- شما نمی توانید "ایران سرزمین مقدس" را به سبد خرید خود اضافه کنید، این محصول در انبار موجود نیست.
نیمکت و دریا
21,500 توماننویسنده: آلاله سلیمانی
نشر: آموت
توضیحات: چقدر اینجا خاطره های خوب داشتیم خاطره هایی که صدای دریا دوباره زنده شون کرد خدایا با این همه خاطره چی کار باید کرد؟ کی بود می گفت همه چیز را می شه فراموش کرد؟ کی بود می گفت به همه چیز می شه عادت کرد؟ چه فراموشی ای؟چه عادتی؟ وقتی با یه عطر،یه منظره،یه آهنگ و یا حتی یه صدا دوباره روی سرت هوار می شه…. حالا من بودم و نیمکت و دریا… چشم های داغم را بستم و دریا را عمیق بو کشیدم. اگه ازم می پرسیدن عشق چه بویی داره می گفتم بوی دریا…
قربانی سکوت
تماس بگیریدنویسنده: نرگش امبیر کردیانی
نشر: آموت
توضیحات: رمان «قربانی سکوت» داستان زندگی دختری روستایی به نام لیلا است که در نوجوانی در زادگاهش شاهد اجرای حکمی است که در آن تبعیض و بی عدالتی به گونه ای غم انگیز به وضوح دیده می شود؛ شلاق خوردن ناعادلانه چند دختر روستایی. این ماجرا که عواقب وخیمی برای لیلا و اطرافیانش دربردارد روح حساسش را به شدت جریحه دار می کند تا جایی که وادارش می کند به هر طریقی شده، انتقام ناکامی هایش را از مسببانش بگیرد. او هدفش را دنبال می کند اما به انتهای راه نرسیده، درگیر ماجرای عشقی می شود که شور و اشتیاق مبارزه را در او می کشد. درپی این اهمال، اندکی بعد همان عشق شورانگیز که لیلا به خاطرش، آرمانش را رها می کند، خود در دام عواقب زیانبار همان ماجرا گرفتار می شود.
نویسنده درباره رمان می گوید: در سیزده سالگی به چشم خودم دیدم که در روستای ما چند زن را در میدان شلاق زدند. البته پدر من فکر بازی داشت ولی تاثیر آن را در روحیه خودم و شرایط روستایمان دیدم.البته برخی از وقایع کتاب هم با تخیل من هماهنگ شده است اما تمام سوژه های کتاب واقعی است و آنها را لمس و تجربه کرده ام…یک اصطلاح است که می گوید گلیم بخت هر کسی را همانطور که بافته اند رخ می دهد و زندگی دختر داستان هم به این شکل است. یعنی دست و پا زدن در این مشکلات عدیده. البته این شخصیت مسائل را خیلی جدی تر می گیرد. چهار سالی که برای تحصیل و نامزدی سپری می کند در آرامش روحی است اما باقی زندگی اش با مشکلات رو به رو می شود…من این داستان را بر اساس نگرش زنانه ننوشتم اما چون زن بودم بیشتر بر احساسات زنانه آگاه بودم. در این داستان همه قربانی هستند، حتی مردان قصه هم قربانی نگرش کوتاه فکرانه و فرهنگ غلط هستند. شخصیت اول داستان فکر می کند بهتر است صدایش را ضبط کند و به رادیو بدهد و مسائلش را مطرح کند اما همواره دغدغه دارد. به خاطر آبروی پدرش سکوت می کند. این موضوع را در جامعه خودمان به خوبی می شود دید. خود من الان چهار سال است که مستقل شده ام اما بدون اجازه پدرم نمی توانم هیچ کاری انجام بدهم.سنت ها دست و پای ما را بسته است. من شخصی به ماجرا نگاه نکردم و فکر می کنم در اوج ناامیدی خدا کمک می کند. این دختر هم به خاطر یک رنگی و صداقتش خدا دریچه ای پیش رویش باز می کند.
چند بخش برگزیده از این رمان را می خوانیم:
«راستش از اینکه جزء چنین مردمی باشم از خودم بدم می آمد. خیلی وقت ها که پدرم در خانه بود، در حضورش از شنیدن آن حرف های رکیک که تقریبا بلند بلند هم ادا می شد، خجالت و عذاب کشیده بودم. پدرم از ملا مذهبی های ده بود و مقید به اصول و آداب. او هم از چنین وضعیتی زجر می کشید… این اولین باری بود که چنین محاکمه آشکاری صورت می گرفت. از چند و چون کار آگاه نبودم که می خواهد چه بشود و چه نشود؟ چیزی که مرا به هم ریخته بود، بردن اسم دخترها و فرا خواندن مردم بود. گیج بودم و متعجب. احساس خوبی نداشتم، نوعی دلشورگی داشتم.
دخترها را می شناختم، زاده خانواده ای پر جمعیت که سرپرست شان پدری بود که از مال و منال دنیا هیچ بهره ای نداشت و با عملگی و کارگری روزگار می گذراند. هفت دختر داشت و هیچ پسری. دخترانش اکثرا بی سواد بودند و سن بالا، که فقط یکی از آنها شوهر داشت. این اواخر حرفشان سر زبان ها افتاده بود. تا چند روز پیش که از صحبت های چند تن از کسانی که توی مرکز ده نشسته بودند، فهمیدم که کسی راپرتشان را داده و دستگیر شده اند و لابد حالا مجازاتی در پیش بود که مثل کار کدخداها و ریش سفیدها، یا نصیحتی بود یا گرفتن تعهد و رضایت خطی. «اما چرا جلوی مردم! خصوصا اینها که دختر هم هستن و موضوعشون فراتر از اختلاف آب و زمینه؟ نمی شد جلوی دیگرون این کار رو نکنن؟ اصلا حد چیه؟»
ولی هرچی هست از ته دل خوشحالم که بالاخره مردم با قانون و راهکارهاش آشنا میشن. آخه یه بار از بابام شنیدم که تو شهر جایی وجود داره به نام دادگاه که در اون با استفاده از قانون، اختلافات رو بطور اساسی و برای همیشه حل و فصل می کنن، که اگه مردم از دنگ و فنگش کلافه و خسته نشن، و مشکلشون رو به اونجا بسپرن، این همه جنگ و مرافعه های طولانی ندارن…
هنوز چند دقیقه ای از اعلام بلندگو نگذشته بود که جمعیتی فراوان از زن و مرد، پیر و جوون، کودک و خردسال خود را به میدان ده رساندند و دور دوتا اتومبیل -یکی لندرور خاکی رنگ و دیگری جیپی سبز رنگ- که در یکی دخترها زندانی بودند و در دیگری چند مامور تفنگ به دست، حلقه زدند.
مبهوتم و منتظر که می خواهد چه بشود و چه نشود. تا زمانی که سرو کله دوتا از خواهران دخترها پیدا نشد، هیچ آوایی از کسی برنخاست. شاید ترس از ژاندارم های تفنگ به دست که از ابتدا تا انتها بین جمعیت می پلکیدند، زبان ها را به سقف چسبانده بود. تختی چوبی از عقب وانت آبی رنگی بیرون آوردند و در وسط جمعیت متحیر گذاشتند. « تخت خواب واسه چی؟ »
چنان هول وولایی به جانم چنگ انداخت که نزدیک بود پس بیفتم و از پنجره پرت شوم بیرون. «این دیگه چه قانونیه؟ نمی شد تو خونشون یا جای دیگه این کار رو می کردن؟»
…و در مقابل، این مردم بودند که با فرود اولین تازیانه بر پیکره شان، همزمان با جیغ های هماهنگ دو خواهر کوچکشان، احساساتشان سر به طغیان زد. گویی صحرای محشر بود، ولوله ای در میان جمعیت افتاد که نگو و نپرس. آه بود که از سینه ها بر می خاست و دست ها بود که بر پشت دست ها فرود می آمد. عده ای که طاقت نداشتند همان ابتدا لب گزیدند و استغفار گویان به خانه شان رفتند…
*
«حالا که رفتی می فهمم که چقدر دوستت دارم، حال که نیستی می فهمم که چقدر محتاجتم، حالا! … تو هم که از من بدتر، طوری عقب نشینی کردی که انگار پدرتو کشتم. امیر خیلی بد جنسی، خیلی! چه غریب ماندی ای دل…نه غمی نه غمگساری… نه به انتظار یاری… نه زیاد انتظاری… ای لعنت بر اونایی که منو به چنین روزگاری انداختند لعنت بر ناآگاهی و جهل و ترس و …»
و باز باید در اسارت این دردها طوری رفتار می کردم که کسی متوجه نشود. چاره ای نیست جز اینکه مثل آن سال ها اما این بار به مراعات حال پدر به جای خلوت پناه ببرم و عقده ها و نا گفته ها را خالی کنم. آرزو می کردم کاش می توانستم به زمانی برگردم که غصه ام، نداشتن کفش تق تقی و نداشتن فلان لباس و لاک ناخن و چیزهایی از این قبیل بود.
صبحی زمستانی و مه آلود پدر، گل نساء را به عروسی دختر برادرش در شهر برده بود. به من اصرار کردند، اما نرفتم. نه حال و حوصله داشتم و نه از شلوغی خوشم می آمد. اصلا عزا و عروسی دیگر برام فرقی نداشت. فرصت را غنیمت دانستم و در نبود آنها و بچه ها که در مدرسه بودند، سجاده پهن کردم. و قصد داشتم برای آخرین بار حجت تمام کنم با خدایم؛ با کس بی کسان. تنها کسی که درد دلم را می فهمید. می خواستم هرچه در دل دارم بریزم بیرون. پنجره ها را به خاطر سرما از پشت با پلاستیک پوشانده بودیم و رفتن صدا به بیرون تقریبا غیر ممکن بود.
ولی اول باید بنویسم سرنوشتم را، دردهایم را، دغدغه هایم را. شاید آرزویم برآورده شد و در خواب، مرگ مرا در آغوش گرفت. آنوقت شاید بعد از مرگم فرجی شد و نوشته هایم به دستشان رسید و کار ساز شد. این طوری دردسری هم برای پدرم نخواهد شد که حرص بخورد. وصیت می کردم و از پدرم می خواستم آن را روز تشییع جنازه ام برای همه بخواند. تا روحم سبکبار تر از دنیا برود.
قلم را در دستان سرد و لرزانم گرفتم و نوشتم. قصه شور بختی ام را؛ قصه ای که از زور طولانی بودن نگارش درد و غصه اش، انگشتانم به درد آمده بود. هر آنچه را در دل داشتم. هر آنچه آزارم داده و می دهد، نوشتم و گله کردم و از قاضی های بی انصاف، آنها که در محکمه نفس خویش چشم به روی حقایق بسته بودند و قربانیان بی شماری را رقم زده بودند. از دخترکانی که فقط به خاطر ترس از آبروریزی و لطمه احتمالی تن به ازدواج تحمیلی داده بودند، از پدر و مادرانی که از ترس بدنامی جگر گوشه هایشان را به آسانی فروختند، از اصغر و اکبر که قربانی عقده دیرینه ای شده بودند، از رحمان، از کودکان مظلوم بی صدای بی دفاع، از خدیجه و از زنانی که پاسوز گناه شوهرانشان می شدند، از دیوانگی مادر کبری،از سکته شویش و از خودم، از بلا تکلیفی هایم، تشویش ها و مرگ تدریجی ام. از ناچاری و بیماری پدرم و … و … می نگاشتم و می نگاشتم و با با سطر سطرش اشک می ریختم.
می نوشتم هرچه را که تا آن لحظه کشیده بودم؛ آنچه را که تا جمله بالا نوشتم و تمام آنچه را که گذراندم. بعد نماز حاجت خواندم و بعد از آن سر بر سجاده گذاشتم. «آه!آه!آه!آه»خدایا به تو رو کردم چون تو فقط به درد دل من و سوزش جانکاهش آگاهی و مطلعی. می رم سر اصل مطلب چون حوصله تکرار غصه هامو ندارم. می خوام بعد از اینکه حرفامو زدم، منو به خواب ببری مثل اصحاب کهف، با این تفاوت که وقتی چشم باز کردم، دیگه تو این دنیا نباشم…
…دیگه خسته شدم از این صبوری های بی سرانجام، خسته شدم از بس شبا با گریه خوابیدم، خسته شدم از بس با خودم حرف زدم، خسته… وقتی می دونی آدم بی آینده و گذشته ای هستی، وقتی می دونی از هر حرکتی می ترسی، از سکون هم، پس مرگ برات بهتره.
برا همین ترجیح می دم تا بمیرم. بمیرم تا راحت بشم. اینکه از تو می خوام واسه خاطر بابامه. بابام که همه چیزمه و خودت می دونی به خاطر اونه که دست و پام بسته است. اگه بدونه به مرگ طبیعی رفتم شاید راحت تر بتونه تحمل کنه…
خدایا نگی ناشکری می کنم، من می دونم که لطف تو خیلی موارد شامل حالم شده، اما قبول کن دیگه نمی کشم. نمی کشم… همراه طنین روح نواز اذان که از مناره مسجد به گوش می رسید، آنقدر که خسته بودم، بیهوش افتادم.
سردی قطرات آب را بر صورتم حس می کنم. چشم باز می کنم. نور برق لامپ آزارم می دهد. چشم هایم را تنگ و گشاد می کنم. ساره را می بینم با چشمانی نم دار از اشک. مرا در آغوش می کشد: بلند شو لیلا جان! بلند شو! بالاخره راهت را پیدا کردی. بلند شو که با نوشتنه که آدما به جنگ بی عدالتی ها و کج روی ها می رن. بلند شو! که بهترین راه رو یافتی. چرا خدای نکرده سر قبرت بخونن. چاپش کن. چاپش کن با اسم مستعار و حرف دلت رو به گوش همه برسون تا سعادت رو هم توی این دنیا احساس کنی.
قیمت:
ترکش تقدیر
تماس بگیریدنویسنده: ش.شایسته
نشر: آموت
توضیحات:«ترکش تقدیر» نوشته ش. شایسته به زودی از سوی نشر آموت منتشر میشود. نویسنده این کتاب آن را براساس ماجرایی واقعی نوشته است و موضوع آن واکنشهای دو شخصیت اصلی داستان در نسبت با نوع نگاه به موضوع عشق است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شایسته درباره این رمان توضیح داد: ماجرایی واقعی از زندگی یکی از اطرافیانم را دستمایه این اثر قرار دادم. راوی این داستان اول شخص است و از زبان یک زن روایت میشود. وی افزود: یکی از قهرمانان این رمان مردی است که در سالهای پیش از انقلاب به زندان افتاد و زنی که با او همکلاس بوده بعد از 30 سال دوباره او را میبیند. در واقع داستان به سمتی پیش میرود که زن به ادراک جدیدی از عشق میرسد و در سراسر داستان افت و خیزهای احساسی زن در مدت زمان سی ساله توصیف شده است. به گفته شایسته رمانی دیگری از وی با نام «نقطههای کور» را كه قبل از «تركش تقدیر» نوشته شده بود تا چند روز آینده به ناشر تحویل داده میشود.
مردگان
تماس بگیریدنویسنده: رضا ایزی
نشر: آموت
توضیحات: این رمان از زبان یک پزشک معتاد روایت می شود و مراحل اعتیاد وی به شیوه داستانی نوشته شده است. موضوع مورد توجه در این کتاب، توجه نویسنده به گرایش قشر تحصیل کرده به اعتیاد است.
به گفته نویسنده، نکته تأمل برانگیز این است که این قشر ظاهرا بدون هیچ دلیل خاصی به اعتیاد تمایل پیدا می کنند. ایزی می گوید: من به دلیل موقعیت شغلی ام با بسیاری از این جوانان مواجه می شوم و علت های گرایش آنان به اعتیاد همواره برایم سؤال برانگیز بوده است.
سنجاقکی نشسته بر کف استخر
تماس بگیریدنویسنده: فریبا کلهر
نشر: آموت
توضیحات:فریبا کلهر در رمان دیگر خود با عنوان «سنجاقکی نشسته بر کف استخر» داستانی زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی در کودکی و نوجوانی روایت شده است. او در رمانش شرح شیفتگی پسری از دهکده سهرورد به تفکر و قصه و خیال را روایت می کند. کسی که در نوجوانی راهی اصفهان شد و پای درس استادان بسیاری نشست و سرانجام مکتب فلسفی اشراق را به وجود آورد.
با اینکه درک افکار فلسفى شیخ نیاز به سال ها مطالعه و تحقیق دارد. در جاى جاى این داستان بلند، قطره اى از دریاى عقاید شیخ به زبان ساده آورده شده است. از مجموعه رمان های نوجوان نوشته فریبا کلهر، پیش از این آثاری چون ولادیمیر می گوید، شهر یخ های خیلی یخ، دختر نفرین شده، پسران گل، قصه های یک دقیقه ای و سی سا سیاوش. منتشر شده است
نیمه ناتمام
تماس بگیریدنویسنده: نسرین قربانی
نشر: آموت
توضیحات: «نیمه ناتمام» چهارمین رمان نسرین قربانی و روایت زندگی خانوادهای در دو مقطع قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که بر محور شرح حال یکی از اعضای این خانواده به نام مهناز میگذرد. مهناز در طبقه متوسط جامعه زمان زندگی خود قرار میگیرد. این رمان به روایتهایی مختلف از سرنوشت اعضای این خانواده میپردازد و پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان نقطه عطف این اثر، منجر به ایجاد تحولات زیادی در شخصیتهای داستان میشود و پس از این رویداد است که برخی از آنها از پوستین روایی داستان بیرون آمده و جبههبندیهای تازهای را پیش روی خود و مخاطبشان خلق میکنند. قربانی درباره این رمان گفته است که گرچه این رمان میتواند از واقعیت شخصی نویسنده نشأت گرفته باشد اما حجم این واقعیات به اندازهای نیست که بتواند چندین رمان ایجاد کند و به همین خاطر نویسنده باید بیش از پیش متکی به تخیلات خودش برای نوشتن باشد. در بخشی از این رمان میخوانیم: «خبر مثل بمبی منفجر شد: «دایی رضا را از سر کلاس بردند.» انگار شیئی سنگین توی سرم خورد و چیزی توی مغزم ترکید. گیج و ناهوشیار به دهان آقاجون نگاه کردم. چنگ انداختم به بازوی صبا. زمین زیر پایم تاب میخورد. چشمانم میجوشید…»
روایتهای من
تماس بگیریدنویسنده: حسین شکر بیگی
نشر: آموت
توضیحات:کتاب مجموعه داستان “روایتهای من” ظهر امروز در ایلام رونمایی شد. به گزارش خبرگزاری فارس از ایلام، در مراسمی که در محل مجتمع فرهنگی اداره کل ارشاد اسلامی استان ایلام برگزار شد از مجموعه داستان “روایتهای من” اثر حسین شکربیگی نویسنده و شاعر ایلامی رونمایی شد. در این مراسم که با حضور جمعی از نویسندگان و منتقدین ادبی ایلام برگزار شد جلیل صفربیگی شاعر و منقد ادبی به نقد محتوایی این اثر داستانی پرداخت. در ادامه این مراسم دیگر منتقدین و اساتید ادبیات حاضر در جلسه به بحث و تبادل نظر در خصوص این کتاب پرداختند. مجموعه داستان “روایتهای من” با موضوع جنگ ایران و عراق در شمارگان یکهزار و 100 نسخه و توسط انتشارات آموت و با حمایت حوزه هنری استان ایلام منتشر شده است. پس از مجموعه شعر “نیمی از صورتت را عاشقم”و رمان “چامانس” این سومین اثر ادبی منتشر شده حسین شکربیگی به حساب میآید.
پسری در تاریکی
تماس بگیریدنویسنده: مروین پیک
مترجم: ناهید شهبازی مقدم
نشر: آموت
توضیحات:اثر مروین پیک ترجمه ناهید شهبازی مقدم
مروین پیک خالق داستان های تخیلی و پر از هیجانو جزییات جذاب است.(سه گانه گورمنگاست) یکی از آثار شناخته شده این نویسنده انگلیسی محسوب می شود که گروهی آن را دارای روایتی عجیب و غریب می دانند و از آن به عنوان یکی از 10 اثر داستانی محبوبی یاد می کنند که به دلیل شیوه و فضای خاص روایت امکان اقتباس سینمایی از آن وجود ندارد. (پسری در تاریکی) یکی از معدود داستان هایی کوتاه مروین پیک است اثری که پس از انتشار مورد توجه زیادی قرار گرفت و سه سال بعد از آن بود که مطرح ترین رمان این نویسنده با نام (تایتس گرزون) منتشر شد بعد از موفقیت (تایتس گرون) مروین پیک به بیماری پارکینسون دچار شد و دیگر نتوانست به طور جدی داستان بنویسد در سال 2000 میلادی بر اساس داستان (پسری در تاریکی) فیلمی کوتاه ساخته شد و با اقتباس از همین داستان چندین اجرای تئاتری به نمایش در آمد.این نویسنده در سال 1968 و در 57 سالگی از دنیا رفت.از وی بیش از 40 کتاب برجامانده است که برخی از آن ها رمان و داستان و تعدادی هم کتاب های مصورند.
برای تو همیشه خواهم گریست
تماس بگیریدنویسنده: شمسی خسروی
نشر: آموت
توضیحات: «گفته بودی از دانشگاه برایت بنویسم. بعضی از پسرهای دانشگاه یک هفته عاشقند و هفته دیگر فارغ. به قول مامان آدم باید تو این شهر چشم و گوشش را باز کند و اصلا وجودش بشود چشم و گوش که مبادا کلاه سرش بگذارند و یا کلاهش را بردارند و در بروند. باور کن اگر یک لحظه حواست جمع نباشد خودت را و آبرویت را برده اند و تو می مانی با یک دنیا رو سیاهی. »[1] برای تو همیشه خواهم گریست، داستان دو دوست است که شرایط زندگی آنها را از هم جدا کرده ، هر یک را در شهری نشانده و ارتباط آنها تنها از طریق نامه نگاری ادامه پیدا می کند. ساناز با خانواده اش به تهران کوچ می کند و وارد دانشگاه شده، در رشته ادبیات تحصیل می کند. فرشته اما مجبور است کنار خانواده بماند. خانواده سنتی و بسته فرشته به او اجازه ادامه تحصیل نداده تا جایی که تنها راه خوشبختی را ازدواج کردن تصور می کند. فکر تشکیل خانواده فرشته را به دام مردی می اندازد که دامانش را لکه دار کرده و بی پشت و پناه رهایش می کند. فرشته که حالا بچه ای در شکم دارد کارش به انزوا و غصه خوردن می کشد و با خودش و دنیا قهر می کند. نامه های پی در پی ساناز به او کمک می کند تا خود را ببخشد و برای آینده خودش و دختر ناخواسته اش چشم اندازهای تازه ای بگشاید. زمانی که فرشته بحران زندگی اش را پشت سر می گذارد متوجه می شود ساناز در همه این مدت در گیر بیماری سرطان بوده است و عاقبت بیماری بر او چیره شده از پای درش آورده است. برای تو همیشه خواهم گریست، روایتی دیگر از ایثار و از خود گذشتگی یک دوست است. در شرایطی که فرشته بحرانی ترین وضعیت خود را طی می کند، ساناز بیماری و جدال با مرگ را پنهان کرده تا مبادا وضعیت بد او بر مشکلات دوستش اضافه شود و او نتواند بر مشکلاتش چیره شده و خود را پیدا کند. این کتاب شامل بیست نامه است و روایتش را از طریق نامه نگاری بیان می کند. این نامه ها با دو نوع ادبیات رسمی و عامیانه نوشته شده است تا تفاوت نوشتاری ساناز و فرشته را نمایندگی کند. داستان روایت محور است و مسائل و مشکلات از طرف نویسنده هر نامه بیان می شود و کمتر به توصیف و تصویر و فضا سازی پرداخته می شود. در این نامه ها دختران ساده دلی به تصویر کشیده می شوند که تصورات انتزاعی، فانتزی و خیال پرورانه از زندگی دارند. هیچ پختگی در نوع نگاه هیچ کدام از شخصیت ها وجود ندارد. ساناز که خود را در ابتدا دانشجوی مهندسی جا می زند، در دانشکده ادبیات تحصیل می کند اما دیدگاه ناپخته او به زندگی خود و خانواده اش، از او شخصیتی می سازد که گویی هنوز دوران دبیرستان را نیز به پایان نبرده است. فرشته نیز چنان ناپخته و خام است که درگیر عشق پسری هوس باز شده و زندگی اش را به نابودی کشانده و کودکی ناخواسته به دنیا عرضه می کند. سراسر رمان نیز پر شده از جملات شعاری و نصیحت گونه که پیش از این که از زبان نویسنده نامه بیان شده باشد، از زبان نویسنده رمان بیان شده که دنیای دخترانه را بسیار ساده، سطحی، و خام می پندارد و تلاش می کند با شعار و نصیحت، برایشان موعظه کرده مسیری را که خود صحیح می پندارد پیش رویشان قرار دهد. برای تو همیشه خواهم گریست، روایتی دیگر از ایثار و از خود گذشتگی یک دوست است. در شرایطی که فرشته بحرانی ترین وضعیت خود را طی می کند، ساناز بیماری و جدال با مرگ را پنهان کرده تا مبادا وضعیت بد او بر مشکلات دوستش اضافه شود و او نتواند بر مشکلاتش چیره شده و خود را پیدا کند. آخرین نامه یکسر به نتیجه گیری، پیام داستان و تفسیر رفتار فرشته می پردازد و سعی می کند ساناز را قهرمان ایثار و از جان گذشتگی معرفی کند. آخرین نامه نشان می دهد نویسنده همان دیدگاهی را درباره خواننده دارد که درباره دختر بچه ها در سر می پروراند و از ترس این که مخاطب نتیجه را درنیافته باشد به بیان و تفسیرآن می پردازد. از این نظر می توان گفت این رمان در رده داستان های عامه پسندی است که رمان را بهانه ای برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب قرار داده و نویسنده در آن به بیان عقاید و القا آن به خواننده می پردازد. از خسروی تا به حال بیش از 35 اثر داستانی منتشر شده است. «وداع»(زندگی شهید علیاکبر شیرودی)، «پوتین»، «تنهایی و دیگر هیچ»، «نیمه نارنج»(برگزیده جایزه «بانوی فرهنگ» وزارت ارشاد)، و «وداع یک مرد»(زندگینامه شهید مهندس رضوی مبرقع و برگزیده کتاب سال جشنواره شهید غنیپور) از جمله کتابهای این نویسنده است. « ساناز گلم که نیستی و هر لحظه بی تو درد می کشم و فریاد درونم سلول هایم را می سوزاند. تو نقشی به از من داشتی. تو حامی بودی ناجی و یک انسان برتر. نقش تو پویا تر و پر رنگ تر از من که برتر از همه کسانی است که در زندگی ام تا کنون شناخته ام.»
رقص کلاغ روی شانههای مترسک
21,500 توماننویسنده:سمیرا ابوترابی
نشر: آموت
توضیحات:
نخستین رمان سمیرا ابوترابی با عنوان «رقص کلاغ روی شانه های مترسک» که پیش از انتشار برگزیده دومین دوره جایزه رمان اول ماندگار شده است. این داستان روایتی است از پریزاد دختر ایرانی الاصلی که برای اولین بار به وصیت پدرش به ایران می آید تا شش ماهی را با خانواده پدریش زندگی کند. از آنجایی که در تمام سال های کودکی و نوجوانی پریزاد هرگز رابطه ای با این خانواده وجود نداشته، خود پریزاد هم سرگردان از وصیت پدر و تنها به دلیل علاقه و احترامی که به روح پدرش دارد، با تردید به ایران می آید.
ماجرای رمان از ورود پریزاد به ایران و واکنش ها نسبت به حضور غریب او با ظاهری نه چندان پذیرفته در خانواده پدری آغاز می شود و کم کم دامنه روابط پریزاد به غریبه ترها می کشد. آدم هایی که دوستدارش می شوند و یا حالت تدافعی نسبت به او می گیرند.
در این میان تمام خود در گیری های یک دختر جوان دارای اندیشه های سنتی و مذهبی در غالب یک دختر کاملا اجتماعی و به روز، در ارتباط با دیگران و چگونگی پذیرفته شدنش توسط نسل جوان امروز ایران، تم اصلی رمان را به خود اختصاص می دهد.
«رقص کلاغ روی شانه های مترسک» ماجرای دلبستگی غریب جوانی است به پریزاد. کسی که هرگز با عقاید مذهبی پریزاد کنار نیامده است. آنگونه که خود را همچون کلاغی که باید از مترسک دور بشود و نمی تواند، توصیف می کند.
او می ماند و بر شانه های مترسکش پای می کوبد تا شاید این پایکوبی، کابوس کلاغ گونه بودن را از ذهنش براند و یا پریزاد را همچون مترسکی که برخاک می افتد، از پای درآورد.
دیدا
تماس بگیریدنویسنده: ابراهیم میرقاسمی
نشر: آموت
توضیحات:طاهر، چله جوانمردی را شروع کرده بود اما هر لحظه که چشم روی هم می گذاشت. چهره مهربان و دوست داشتنی دیدا در نظرش مجسم می شد که او را به سوی خود می خواند، خنده زیبای او، چالی که روی زنخدانش می افتاد، مژگان بلند و عاشق کشش که هستی طاهر را به باد فنا داده بود. حرکات دستان بلورینش روی تارهای ننگ: همه و همه لحظه ای طاهر را به حال خود نمی گذاشتند… دیدا هم حال و روز خوشی نداشت، در تب و تاب دیدار طاهر می سوخت اما نمی توانست با کسی چیزی بگوید دیگر کسی صدای ساز افسانه ای او را به ندرت می شنید. (از متن رمان)
ماه تمام
تماس بگیریدنویسنده: معصومه چاوشی
نشر: آموت
توضیحات:نخستین رمان معصومه چاوشی با نام «ماه تمام» منتشر شده و در نمایشگاه كتاب تهران عرضه میشود. به گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، چاوشی با اشاره به اینكه رمان «ماه تمام» در رابطه با ماجرای زندگی خصوصی یك پزشك زن است، اظهار كرد: این كتاب به زندگی خصوصی پزشكی میپردازد كه پس از عبور از فراز و نشیبهای بسیار و تحقق آرزوهایش، به دنبال معشوق آرمانیاش در مسیر حوادث و پستی بلندیهای هیجانانگیزی قرار میگیرد. او ادامه داد: این رمان در پنج بخش به نامهای: ماهزده، ماهگرفته، ماه چهارده، ماه محاق و ماه تمام تنظیم شده و نامگذاری هر بخش بنا بر حالات قهرمان اصلی داستان انتخاب شده است. این نویسنده با بیان اینكه «ماه تمام» نام بخش پایانی رمان است، عنوان كرد: در این بخش، قهرمان داستان با عبور از موانع جدی و حوادث غیرقابل پیشبینی با شدیدترین بحرانهای انسانی دست و پنجه نرم میكند و در این مسیر به واكاوی و تحلیل شخصیت خود و انسانهای پیرامونش میپردازد. او در رابطه با شیوهی روایت رمان «ماه تمام» گفت: شیوهی روایت در این رمان، تكگویی و به سبك خاطرهنویسی است؛ چرا كه این قالب به نویسنده اجازهی بیان ریزترین و جزییترین حالات انسانی و زنانهی قهرمان داستان را میدهد. وی ادامه داد: داستان علاوه بر بیان حالات روحی، روانی و شخصی پرسوناژ اصلی، به بیان مسائل ریز و درشت اجتماعی نیز پرداخته و در مقام یك بینندهی آگاه، بدون ورود به قضاوت و پیشداوری، به موشكافی بعضی از حقایق اجتماعی دست میزند. معصومه چاوشی با اشاره به تجربهی پزشكی خود، در رابطه با تأثیر این تجربه بر نگارش رمان «ماه تمام»، اظهار كرد: رمان واقعنگاری شده است و به همین دلیل نمیتوانیم بگوییم خیلی تخیلی است؛ اما مطمئن باشید با خیال خود بازی كردهام و داستان كاملا واقعی و برگرفته از زندگی خودم نیست. او همچنین گفت: به دلیل اینكه كتاب بر روی صنف خاصی نظر دارد، امیدوارم بازخوردها یكجانبه نباشد. سعی كردهام در رمانم تمام انتظارات را به رشتهی تحریر درآورم؛ اما ممكن است كسانی به این رمان جانبدارانه نگاه كنند؛ چرا كه من سعی كردهام در رمانم اغراق نكرده باشم. این نویسنده در ادامه اظهار كرد: رمان «ماه تمام» توسط نشر آموت به چاپ رسیده و قرار است روز دوشنبه، 19 اردیبهشتماه، جشنی برای رونمایی از این اثر در نمایشگاه كتاب برگزار شود. رمان «ماه تمام» در 312 صفحه با قیمت 7000 تومان به چاپ رسیده است. معصومه چاوشی متولد سال 1348 در تهران، تجربهی پزشكی و روزنامهنگاری دارد.
چهل دخترون
95,000 توماننویسندگان: م.آرام، مژگان مظفری
نشر: آموت
توضیحات:م.آرام و مژگان مظفری در بخشی از رمان «چهل دخترون» نوشتهاند: «دخترها سعی میکردند دست کسانی را بگیرند که لباسش از همه قشنگتر بود و دلبربایی بیشتری داشت! دخترهایی مثل شکوفه، دختر حاج سیفاله که آرزو داشتند او بیاید دستشان را بگیرد!» این کتاب از سوی نشر آموت منتشر شده است. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) رمان «چهل دخترون» درباره زندگی دختری و پسری به نام «ماهبانو» و «کشتمند» است که دلبسته یکدیگرند. داستان این کتاب از کرمانشاه آغاز میشود، اما با عبور از فراز و فرودهای بسیار قصه، در نهایت به جایی می رسد که این دو جوان عاشق پیشه به روستای «گدووان» در شیراز فرار میکنند. در این رمان ضمن ارائه داستانی از زندگی ماهبانو و کشتمند، شرحی از آداب و سنتهای دو طایفه کرد و فارس بیان شده است. در بخشی از این رمان آمده است: «دخترها سعی میکردند دست کسانی را بگیرند که لباسش از همه قشنگتر بود و دلبربایی بیشتری داشت! دخترهایی مثل شکوفه، دختر حاج سیفاله که آرزو داشتند او بیاید دستشان را بگیرد! یا کتایون، دختر جوان بهرام که حسابی شهری شده بود و امروزی. فاصله ذهنی و طبقاتی، تا نگاه دخترانه آنها هم راه داشت. در این میان، آنهایی که لباسهای ارزان قیمت و کمبها داشتند، بینصیب از حضور در جمع سایر دختران شیکپوش، با بیانصافی تمام کنار گذاشته میشدند! چون کسی دستشان را نمیگرفت و …» از م.آرام کتابهای چون «نسکافه با عطر کاهگل»، «پاییز حافظیه» و «طلسم دلداده» منتشر شده است. همچنین رمانهای «جدال با سرنوشت»، «فصل تاک»، «ماهک»، «دهل»، «غروبهای غریب» نیز از جمله آثار مژگان مظفری است.
من کاتالان نیستم
تماس بگیریدنویسنده: هادی خورشاخیان
نشر: آموت
توضیحات: هادی خورشاهیان که کتاب «من کاتالان نیستم» او تا چند هفته منتشر میشود، گفت: این رمان ساختاری پست مدرن دارد و محور اصلی آن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و فوتبال است و در آن سه جوان 30 ساله در دورههایی از سالهای انقلاب، دوران جنگ و سالهای اخیر حضور دارند و این رمان در لایههای پنهایی گویای این است که هویت ملی و مذهبی ما دوش به دوش یکدیگر پیش میروند. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این کتاب همراه با نگاه به فضای آشفته فوتبال و مافیای مواد مخدر در کشور آرژانتین، ایدهها و ارزشهای ایرانی در دوران جنگ با نگاهی تحسینآمیز توصیف شده است. خورشاهیان درباره این کتاب توضیح داد: این داستان ساختاری پست مدرن دارد و در آن شیوه بینامتنیت به کار رفته است و ارجاعات زیادی به کتاب قبلی من با نام «من هومبولتم» که در سال 1390 به چاپ رسیده، دارد. این نویسنده انقلاب و دفاع مقدس افزود: در این کتاب گوشههایی از فضای شب شعر و جلسات نقد ادبی در سالهای اخیر نیز گنجانده شده است و داستان را دو شخصیت با نامهای «مزدک» و «ایلیا» که خود نماینده موضوعاتی در طول داستان هستند، روایت میکنند. مزدک و ایلیا طرفدارن تیم بارسلونا هستند که با سفر به آرژانتین درگیر ماجرای مافیایی مواد مخدر میشوند؛ در واقع محور اصلی این داستان فوتبال و جنگ است. نویسنده «آلبوم دردسر» در ادامه گفت: 30 سالگی سه شخصیت در دورانهای انقلاب، جنگ و سالهای اخیر و در نسبت با موضوع فوتبال در لایههای پنهانی از این رمان گویای آن است که هویت ملی و مذهبی ما همواره دوش به دوش هم حرکت کردهاند. به گفته خورشاهیان این کتاب 150 صفحه است و از سوی نشر آموت منتشر میشود. «فلسطین و چشمهای بلقیس» نام تازهترین مجموعه شعر خورشاهیان است که به زودی از سوی نشر تکا منتشر میشود. کتاب «آلبوم دردسر» این نویسنده نیز از سوی انتشارات کانون پرورش فکری به چاپ میرسد. «ماه از طناب آه بالا رفت» نیز نام مجموعه غزلی است که دو هفته گذشته راهی بازار کتاب شد.
طلسم دلدادگان
65,000 توماننویسنده: م.آرام
نشر: آموت
توضیحات:«طلسم دلداده» داستان عشق سیاوش(چوپان ایاز خان) و نگار(دختر ایاز خان) است؛ عشقی که با تمام مشکلات پیش رو دوام دارد و از نفس نمی افتد.
این رمان از سوی نویسنده به بسیاری از بزرگان ادبیات داستانی دنیا همچون گابریل گارسیا مارکز، ژان پل سارتر و … تقدیم شده، بازتاب حیات عشق را در این سال های سیاه و غم انگیز به تصویر کشانده است. در این رمان احساس، نفرت، اعجاز و تناسخ، در قالبِ رئالیسم جادویی، به هم در می آمیزد و از میان آن، طلسم دلداده سر بر می آورد. افسانه به واقعیت گره می خورد و عشقی مقدس از آن زاده می شود.
نثر این رمان به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده و حاوی یک روایت سه بعدی از شخصیت هایی مکمل همچون نگار و سیاوش است و در کنار آن شخصیت پردازی ها، همذات پنداری ها و سایر عناصر داستان نویسی، به وفور در این کتاب به چشم می خورد. از «م. آرام» پیش از این دو رمان «نسکافه با عطر کاهگل» منتشر و به چاپ سوم رسیده است. این رمان همچنین برنده جایزه کتاب فصل، نامزد جایزه جلال آل احمد و برنده جایزه رمان اول ماندگار شده است. رمان دیگر این نویسنده با عنوان «پاییز حافظیه» نیز به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
رز مرا نگه دار
تماس بگیریدنویسنده: پری نرگسی
نشر: آموت
توضیحات:
داستان «رُز مرا نگه دار» نوشته پری نرگسی نیز داستانی است از زبان یک گل رُز که ماجراهای عجیب و غریبی از سر می گذراند تا به دست صاحب خود برسد. «رز مرا نگه دار» نوشته »پری نرگسی» با نگاهی به دنیای جوانان، دغدغه های امروز آنان در قالب رمان را مرور کرده است. نویسنده سعی داشته با تکیه بر مسایل عاطفی و نیز موضوعات اجتماعی روز دنیای جوانان را براساس دغدغه هایشان در قالب این رمان مرور کند.
شهری میان تاریکی
11,000 توماننویسنده: هورناز هنرور
نشر : آموت
توضیحات: قدم هایشان را سنگین تا دم دادگاه برداشتند. هر دو ساکت بودند. به آینده نامعلوم خود فکر می کردند. به چیزهایی که به دست می آوردند و به چیزهایی که از دست می دادند. خود را به جلو می راندند. همه چیز خیلی سریع پیش رفت. چند برگه را امضا کردند؛ چند سؤال و جواب ساده. کار که تمام شد، تنها شناسنامه هایشان بود که هنوز اسم های اضافی را حمل می کرد.»
رمانی اجتماعی درباره ی چهار شخصیت زن است که روایت داستانی آن در هریک از فصل های بیست گانه ی کتاب توسط یکی از شخصیت ها روایت می شود. شخصیت ها در این رمان در ابتدا درگیر زندان درون خود هستند که در پایان، پس از بیرون آمدن از زندان درون خود، به آزادی در اجتماع می رسند. این رمان داستان زندگی زنان در جامعه ی ایرانی را با نگاهی مدرن بررسی می کند.
داستان رمان «شهری میان تاریکی» در فصل پاییز شکل می گیرد و به زمستان ختم می شود. این رمان از زاویه دید زن ها شکل گرفته و مردان نقش مکمل دارند که به شخصیتِ تعبیری، از دیدِ زن تبدیل شده اند.
هر چهار شخصیت اصلی زن در رمان درگیر یک کشمکش درونی هستند که در انتها هرکدام با چالش هایی به شناخت این گره ها دست می یابند، هرچند بعضی از آن ها قربانی تصمیمات خود شده و خواهند شد؛ اما چیزی که در انتها نه به عنوان یک جمع بندی؛ بلکه به عنوان یک آغاز از منِ درونی کاراکترها عاید می شود، شاید مهم ترین نتیجه ای باشد که از ابتدا نویسنده به دنبالش بوده است.»
خواسته گاری
35,000 توماننویسنده: پوران ایران
نشر: آموت
توضیحات:
کتاب «خواستهگاری» نوشته پوران ایران شامل 14 روایت طنزآمیز از ماجرای خواستگاری از نویسنده آن منتشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «خواستهگاری» تازهترین مجموعه داستان طنزی است که نشر آموت آن را به قلم پوران ایران منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از 14 داستان به هم پیوسته است که راوی تمامی آنها دختر نوجوانی است که موقعیتهای پیش آمده در امر خواستگاری مردان مختلف از خودش برای ازدواج را به زبانی طنز آمیز روایت کرده است. پوران ایران در گفتگو با خبرنگار مهر با اذعان بر اینکه این اثر نخستین تجربه نویسندگی او به شمار میرود گفت: شاید گفتن این جمله به صلاح من نباشد اما تمامی چهارده داستان این کتاب واقعیت دارد و همه آنها برای خود من اتفاق افتاده است. وی افزود: من عین رویدادی که در چهارده مورد خواستگاری انجام شده از من رخ داده را در این کتاب به زبان طنز نوشتهام. در این مدتبسیاری هم از من پرسیدند که چرا طنز و چرا با خودت این کار را کردهای؟ واقعیتش این است که نمیشود با هیچ نگاهی جز طنز به این آدمها و نوع ابراز محبتشان برای خواستگاری کردن نگاه کرد. این نویسنده افزود: البته داستانهای من با وجود ظاهر طنزشان، بسیار متاثر کننده نیز هستند از این منظر که بسیاری از معیارهای موجود در جامعه برای ازدواج را پیش چشم ما میآورند و چارهای جز نگاه طنزآلود به این رویداد نداریم. ایران تاکید کرد: کتاب بعدی من هم به نوعی در ادامه همین اثر خواهد بود و به سرنوشت زن راوی این داستانها و اینکه در نهایت چه تصیمیم برای خود و زندگیاش میگیرد، میپردازد. ایران در بخشی از داستان نخست این مجموعه مینویسد: ما که همواره بابت گناه شوهر نکردن زیر ذرهبین ملت همیشه در صحنه بودیم و سوگندهای من مبنی بر نداشتن خواستگار به باور کسی نمیگنجید، یکباره دست خداوند در این مدار نمایان شد و از چپ و راست، خواستگارانی برایمان به زعم جامعه، ترشیده پیدا شد که خود مثنوی هفتاد من کاغذ است. اما نه تنها نمیخواهیم شما را از دانستن محروم کنیم، بلکه بر آنیم تا ذره ذره رفتار و کردار و بلکه پندار این عزیزان را بازگوییم تا شما امت همراه، بدانید که ما هم به اندازه خودمان خواهان داشتهایم.
مثل زنبور
تماس بگیریدنویسنده: ایزابل ژیرار
مترجم: آزیتا لسانی
نشر: آموت
توضیحات: رمان «مثل زنبور» درباره دختری که مادرش او را در پنج سالگی با برادر دو ساله اش در خیابان رها می کند، نوشته ایزابل ژیرار با ترجمه آزیتا لسانی منتشر شد.
در معرفی ناشر از این رمان می خوانیم: «مثل زنبور» رمانی لطیف و پرکشش درباره دختری است که مادرش او را در پنج سالگی با برادری دوساله در بغل در خیابان رها می کند. دختر در خیابان و گاراژ و خانه دیگران و سرآخر در پرورشگاه بزرگ می شود. او پس از ازدواج، زندگی اش را صرف بزرگ کردن بچه های بی سرپرست کرده است.
به گفته آزیتا لسانی، مترجم این کتاب، ژیرار براساس سفرش به برزیل و دیدار با زنی که سال ها مادرش او را در خیابان رها کرده، رمان «مثل زنبور» را نوشته است. ژیرار که متولد 1954 است، نویسنده معروفی نیست. او تاکنون فقط دو کتاب نوشته که کتاب دوم به تازگی به انتشار رسیده است. رمان «مثل زنبور» درباره دختری است که مادرش او را در پنج سالگی با برادر دو ساله اش در خیابان رها می کند. دختر در خیابان، گاراژ و خانه دیگران و در نهایت در پرورشگاه بزرگ می شود. او پس از ازدواج، زندگی اش را صرف بزرگ کردن کودکان بی سرپرست می کند. قهرمان داستان، که از کودکی خود را بی پناه و آواره می یابد، در بزرگسالی، از هیچ تلاشی برای وقف زندگی خود برای کودکان بی سرپرست دریغ نمی کند تا سرانجام مؤسسه ای را برای انجام این مهم بنیان می نهد.
ایزابل ژیرار، نویسنده کتاب «مثل زنبور» در سال 1954 در شهر پاریس متولد شد و بیش از 20 سال است که در شهر شرانت زندگی می کند و در موسسه فنی دانشگاهی آنگولم (IUT) به تدریس زبان انگلیسی مشغول است. این کتاب یکی از پنج نامزد جایزه ادبی مدارس و دبیرستان های آنگولم بود که توانست آن را به دست آورد. سال بعد، دومین جایزه را از آن خود ساخت که جایزه ادبی Fcol (فدراسیون شهر شرانت در امور آثار ادبی) نام دارد.
یورت
160,000 توماننویسنده:سید حسین میرکاظمی
نشر: آموت
توضیحات: دشت بیمأمن است، و همین سادهاش میکند. بیغل و غش است، و همین زخم پذیرش میکند. آبای، شخصیت اصلی رمان، نماد نسلی است که در دورهی تزاری- قاجاری و رضا شاهی جنگیده است، رنج کشیده است، و افق در نگاهش چون شعله لرزان.
بروز سنتهای ترکمن و تقابلشان با «آبای» که میخواهد با عشق به «آنا بخت» لحظههای رویایی صحرا را زندگی کند و … صدای دو تاری، و طنین سُمضربههای اسبان تیزرو و تازه نفس…
«یورت» نخستین رمان واقعگرایانه از زندگی مردم ترکمن صحراست و قلمرویی از هستیِ مردان، زنان و دختران ترکمن. خواننده با زندگیِ اندیشه، زندگیِ موقعیت، و زندگیِ رهایی برآمده از تجربه و رویاهای صحرا روبرو میشود. جاذبهی رمان یورت از عشق است، و زندگی اجتماعی و تاریخی ترکمن صحرا را از دوره محمدعلی شاه مخلوع تا تخت قاپوی رضاشاهی بازآفرینی میکند.
هرگز بال پرواز نخواستیم
تماس بگیریدنویسنده: ونسا دیفن باخ
مترجم: فیروزه مهرزاد
نشر: آموت
توضیحات: لتی اسپینوزا» برای اداره و گذران زندگیاش در چهارده سال گذشته، سه شغل مختلف عوض کرده است. در طی این مدت مادر لنی از فرزندان او، الکس که اکنون پانزده ساله است و لونا که شش سال دارد در آپارتمان کوچکی در منطقهی دورافتادهای نزدیک به خلیج نگهداری میکرده است اما حالا پدر و مادر لنی قصد بازگشت به مکزیک را دارند و او مجبور است به تنهایی سرپرستی فرزندانش را بر عهده بگیرد و یک مادر تمام وقت باشد اما…
«ونسا دیفنباخ» در رمان هرگز بال پرواز نخواستیم با نثری زیبا موضوع مادری ناگزیر مهاجرت غیرقانونی و رویای آمریکایی شدن را در داستانی قدرتمند، آگاهانه و الهام بخش دربارهی خانواده به هم میآمیزد تا رمان، مدتها پس از خوانده شدن، همچنان در ذهن و قلب خواننده باقی بماند.
این رمان مصون از نگرشی ساده انگارانه و اغراقآمیز و بدون احساساتی شدن، از نشان دادن مادران کاملی که فقط بهترینها را برای فرزندانشان میخواهند، اجتناب میکند.
دیفن باخ، قصه گوی فوق العاده ای ست؛ نثر ساده اما شاعرانه ی او باعث می شود این داستان کلاسیک آمریکایی با نوع خاصی از زیبایی خوانده شود.
داستانی رضایت بخش از سفری دلگرم کننده، ترکیبی از خوشبینی و مثبتاندیشی و نیروی اراده برای بهبود زندگی که تایید و تحسین شما را بر میانگیزد.
چهار زن
110,000 توماننویسنده: محمد اسماعیل حاجی علیان
نشر: آموت
توضیحات: برنده جایزه رمان اول ماندگار ماهی گفت: «میشه رفت توی ایوون؟» دکتر خندید و سرش را پایین انداخت. گفت: «شما هرجایی که بخوابین، می تونین برین.. راحت باشید!» ماهی رفت توی ایوان. عطر یاس امین الدوله همه فضای ایوان را از آن خودش کرده بود. ماهی نفس های عمیق می کشید و سرش را بالاتر می گرفت. توی ایوان قدم می زد که در ایوان خانه روبه رویش باز شد. دختری با موهای وزوزی و تاپ سبز رنگ که کتابی توی دستش بود، آمد بیرون. دکتر سیگارش را می گیراند. دو زن همدیگر را نگاه می کردند که یکی از رو برود و از ایوان برود بیرون، ولی هیچ کدامشان کوتاه نمی آمدند. دکتر که رد نگاه ماهی را دنبال کرد و متوجه موضوع شد، برگشت. پشت به دختر ایوان ایستاد و گفت: «اگه این مزاحم ها رو نداشت، جای خوبی واسه بازیابی انرژی بود» ماهی خندید و گفت: «روشم خیلی بازه، چشم دریده!»
روزگار تفنگ
تماس بگیریدنویسنده: حبیب خداداد زاده
نشر: آموت
توضیحات:
داستان این رمان حول شخصیت فردی با عنوان نعمت می گذرد که جوانی است عاصیِ و اهل دزفول . او وقتی می بیند انگلیسی ها با این سیاست که هرچه مردم گرسنه تر باشند، کمتر عصیان می کنند، گندم هایشان را می خرند و به آتش می کشند، دست به شورش می زند و تفنگ به دست می گیرد و علیه چپاول گران قد علم می کند.
نعمت در ادامه داستان و پس از ازدواج، قول می دهد که تفنگش را به زمین بگذارد ِ اما او نمی تواند آن همه ظلم را تحمل کند، دوباره تفنگ در دست می گیرد و در مقابل قشون انگلیسی به پا می خیزد.
به گفته نویسنده این رمان «نعمت علایی» در روزگار تفنگ شخصیتی حقیقی است که یک قرن پیش با انگلیسی ها و آمریکایی ها جنگید و روزگاری از سردشت و شهیون تا دزفول زیر سم اسب های او و یارانش بود که غیرتمندانه از ناموس این مردم دفاع کردند و در این راه جان دادند و به همین خاطر رمان «روزگار تفنگ» داستان یکی از سَمبل های مبارزاتی جنوب ایران علیه بیگانگان است.
حبیب خدادادزاده در این رمان، این شخصیت تاریخی را از پس غبار سالیان بیرون کشیده و به مدد کلمات باردیگر زنده کرده است.
از ورای روزگار تفنگ، به آسانی و زیبایی می توان به یک قرن گذشته دزفول سفر کرد و دیدنی هایی دید که یقینا تا مدت ها از ذهن خارج نخواهد شد.
پیله تنهایی عشق
تماس بگیریدنویسنده: فاطمه موسوی
نشر: آموت
توضیحات: رمان «پیله تنهایی عشق» اثر فاطمه موسوی منتشر شد. نویسنده این رمان تبیین جایگاههای مختلف زنان در جامعه را دغدغه خود در انتشار این کتاب میداند. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «پیله تنهایی عشق»، به تازگی از سوی نشر آموت منتشر شده است. نویسنده در این رمان سعی دارد تا با به کارگیری زبانی ساده و صمیمی، مخاطب عام را با خود همراه کند. در این اثر از جملات عامیانه زیادی استفاده شده و نوع روایت، اول شخص است. شخصیتهای محوری در این کتاب زنانی هستند که در موقعیتهای شخصیتی و اجتماعی متفاوت، به تجربیاتی دست مییابند. موسوی درباره محور کلی رمان «پیله تنهایی عشق» گفت: زنان باید بدانند در موقعیتهایی مانند مادر بودن، همسر بودن یا دختر بودن باید چگونه باشند و همواره از قدرتهای درونی خودشان کمک بگیرند. وی افزود: من نسبت به ترسها و ضعفهای برخی آدمهای ضعیف پیرامون ترحم نمیکنم، بلکه از آنان دوری میگزینم؛ چرا که فکر میکنم مسوول همه ترسها و ضعفها خود انسانها هستند. موسوی تصریح کرد: ما فقط در ظاهر حضرت فاطمه (س) را اسطوره میدانیم؛ در حالی که از قدرتمند بودن این بانو در زندگی فردی و اجتماعیاش کمتر الگو میگیریم. من اصطلاح «شیر» بودن را که برخی اوقات درباره یک زن به کار میبرند، خیلی دوست دارم و اعتقاد ندارم زنان باید مانند برخی زنان زمان گذشته در مطبخها، پنهانی با دامنشان اشکهایشان را پاک کنند. رمان «پیله تنهایی عشق» اینگونه آغاز شده است: «امروز صبح با صدای همسایه بالایی از خواب بیدار شدم. باز این زن و شوهر مثل سگ و گربه به هم پریدن. صد دفعه به بابا گفتم اینارو جواب کن؛ ولی اون میگه: «به تو ربطی نداره، هر وقت شوهر کردی، برام تعیین تکلیف کن» او هیچ وقت به فکر کسی نیست. به ساعت نگاه کردم ساعت نه صبح بود.»