- شما نمی توانید "فصل خوشههای طلا" را به سبد خرید خود اضافه کنید، این محصول در انبار موجود نیست.
ها کردن
9,500 توماناطلاعات کتاب
نویسنده:پیمان هوشمندزاده
انتشارات: چشمه
سال انتشار:1397
کد شابک:9789643623333
درباره کتاب
مجموعه داستان «ها کردن» نوشتهی «پیمان هوشمندزاده» است. این مجموعه چهار داستان با مضمون روزمرگی و زندگی شهری را دربردارد. «یک بار هم شده سوسن گوش بده»، «مثلاً بازی»، «سوراخ لحاف» و «ها کردن» عنوان داستانهای این مجموعه است. ناشر دربارهی این مجموعه آورده است: «فقدان ارتباط آدمها و پوچی روابط زناشویی به شکلی طنزآمیز در این اثر گنجانده شدهاند. هوشمندزاده در این مجموعه از رئالیسم رایج در این گونه داستان ها فاصله گرفته و فرمی نامتعارف را برای روایت داستان های خود برگزیده است: فرمی قطعه قطعه که راوی در هر قطعه آن گوشه یی از موقعیت را آشکار کرده است.» در بخشی از کتاب میخوانیم: «بعضی چیزها میرود توی مخم، مثلا همین بوی کباب. این که همسایهها بوی کباب راه میاندازند، به خاطر این نیست که روی مخم کار کنند. همین طوری نمیگویم، روی این جریان فکر کردهام.نه، نیست. مگر مردم بی کارند؟ اگر بود شک نداشتم که دیوانهام، ولی به خاطر بوی کباب هم که نمیشود از کسی شکایت کرد بروم بگویم بندههای خدا توی بالکنشان منقل کباب گذاشتهاند؟ یا این که زیر پنجرهام میزنند زیر آواز؟» کتاب ها کردن را نشر «چشمه» منتشر کرده و در اختیار مخاطبان قرار داده است.
ماهی سیاه کوچولو
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده:بهرنگ صمدی
انتشارات:معین
سال انتشار:1389
کد شابک:9786005191820
درباره کتاب
: این کتاب، قصه ی ماهی سیاه کوچولویی است که در یک جویبار با مادرش زندگی می کند. ماهی سیاه کوچولو که دلش می خواهد دنیا راببیند، تصمیم می گیرد به تنهایی تا انتهای جویباری که در آن زندگی می کند برود.
بخشی از متن کتاب:
«- همه اش که نباید فکر کرد.
راه که بیفتیم، ترسمان به کلی می ریزد.
– مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا می توانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم – که می شوم – مهم نیست، مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد…»
میرزا
55,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده:بزرگ علوی
انتشارات:نگاه
سال انتشار:1398
کد شابک:978 964 6736 27 6
درباره کتاب
او واقعیت زندگى ایران را در دشتها و بیابانهاى ایران درک مىکرد. ساعتها در قله تپهاى مىنشست و به این ریگزارهاى داغ و صخرههاى سرخ بنفش و درختهاى نارون که مثل توپ گرد بودند و پارههاى آهن زنگزده و استخوان حیوانات مرده و دهانههاى چاههاى قنات و سیمهاى تلگراف و تیرهاى کج و گاهى شکسته نگاه مىکرد. صداى باد براى او افسون مخصوصى داشت. در این نفیر هر صدایى را که مىخواست مىشنید. صداى آبى که ننه جونش از پله اول خزینه حمام روى سرش مىریخت، صداى گریه بچههاى همسایه، صداى شاگرد مدرسهها که او را سرزنش مىکردند و به او مىگفتند که «جعفر پدر نداره از زیر بوته درآمده». صداى شلاقى که در زندان خورده بود. گاهى باد آواز ساربان و زنگ قاطر و نغمههاى یکنواخت زوار را به همراه داشت، ساعتها مىتوانست دراز بکشد و این آهنگهاى گوناگون را از هیچ درآورد.
گرسنگى بود که او را از فراز این کوهها و تپهها به آبادى مىکشاند. غروب آفتاب کوهها به شکل آدمهاى افسانهاى جلوهگر مىشدند. رنگ محو آسمان و لکههاى ابر کبود، عینآ شبیه به لحافهاى اطلسى و ابریشمى بود که پنداشتى روى خود کشیدهاند. جعفر چنین لحافى را در یکى از خانههاى ارباب خودش دیده بود و هروقت آسمان غروب جلگههاى خشک ایران را مىدید، به یاد آن مىافتاد.
آن وقت شب، این شبهاى بیابان خشک و بىعلف، زمین حالت عادى خود را از دست مىدهد و دنیا صورت داستان و افسانه به خود مىگیرد. هر تخته سنگ، هر شنریزه، هر برآمدگى، هر صدا، همه چیز زنده مىشود. همه به حرکت مىآیند و عالم خاص خود را جلوه مىدهند. آسمان مانند کاسه فیروزه، که با جواهر زینتش کرده باشند، این دنیاى داستان را از چشم بد حفظ مىکند، چه ممکن بود که جعفر در زندان نباشد! چه ممکن بود که آن احتیاج بىنام که گاهى او را کت بسته هرجا که مىخواست، سوق مىداد بازهم براو مستولى شده باشد و او را به سرگردانى در بیابانهاى جنوب و مرکز و مشرق ایران وادار کرده باشد.
جعفر آدمهایى را که در بیابان با آنها آشنا مىشد دوست داشت. جعفر با چاروادار، ساربان، چوپان، شوفر، ژاندارم، عمله راه، قهوهچى، درویش و ولگرد، در بیابان کنار چشمه، در درههاى سبز، در جادههاى خشک، در جنگل و قهوهخانه آشنا مىشد؛ چند روز، چند شب و یا چند ساعت، و بعد مىرفتند و دیگر پیدا نمىشدند. اینها خودشان را همانطور که بودند نشان مىدادند. خوب بودند، یا بد بودند، همانطورى بودند که خودشان را نشان مىدادند. دیگر آدم فرصت نداشت که در زشتخویى
یا خوشدلى آنها شک کند.
در صورتى که آدمهاى شهرى را هیچوقت نمىشد شناخت. سالها با آنها آمد و شد دارد، زیر و روى زندگى آنها را مىداند، آنها را در وضعهاى مختلف، در دورانهاى بحرانى آزمایش کرده، باوجود این گاهى مىشود که همان آدم در مواجهه با یک سانحه پیشبینى نشده، سر پول، سر زن، سر مقام قیافه حقیقى خود را نشان مىدهد و نقابى را که سالها داشته برمىدارد و صورت خود را بدون صورتک جلوهگر مىسازد.
بار دیگر، شهری که دوست میداشتم
69,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده:نادر ابراهیمی
انتشارات:روزبهان
سال انتشار:1394
کد شابک:9789645529343
درباره کتاب
بار دیگر شهری که دوست میداشتم اثر ماندگار دیگری از نادر ابراهیمی است که در سال ۱۳۱۵ در تهران متولد شد و در ۷۲ سالگی بر اثر بیماری درگذشت. از این داستاننویس معاصر ایرانی بیش از نود کتاب به یادگار مانده است که از معروفترین آنها میتوان به یک عاشقانهٔ آرام، خانهای برای شب، چهل نامهٔ کوتاه به همسرم اشاره کرد.
وی علاوه بر داستاننویسی، در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی، ترجمه و روزنامهنگاری نیز فعالیت کرده و نویسندهٔ یک مجموعهٔ هفتجلدی به نام «آتش بدون دود» است که فیلم آن نیز ساخته شده است.
ارزیابی شتابزده
100,000 توماننویسنده: جلال آلاحمد
نشر: فردوس
توضیحات:در بخشی از کتاب ارزیابی شتابزده میخوانیم:
آثار سرخوردگی از غرب و تمدن ماشینی قرن بیستم در دیار ما نیز کمکم فراوان شده است. کافی است که یک زبان خارجی بدانی و با هرکه از غرب به هر صورتی خود را به ایران رسانده است درد دلی کنی. یا مأموری از هزاران مأمور این چهارصد و خردهای کمپانی فرنگی که در اینجا مرجع مشاورات و مصدر امور ساختمانیاند- یا با جهانگردی درشت جامه و ریشو که غبار راههای شرق را از اسکندریه تا دهلی یکباره در وطن خویش از جامه خواهد سترد- یا با طبیبی نقاش همچون «وینچنزو بیانکینی» ایتالیایی که هشت سال است در کوره دهات این مرز و بوم مأمور معالجۀ تراخم یا اسهال هموطنان ماست. حالا دیگر آن زمانها گذشته است که فقط بنشینی و در «سفر به شرق» هرمان هسه یا در «کوه جادو» ی «توماس مان» جای پای شرق و عرفان شرق و غربتزدگی از مشرق را بخوانی. حالا دیگر «آلبر کامو» به عنوان نمایندهای از انتهای غربی شرق یعنی الجزایر جایزۀ نوبل میگیرد. و «آندره ژید» یکی از افتخارات خود را این میداند که مترجم تاگور بوده است.
اسرار دخمه شاپور
تماس بگیریدنویسنده:ابراهیم زمانی آشتیانی
نشر: دنیای کتاب
توضیحات: شب از نیمه گذشته بود من با سواران خود و سارقینی که دستگیر کرده بودیم وارد کازرون شدیم و امیدوار بودم پس از دو ماه بیابانگردی و زد و خورد با اشرار مسلح اکنون که توفیق حاصل کرده و اشرار را قلع و قمع نمودهایم لااقل مدتی استراحت خواهیم کرد.
برای اینکه سایر افراد هم بتوانند با خیال آسوده به خانه های خود رفته استراحت کنند مستقیما به اداره رفتیم و سارقین دستگیر شده و اموال و اسلحه آنها را به رئیس کشیک تحویل دادیم …
آبنبات هلدار
185,000 توماننویسنده: مهرداد صدقی
نشر: سوره مهر
توضیحات: «آبنبات هلدار» داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانوادة پنجنفری است. آنها همراه مادربزرگشان در یکی از محلههای قدیم بجنورد زندگی میکنند. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآور است؛ ماجراهایی که محسن آنها را ایجاد میکند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشاندادن فضای پشت جبهههاست؛ نویسنده نشان میدهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمرة خود را میگذراندند و سرگرمیهای خاص خود را داشتند. در این داستان، نویسنده نشان میدهد، در سالهایی که به ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمدهای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگیای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهة 1360 خاطرات نوستالژیک دارند، برای نسل امروز هم، که دوستدارِ موقعیتهای طنزِ کُمیکاند، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاری میگوید که مردم با مسائل ساده شادیهای بزرگی میآفریدند، مثلِ اولین تجربة رفتن به سینما؛ دیدنِ اولین تلویزیون رنگی؛ تجربة حضورِ نخستین خوراکیهای لوکس در خانة مردم. انجامدادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجوییهایی تبدیل میشود که کمتر از هفتخان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذری یا پخشِ کارتِ عروسی برای محسن ماجراهایی را رقم میزند که هر یک برای خوانندة کتاب دنیایی است پُر از خنده و نشاط. خلاصه اینکه برای کسانی که دوستدار یادآوری روزهای پُرخاطره همراه با خندیدناند این کتاب حرفهای بسیاری برای گفتن دارد…
۲۴ هزار ساعت سکوت
29,000 توماننویسنده:شهاب میردار
نشر:صدای معاصر
توضیحات: هر روز شکستم، بی آنکه تجربه ی شکستن را در خود حس کنم و یک عمر تعریفم از زندگی این بود:
“هر روز سهم کمتری از ریه هایم”
بی صبرانه منتظر تمام شدن فرداهایم بودم، آنقدر منتظر که زندگی ام شبیه به یک تصویر بی جان و بی معنا بود و همه چیز به طرز وحشتناکی خوب به نظر می رسید… هر لحظه در سکوت عمیق تری به خواب می رفتم و در سکوت عمیق تری از خواب بیدار می شدم… تا آنکه یک روز، زندگی سکوتش را شکست …
پستچی
65,000 توماننویسنده: چیستا یثربی
نشر: قطره
توضیحات:سالهاست که با آمدن تکنولوژی، نامههای کاغذی جای خود را به نامههای الکترونیک دادهاند. نامه رسانها در لابلای تاریخ گم شدهاند و عاشق و معشوق های زیادی از تبادل نامههای کاغذی به تبادل پیام در صفحات مجازی پناه آوردهاند. اما هنوز هم خواندن داستان های لطیف و عاشقانهای که از یک نامه کاغذی شروع شوند میتواند حالمان را در این عصر دیجیتال خوب کند. رمان پستچی نوشتهی چیستا یثربی یکی از همان داستانهاست. این کتاب قصهی عشق دختر جوانی به پستچی محل است که با همه سختیها برای عشق خود میجنگد. این رمان کوتاه و زیبا دقایق لذت بخشی را برای خوانندگان خود میسازد.
توقیف هویدا
70,000 توماننویسنده: سعیده پاکروان
مترجم: نیما همایونپور
نشر: فرزان روز
توضیحات:كتاب «توقیف هویدا» به قلم خانم سعیده پاكروان (فرزند دومین رئیس ساواك) از جمله آثاری است كه به زبان فرانسه نگارش یافته و تنها بخشی از آن (دو فصل از هشت فصل) كه به همت آقای نیما همایون پور به فارسی ترجمه شده، توسط انتشارات كتاب روز(وابسته به نشر فرزان) در سال 1378 وارد بازار نشر ایران شده است.خانم پاكروان در این كتاب به صراحت به تبلیغ برای رژیمی پرداخته كه پدرش از عناصر تعیین كننده در آن بوده است.
چشم هایش
135,000 توماننویسنده:بزرگ علوی
نشر: نگاه
توضیحات: چشمهایش، شاخص ترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام “ماکان” است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد “چشمهایش” نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند و برای این کار ناظم مدرسه نقاشی ای می شود که آثار ماکان در آن به نمایش در آمده است. در ادامه با پیدا شدن فرنگیس پرده از راز مرگ ماکان برداشته می شود. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به كار برده، روشی كه چند اثر دیگر او را نیز شكل داده است. این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. یعنی كنار هم نهادن قطعات منفصل یك ماجرای از دست رفته و ایجاد یك طرح كلی از آن ماجرا به حدس و قرینه. بدین ترتیب یك واقعه گذشته به كمك بازماندههای آن نوسازی میشود. نثر منظم و سیال نویسنده در قیاس با معاصرانش بسی امروزی مینماید. این كتاب از آثار معدود فارسی است كه در مركز آن یك زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.
استاد ماکان نقاش بزرگ که یک مبارز سیاسی علیه دیکتاتوری رضا شاه است در تبعید درمی گذرد. یکی از آثار باقیمانده از او، پردهای است بهنام «چشمهایش»، چشمهای زنی که گویا رازی را در خود پنهان کرده است. راوی داستان که ناظم مدرسه و نمایشگاه آثار استاد ماکان است، سخت کنجکاو است راز این چشمها را دریابد. بنا بر این سعی میکند زن در تصویر را بیابد و از ارتباط او با استاد ماکان بپرسد. پس از سالها ناظم زن مورد نظر را مییابد و در خانهٔ او با هم گفتوگو میکنند. زن به او میگوید که او دختری از خاندانی ثروتمند بوده است و به خاطر زیبایش توجه مردان بسیاری را جلب خود می کرده اما آنها برای او سرگرمیای بیش نبودند و تنها استاد ماکان بود که توجهی به زیبایی و جاذبهاش نداشته است. زن برای جلب توجه استاد با تشکیلات مخفی سیاسی زیر نظر استاد همکاری میکند اما استاد نه فداکاری او را جدی میگیرد و نه احساسات و عشق او را درمییابد. در آخر استاد توسط پلیس دستگیر میشود و زن به درخواست ازدواج رییس شهربانی که از خواستاران قدیمی او بودهاست به شرط نجات استاد از مرگ پاسخ مثبت میدهد. استاد به تبعید میرود و هرگز از فداکاری زن آگاه نمیشود. در تبعید پردهٔ چشمهایش را میکشد، چشمهایی که زنی مرموز اما هوسباز و خطر ناک را نمایان میکند. زن میداند که استاد هرگز او را نشناخته است و این چشمها از آن او نیست.
نیمه غایب
110,000 توماننویسنده: حسین سناپور
نشر: چشمه
توضیحات:
رمان نیمه ی غایب در سویه ای واقع گرایانه، روایت کنش های درونی و بیرونی شخصیت های سرگشته ای است که در پی هویتی نامعلوم درنوسان اند. گذشته کابوسی هولناک، آینده ابهامی بزرگ و حال رویایی دست نیافتی است. نویسنده احساس نیرومند خود را نسبت به واقعیتِ محض وملموس کنار می گذارد و در اساس واقعیت نظام اجتماعی و ضرورت دگراندیشی و تحول را به خواننده عرضه می کند.
شخصیت ها در دنیایی رها شده اند که هیچ چیز علت هیچ چیز دیگر نیست. «گدایی که شیشه را با لته ی کهنه اش پاک می کند، گدا نیست و پسربچه ای که کاغذهای روی دستش را وسط چهارراه ها می گرداند روزنامه فروش نیست …» (ص ۱۹۹) در سیر گذر زمان سرگذشت پنج شخصیت، با ترس ها و تمنیات، احساسات و عواطف خاص خود، در برهه ای پرتنش از تاریخ کشورمان (دهه ی شصت) به هم پیوند می خورد. ساختار رمان در پنج بخش تحت عنوان: مراسم تشییع، مراسم خواستگاری، مراسم قربان، معارفه و وصل پیکربندی می شود و شخصیت ها هربار به کمک روایت دیگرگونه ای از رویدادها معرفی می شوند. و حضور روایت های مختلف از یک واقعه ی واحد باعث شکسته شدن اقتدار روایت و کلام خود محوریگانه می شود.
کلیت رمان در بخش اول تبیین می شود و اندیشه ی مرکزی آن – دیدگاه فمینیستی نویسنده – در پاره ی میانی متن (مراسم قربان) در هیأتی نمادین و اسطوره ای رخ می نماید. در واقع رمان با بیان کلیت طرح دربخش اول (مراسم تشییع) با قیاسی منطقی به جزء می رسد. رمان به تمامی، عناصر یک دسیسه ی نیرومند عاشقانه را بالقوه حمل می کند و با طرحی عام که از درون جنبه های مکرر زندگی گرفته شده است، دستمایه ی نویسنده می شود تا از خلال آن، نگرش خاص خود را نسبت به روح زمان، شخصیت ها و … بیان کند. و این طرح چیزی نیست جز همان که: دوجوان دلباخته ی هم اند ولی عشق آنها کمتر به دلیل موانع بیرونی و در وجه غالب به سبب کشمکش های درونی آن ها هیچ وقت صورت واقع نمی پذیرد.
رمان دارای مکان زمانمند است که توسط زمان ماجرا مشخص می شود. زمان متراکم و فشرده می شود درحالی که مکان گسترش می یابد و در حرکت زمان و درونمایه و تاریخ غرق می شود. نشانه های زمان درمکان آشکارمی شوند و مکان نیز به نوبه ی خود بر اساس زمان مشاهده و سنجیده می شود. سیرحرکت داستان از حال به گذشته است و روال خطی داستان به این طریق شکسته می شود و نویسنده به ضرورت گزینش روایت غیرخطی، باید خواننده را خرده خرده در جریان رویدادها و کنش های عناصرداستان قراردهد. ولی یکباره با تمهیدی ناآشنا کلیت رمان را در بخش مراسم تشییع ـ آغازداستان ـ عرضه می کند و پیوسته دربخش های دیگر به بازنمایی و تاکید رویدادهای اشاره شده، به تفصیل می پردازد.
رمان «نیمه ی غایب»، تحسین شده ترین کار «حسین سنا پور» در سویه ای واقع گرایانه، روایت کنش های درونی و بیرونی شخصیت های سرگشته ای است که در پی هویتی نامعلوم درنوسان اند. اثری با روایت های پازل وار و راوی های متعدد که در کنار هم دنیای داستان را کامل می سازند. نویسنده احساس نیرومند خود را نسبت به واقعیتِ محض وملموس کنار می گذارد و در اساس واقعیت نظام اجتماعی و ضرورت دگراندیشی و تحول را به خواننده عرضه می کند
گفتوگو در باغ
120,000 توماننویسنده:شاهرخ مسکوب
نشر: فرهنگ جاوید
توضیحات: کتاب گفتوگو در باغ تصویر سکوت در قاب کلمات است. دو ایرانی فرهیخته (شاهرخ) و هنرمند (فرهاد) رودرروی هم و در فضایی بیمرز، مفهوم «باغ» در فرهنگ ایرانی را دستمایه سیاحت ذهنی خود قرار میدهند و از قدیم به جدید، از کهنه به نو، و از آرمان به واقعیت گریز میزنند؛ و عاقبت سخن از این باغی که سیمرغ و زال در آن آشیانه دارند، این باغ نمادین، باغ خیال، باغ جان یا مأوای روح که صبح میتوان آبِ روانش را دید و به وجد آمد، به حسرتی ختم میشود که در غفلت از واقعیتِ ملموس و عینی ریشه دارد: «آدم نهالی بیرون از فصل و بیهنگام است، در زمان خودش نیست، خزان است در میانه بهار یا برعکس.»
رقص باد و آب
135,000 توماننویسنده: شهره وکیلی
نشر: علم
توضیحات: موضوع داستان در مورد مشکلات یک خانواده در برخورد با دوقلوهای یکسان خودشون و پدید آمدن مشکلات تربیتی و اجتماعی برای اونهاست.
درد
188,000 توماننویسنده: صادق کرمیار
نشر: علمی فرهنگی
توضیحات: این کتاب روایت همزمان تلاشهای اطلاعات عملیات ایران و بخشی از استخبارات عراق برای غلبه بر یکدیگر است و نیز مروری است بر خاطرات جانبازی که هنوز درد میکشد؛ درد جسمی ناشی از جراحات جنگ و درد اجتماعی.
پیمان قلبها
تماس بگیریدنویسنده:خدیجه سیفی
نشر: شقایق
توضیحات:
در این داستان، خانوادهای مستمند که کاشانه خود را بر اثر زلزله از دست دادهاند پس از در به دری، برای تامین کار و معاش به تهران میآیند و در منزل یکی از ثروتمندان شهر تهران به کار مشغول میشوند .غزاله دختر زیبای این خانواده است که بعدها در رشته پزشکی به دانشگاه راه مییابد .آشنایی او با “ساسان “در خانه جدید محور اصلی وقایع داستان را تشکیل میدهد .
سایههای تردید
تماس بگیریدنویسنده: پروانه ایجازی
نشر: شقایق
توضیحات:
با اشتیاقی كودكانه مقابل آینه دیواری ایستادم و با وسواس اونیفورم مدرسه ام را پوشیدم انگار برای اولین بار است به مدرسه می رفتم …
عطر یاد تو
تماس بگیریدنویسنده:زهره میرباقری
نشر: شقایق
توضیحات:با گفتن این جمله انگار آسمون بر سرم فرو ریخت. لرز عجیبی در درونم حس كردم زبونم بند اومده بود. تنها به دنبالش رفتم قدرت گفتن حتی یك كلمه رو نداشتم بدون اینكه سرشو برگردونه از ساختمون بیرون رفت و وارد حیاط شد غرش و رعد و برق به گوشم رسید و قطرات باران بر سر و صورتم چكید و با اشكم همراه شد. نگاهم از باران و اشك تار شده بود و تنها محو رفتن او شده بودم…
حادثه یک نگاه
تماس بگیریدنویسنده:نسرین سیفی
نشر:شقایق
توضیحات:
آن روز كه به روی سبزه های كنار جوی قدم بر می داشتی نمی دانی برای اولین بار با چه دلهره ای و فقط برای تسكین دلم نگاهت كردم و چه اضطرابی داشتم … اعتراف می كنم كه خیلی دوستت دارم و اصلا در این فكر نیستم ….
سیاوش
95,000 توماننویسنده: نرگس عینی
نشر: شقایق
توضیحات: هنگامی که به خانه رسید هوا کاملا تاریک شده بود، وارد اتاقش شد و چراغ را روشن کرد و نگاهی به عکس او روی میز مطالعهاش انداخت و بیاختیار به گریه افتاد. آیا باید به همین سادگی او را از دست میداد؟ کاش هیچگاه به او نگفته بود که دوستش دارد، کاش هیچگاه عاشقش نشده بود! چگونه باید به او میفهماند که روزهای خوش به همین زودی به پایان رسیدهاند؟ چگونه به او میگفت که نگرانیاش بیهوده نبوده و اتفاقی که همه از وقوع آن واهمه داشتند به وقوع پیوسته است. با دلی آکنده از درد و سینهای مالامال از غم روی تخت افتاد و بارش باران تند بهاری را از پنجره تماشا کرد آسمان نیز همراه او اشک میریخت.
گوش ماهی
290,000 توماننویسنده: مدیا خجسته
نشر:شقایق
توضیحات:من حکایت خاصی ندارم . نه میدونم کی ام و نه می دونم متعلق به کجام .تنها چیزی که از خودم میدونم اینکه یه طوفان بزرگ تو زندگیم شد.یه سیاهی عمیق…بعد مثل ماهی از آب بیرون آمدم . چشمام و وا کردم و دیدم اینجام. همین!نگاهش میکنم. انقدر عمیق به دریا زل زده که از تصور دردی که می کشه قلبم به درد میاد. لبخند تلخی میزنم:
ماهی نه،گوشماهی،!شبیه یه گوشماهی بزرگی،حس میکنم یه دنیای بزرگ و پر سرو صدا داخلته.اگه بشه گوش کرد بهش،خیلی حرفا برای گفتن داره. اما بیرونت انقدر آرومه که همه رو به اشتباه می اندازه!
رامش
105,000 توماننویسنده: زهرا قاسم زاده
نشر:شقایق
توضیحات: می خندید روزی!
اما حرفش هم نمی آید حالا!
نامردی که شاخ و دم ندارد! قسم می خورد و زخم پشت زخم می زند. حتی اگر مرد باشد و تنها!
و حالا گرگ تر از همیشه باز می گردد!
توبه گرگ
95,000 توماننویسنده: پگاه مرادی
نشر: شقایق
توضیحات:شتابزده خود را به کنار ساحل رساند. عصبی و هراسان بهسوی دریا رفت، موجهای خروشان با شتاب مچ پاهایش را در بر گرفتند، دستهایش لرزش خفیف داشتند اما مگر در برابر لرز از دست دادن لیلیاش، مهم بود؟
دریای بیکران وسعتش به بزرگی قلب لیلیاش بود. آخ لیلی لیلی جانش کجا بود؟ تپشهای قلبش دوتا یکی میزد… فقط خدا میتوانست رحمی به دل عاشقش کند. چنگی به موهایش زد نعرهی لیلی لیلی گفتنهایش، گوش فلک را هم کر میکرد. چه برسد به مردهایی که کنارش ایستاده و چند نفر به دل دریا هجوم برده بودند. آب از سر و صورتش چکه کرد. با دیدن قایق واژگون، رعشهای بیامان به جانش افتاد. ای کاش لیلی تنها به دل دریا نمیرفت. ای کاش نمیگذاشتند او به کنار ساحل برود.
امیدش را از دست نداد اینبار نعره بلندتری کشید:
-لیلی… لیلی…
چند قطره اشک از گوشهی چشمش چکید. اشکهایش درد داشت. به خدا که درد داشت؛ مگر میتوانست از این ثانیه به بعد نفس بکشد؟ به ولله که حرام است حرام! باید لیلی اش را از موجهای دریا پس میگرفت. بدون لیلی نمیتوانست حتی نفس بکشد. سرش را رو به آسمان بلند کرد و از ته دل فریاد کشید:
-خدا… خدا… خدایا کمکم کن…