نمایش 961–966 از 966 نتیجه

نمایش 40 60 80

ارمیا

110,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:رضا امیرخانی

انتشارات: افق

سال انتشار:1397

کد شابک:9789643697662

درباره کتاب

مصطفا کتاب را بست، عینکش را در آورد و آن را با دست‌مالی که در میان لباس های خاکی اش به طرز عجیبی تمیز مانده بود، پاک کرد. یکی از شیشه های عینک لق شده بود. آرام گفت:
– موجی شده.
و بعد باز هم بی‌اختیار نگاهش ارمیا را و نمازش را به عینک ترجیح داد…

خیابان بوتیک های خاموش

تماس بگیرید

اطلاعات کتاب

نویسنده:پاتریک مودیانو

مترجم:ساسان تبسمی

انتشارات: افراز

سال انتشار:1399

کد شابک:9789642430086

درباره کتاب

«پاتریک مودیانو یکی از بهترین و خلاق ترین نویسندگان زنده فرانسه است که بی شک تاثیر بسزایی بر نویسندگان جوان گذاشته است» ج ام جی لوکلزیو، برنده نوبل ادبی 2008 داستانی از جست و جوی حقیقت و گذشته کارآگاهی حافظ باخته که همانند همه شخصیت های ضد قهرمان داستانهای مودیانو، سهمی از گذشته دارد که به بویی از امروز آغشته است

اسیر زمان

تماس بگیرید

اطلاعات کتاب

نویسنده:اسماعیل فصیح

انتشارات: آسیم

سال انتشار:1399

کد شابک:9789644180125

درباره کتاب

«آن شب بدم نمی آید به منزل حکیم بهرام آذر بروم و در محرم خلوت انس کذایی همیشه خوب او سرگرم شوم. چون چیزی که امشب از هر شب سال های اخیر بیشتر نیاز دارم، همین «الا یا ایها الساقی» است و نگاه نکردن به صورت هیولای سرتق گذشته ها.»

پنه لوپه به جنگ می رود

145,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:اوریانا فالاچی

مترجم:فرشته اکبرپور

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1398

کد شابک:9786003762534

درباره کتاب

گپِ مسخره‌اى بود…

تهیه‌کننده فیلم، به زنِ جوان که اسمش جوآنا بود مى‌گفت :

«یه قصه به‌روز و تکون‌دهنده مى‌خوام! جو! قصه عاشقونه‌اى که فقط ماجراى یه عشقِ خشک و خالى نباشه… وگرنه حوصله مردم رو سر مى‌بره! یادت نره شخصیتِ زنِ قصه باید ایتالیایى باشه و مَرده آمریکایى! از باید، نبایداى فیلماى محصول‌مشترک هم که باخبرى… ببینم جو! دو ماه واسه نوشتنش بسه؟»

«بله… رئیس! …البته!»

دهنِ تهیه‌کننده مدام به حرف زدن مى‌جُنبید و جوآنا جاى گوش دادن به حرف‌هاى او عقربه‌هاى ساعتِ دیوارى را نگاه مى‌کرد…

شبى که ریچارد آمده بود خانه آنها و تختش را اشغال کرده بود، مجبور شده بود در راهرویى بخوابد که به دیوارش ساعتِ شماطه‌اى، ربع ساعت به ربع ساعت آهنگِ وِست مینستر را مى‌زد…

«جو! این رو درک مى‌کنى که یه وظیفه استثنایى رو به عهده دارى؟ درواقع دارم یه مرخصىِ دو ماهه رو بهت پیشنهاد مى‌کنم!»

«البته! رئیس! البته…»

ساعت دیوارىِ عجیبى بود و به هیچ ساعتِ دیگرى نمى‌ماند. روز تاجگذارىِ پادشاهى را به یادِ او مى‌آورد، پادشاهى که صورتش مثلِ ریچارد بود… ولى شب‌ها که ساعت تو تاریکى گم مى‌شد صدایش شبیهِ صداى ناقوسِ شومِ کلیسایى بود که براى مُردنِ کسى به کار افتاده باشد.

 

«تو مستحقِ این مرخصى هستى! خیلى کار کردى و لازمه یه کم استراحت کنى و خوش بگذرونى… ولى منم اگه قرار باشه به تمومِ کارمندام سفرِ نیویورک جایزه بدم، ورشکست مى‌شم! مى‌فهمى که؟»

«البته! رئیس…»

ربع ساعتِ اول که زنگ مى‌زد صدایش به جان آدم دلشوره مى‌انداخت، ربع ساعتِ دوم شوم به نظر مى‌آمد و به ربع ساعتِ بعدى که مى‌رسید آدم را کلافه مى‌کرد و ربع ساعتِ آخر روح‌ها و سایه‌هایى را مى‌دید که سمتش حمله مى‌کردند و در نورِ راهرو کمرنگ مى‌شدند و هرکدام مثل لکّه‌اى دود به هوا مى‌رفتند.

«فقط به تو این فرصتِ استثنایى رو دادم! جو! …چه کارایى که واسه تو نمى‌کنم!»

«ممنونم… رئیس!»

نفسش را نگه مى‌داشت و از زیرِ ملافه رختخوابش رشته نورى را که سایه‌ها را در خودش حل مى‌کرد مى‌پایید… بعد لرز به تنش مى‌اُفتاد و در رؤیا به سمتِ اتاقى که ریچارد داخلش خوابیده بود پر مى‌کشید.

«یه موضوعِ دیگه! شریکِ نیویورکىِ من که اسمش گومزه یه کم بدپیله‌س و ممکنه مُدام پاپِى‌ات بشه و ازت بپرسه کار به کجا رسیده، تا کجا جلو رفته، موضوع رو پیدا کردى یا نه و سوالایى از این دست… تو کارى به کارِ اون نداشته باش و تحویلش نگیر! این منم که تصمیم مى‌گیرم و خرجِ تو رو مى‌دم! وقتى برگشتى طرحایى رو که به نظرت رسیده برام بیار تا درباره‌شون گپ بزنیم! اجالتآ خوش باش و استراحت کن!»

«ممنونم… رئیس…»

در رؤیاهایش به سمتِ ریچارد مى‌پرید و کنارش روى نوکِ آسمانخراش‌ها مى‌نشست و صداى صورى را که فرشته‌ها با آن رسیدنِ قیامت را جار مى‌زدند مى‌شنید. بعد یه دفعه آسمانخراش‌ها پایه‌کن مى‌شدند و مى‌ریختند زمین…

«خداحافظت! جو!»

«خداحافظ! رئیس!»

گپِ چِرت اما نگران‌کننده‌اى بود… اغلب وقتى درباره کار با پیرمرد حرف مى‌زد دچارِ اوهام نمى‌شد و حالا مى‌خواست بداند براى چه چنین اتفاقى افتاده. چمدان‌هایش را بست، ماشینِ تایپش را داخل کیفش گذاشت، موهایش را شانه زد، صورتش را بزک کرد و با اینکه زمان نداشت و فرانچسکو سفارش کرده بود دیر نکند با چشم‌هاى دلخور مشغولِ تماشاى خودش در آینه شد… هر دفعه از جلوى آینه رد مى‌شد نمى‌توانست از نگاه کردن به تصویرِ آینه که عزیزترین کَسش در دنیا بود بگذرد. هر بار این اتفاق مى‌اُفتاد، ناراحت مى‌شد و کسى که تو آینه مى‌دید برایش غریبه بود. فکر مى‌کرد هیکلِ درشت و قرصى دارد، اما هیکلِ آدمِ تو آینه ضعیف و ریغو بود. فکر مى‌کرد صاحبِ لب‌هاى درشت و دماغِ خوش‌تراش و چشم‌هاى مصمم و خلاصه صورتى استثنایى است، ولى صورتِ تو آینه لب‌هاى قیطانى و دماغِ عادى و چشم‌هاى ترس‌خورده داشت.

فقط موهاى طلایىِ دخترِ تو آینه را مى‌پسندید. با نگاه کردن به آن موها یادش مى‌رفت مالِ سرزمینى است که اغلبِ زن‌هایش ـ مثل مادرِ خودش ـ موهاى مِشکى دارند. زن‌هایى که باز هم مثل مادرش داخلِ آدم به حساب نمى‌آیند و همیشه گریه مى‌کنند… یک بار زمانِ بچگى رفته بود تو نخِ گریه کردنِ مادرش؛ مادرش همان‌طور که پیراهن‌هاى پدرش را اتو مى‌زد گریه مى‌کرد و قطره‌هاى اشکش روى اتو مى‌ریختند و با گرماى آن بخار مى‌شدند و به آسمان مى‌رفتند.

لکه‌هایى کبود چند دقیقه روى اتو باقى مى‌ماندند که بیشتر شبیه اثر قطره‌هاى آب بودند، تا اشک… اما آنها هم در یک چشم به هم زدن غیب مى‌شدند و آدم یادش مى‌رفت که دردى در خودشان داشتند. جوآنا از آن موقع با خودش عهد کرده بود هیچ پیراهنى را اتو نکند و هیچ وقت اشک نریزد.

گراکوس شکارچی

قیمت اصلی 60,000 تومان بود.قیمت فعلی 51,000 تومان است.

اطلاعات کتاب

نویسنده:فرانتس کافکا

مترجم:کامل روز دار

انتشارات:چاپخش

سال انتشار:1390

کد شابک:9789645541710

درباره کتاب

: هنگامی که کافکا برای دومین بار به ریوا سفر می کند، یعنی چند سال پیش ازآن که اولین نسخه«گراگوس شکارچی»را بنویسد، با خانم فلیسه بائر Felice Bauer  نامزد شده بود. به عقیده بسیاری از منتقدان، این داستان با جریان نامزدی او ارتباط تنگاتنگی دارد

هنرمند گرسنگی

قیمت اصلی 65,000 تومان بود.قیمت فعلی 55,250 تومان است.

اطلاعات کتاب

نویسنده:فرانتس کافکا

مترجم:کامل روز دار

انتشارات:چاپخش

سال انتشار:1391

کد شابک:9789645541772

درباره کتاب

کافکا در ژوئیه 1883 در پراگ اتریش به دنیا آمد. سبک نویسندگی او سورئالیسم است. آثار کافکا عمدتا در مورد تناقضات زندگی میباشد. او در مورد خودش می گوید: من یک نویسنده هستم حتی اگر چیزی ننویسم. هنرمند گرسنگی یکی از بهترین آار کافکا است. او در سال 1924 در وین در گذشت.