در حال نمایش 2 نتیجه

نمایش 40 60 80

سیاوش

95,000 تومان

نویسنده: نرگس عینی
نشر: شقایق
توضیحات: هنگامی که به خانه رسید هوا کاملا تاریک شده بود، وارد اتاقش شد و چراغ را روشن کرد و نگاهی به عکس او روی میز مطالعه‌اش انداخت و بی‌اختیار به گریه افتاد. آیا باید به همین سادگی او را از دست می‌داد؟ کاش هیچ‌گاه به او نگفته بود که دوستش دارد، کاش هیچ‌گاه عاشقش نشده بود! چگونه باید به او می‌فهماند که روزهای خوش به همین زودی به پایان رسیده‌اند؟ چگونه به او می‌گفت که نگرانی‌اش بیهوده نبوده و اتفاقی که همه از وقوع آن واهمه داشتند به وقوع پیوسته است. با دلی آکنده از درد و سینه‌ای مالامال از غم روی تخت افتاد و بارش باران تند بهاری را از پنجره تماشا کرد آسمان نیز همراه او اشک می‌ریخت.

شب‌های تنهایی

تماس بگیرید

نویسنده: نرگس عینی
نشر: شقایق
توضیحات: … دست‌هایش را پشت سرش قلاب کرده و چشم به بالا دوخته بود. آن‌جایی که دو ساعت پس از نیمه شب هنوز چراغی روشن بود و دختری به دل آسمان نگاه می‌کرد. برف‌پاکن‌های اتومبیلش بی‌وقفه کار می‌کردند و چشمان او نیز خستگی‌ناپذیر و همپای دلش در جستجو بودند. چشمانش در جستجوی دیدن محبوب و دلش در جستجوی یافتن راهی برای رهایی از این اضطراب و آشفتگی. اگر چه امشب نسبت به هر زمان دیگری آرام‌تر و دلش پر از اطمینان بود. از نزدیک زندگیش را دیده بود، تنهاییش را، لطافت و مهربانیش را. پس چرا باز هم دست روی دست گذاشته بود؟ وقتی چراغ خانه‌اش خاموش شد او نیز در افکارش به آخرین نقطه رسیده بود. سرانجام باید خود را از این وضعیت پا در هوا خلاص و تکلیفش را مشخص می‌کرد. با این اندیشه نفس عمیقی از سینه بیرون داد، و سوییچ اتومبیل را در جایش گرداند…