اندیشه سیاسی اسلام در سده های جدید
تماس بگیریدنویسنده: اروین ای.جی روزنتال
مترجم: علی اردستانی
نشر: قومس
توضیحات:چنان که می دانیم، جهان اسلام امروزه دستخوش تحولات زیادی است و جنبش های سیاسی مختلفی در جهان اسلام شکل گرفت است که بعضا از امکانان نظامی قابل توجهی نیز برخوردارند. از یک سو، جنبش های رادیکال و بنیادگرایی وجود دارند که می کوشند به ضرب اسلحه تفسیری کاملا «ناب» از اسلام ارائه دهند و از سوی دیگر، گروه هایی وجود دارند که هوادار برداشت های لیبرالیستی از اسلام هستند. کتاب های فراوانی در این زمینه نوشته شده اند که این پدیده را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده اند. اما شاید آنچه در این میان مغفول مانده است و یا به آن بی توجهی می شود، اندیشه ها و تفکراتی است که رانه ی اصلی این جنبش ها هستند. برای فهم آن ها به ناچار باید به عقب بازگشت و به بررسی سیر تکوین و شکل گیری آن ها پرداخت. مهم ترین بخش این اندیشه ها در سده های میانه قرار دارد و بسیاری از جنبش های اسلامی معاصر آبشخور فکری خود را از آن می گیرند. روزنتال از معدود پژوهش گرانی است که می کوشد با تکیه بر روش علمی تاریخ نگاری به بررسی اندیشه های اسلامی در سده های میانی اسلامی بپردازد. اگرچه کتاب حاضر عمدتا بر سده ی بیستم تمرکز دارد و می کوشد شمایی بالنسبه دقیق از جریان های فکری در جهان اسلام ارائه دهد، اما به طور منظم سعی می کند آن ها را در پرتو میراث سده میانه ای اسلام و مواجه ی این جریان ها به جهان مدرن توضیح دهد. این امر ماهیتی ممتاز و کم نظیر به کتاب حاضر بخشیده است. از سوی دیگر چون در شرایط کنونی، جهان اسلام به طور اعم و ایران به طور اخص، بیش از هرچیز به تفسیر عقلانی و متناسب با اقتضائات جهان مدرن از دین نیازمند است، رجوع به آثار افرادی مانند روزنتال و بررسی انتقادی آن ها بدون تردید می تواند به ما کمک بسیار زیادی کند. بنابران اهمیت کتاب حاضر را باید در همین نکته جست و جو کرد که به وجود بحران بحران اندیشمندان مسلمان در دوران مدرن می پردازد.
اندیشه های مارکسیستی
220,000 توماننویسنده: حسین بشریه
نشر: نی
توضیحات: وظیفهی اندیشهی سیاسی نه صرفاً توضیح علمی بلکه تغییر واقعیت همراه با سرزنش یا تأیید اخلاقی بوده است. از همین دیدگاه شاید بتوان گفت که مارکس نخستین متفکری بود که با بیان اینکه: «فلاسفه تاکنون جهان را به شیوههای مختلف تعبیر کردهاند؛ اما مسئله این است که آن را تغییر دهیم»، حوزهی اندیشهی سیاسی به معنای مدرن آن را روشن کرد. خلاصه آنکه اندیشهی سیاسی، برخلاف نظریهی سیاسی، در پی یافتن قانونمندی پدیدهها و یا محدود به قواعد اثباتی علم نیست، هرچند محدود به قواعد منطق است. البته این گفته بدان معنی نیست که اندیشهی سیاسی لزوماً با دستاوردهای نظریه و دانش سیاسی متعارض است. همچنین اندیشهی سیاسی برخلاف اغلب نظریهها «کلیت» را موضوع بررسی خود قرار میدهد نه اجزا را، و میکوشد پدیدههای پراکنده را چنان بازنماید که گویی ضرورتاً میان آنها رابطهای انداموار وجود دارد.