مجال سخنگفتن بدهد. آنگاه در 350 پارهی کتاب، نیچه از رمانتیسم، اخلاق، نثر، ادبیات، موسیقی، طبیعت و غیره سخن میگوید. کتاب «آواره و سایهاش» اثر فریدریش نیچه با ترجمهی علی عبدالهی، از سوی نشر «مرکز» منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
سه زن
تماس بگیریدنویسنده: روبرت موزیل
مترجم: علی عبداللهی
نشر: مرکز
توضیحات: روبرت موزیل،یکی از بزرگترین نویسندگان اتریشی و آلمانی زبان قرن بیستم است.منتقدان،او را هم طراز نویسندگان بزرگی چون مارسل پروست و جیمز جویس می دانند.موزیل در 1880 میلادی به دنیا آمد و در 1942 درگذشت.او داستان کوتاه،داستان واره و طرح،چندین جستار عمیق،پنج قصه ی بلند و مشهور،رمان روان شناختی آشفتگی های تورلس جوان و نیز شاهکار کم نظیر مرد بی خاصیت را نوشته است.مجموعه ی حاضر چهار داستان معروف و شاخص این نویسنده ی اتریشی است.داستانهای این کتاب،نثری درخشان،پرکشش و کاونده دارند که افزون بر کارکرد قصه ای،به اعماق روان شخصیت ها نقب می زند.موزیل در نوشته هایش با خلق شخصیت های پیچیده هم به روانکاوی فروید جان تازه ای می بخشد،و هم نمونه ای زنده و متجسم دریافت نیچه ای از هستی است و هم می کوشد برای بیان احساسات آدمی به دقتی ریاضی وار دست یابد.
هنر زنده ماندن
تماس بگیریدنویسنده: آرتور شوپنهاور
مترجم: علی عبداللهی
نشر: مرکز
توضیحات: … چنین کسی نه نیاز دارد که عبوس باشد و نه تباه و درهمشکسته، بلکه فقط نباید زاهد و سانیاسی (گوشهنشین) باشد. او با «استخوانهای پرتوان بر زمین استوار» میایستد، او با تمام قدرت به زندگی آری میگوید، او با شجاعت زیستن، تمام رنجها و مرارتهای زندگی را به جان میخرد، و فلسفهاش وی را تا بدانجا کشانده که مرگ را با بیتفاوتی، سوار بر بالهای زمان چون نمودی دروغین و شبحی ناتوان در نزدیکی خود مینگرد، شبحی که نمیتواند هیچ چیز را به هراس افکند، زیرا فرد یادشده نیک میداند که فقط «اکنون» در هیات لحظهی حاضر برای او هستی دارد…