شراره

تماس بگیرید

نویسنده: زهرا رضایی
نشر: شقایق
توضیحات: در صدایش خواهش و تمنا موج می‌زد ولی حرف‌هایش آن‌قدر برایم گران و سنگین بود که نمی‌گذاشت به لحن آرام و غم‌دارش فکرکنم. تنها چیزی که به خوبی احساس می‌کردم، موجی از خشم بود که هرثانیه در وجودم بالا می‌گرفت. هرلحظه که می‌گذشت معنای حرف‌هایش را بیش‌تر درک می‌کردم وبر عصبانیتم افزوده می‌شد. او ششماه قبل چیز دیگری می‌گفت یعنی در طول شش ماه تا به این حد عوض شده بود؟ با صدایی که به فریاد می‌مانست گفتم: هرگز، من یک آدم هستم و احساس دارم…