دختر ذرت

64,000 تومان

نویسنده:جویس کارل لوتس
مترجم: ناهید طباطبایی
نشر: چشمه
توضیحات:
«مامی!»
این صدای ماریسا بود، اما خفه، از دور.
ماریسا آن طرف شیشه‏‌ی کلفتی گیر افتاده بود، لئا فریادهای نومید او را به‏‌زحمت می‏‌شنید. ماریسا با مشت‏‌هایش به شیشه می‏‌کوبید و صورت خیسش را به آن می‏‌مالید. اما شیشه کلفت‌‏تر از آن بود که بشکند. «مامی! کمکم کن، مامی…» و لئا نمی‏‌توانست تکان بخورد تا به کمک بچه‌‏اش برود، لئا فلج شده بود. چیزی پاهایش را گیر انداخته بود، ریگ روان، طناب‏‌هایی در هم. اگر می‏‌توانست خود را آزاد… آوریل یک‏دفعه از خواب بیدارش کرد. کسانی آمده بودند او را ببینند، گفتند دوستان ماریسا هستند.