در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 40 60 80

تصور عصر پساتوسعه

تماس بگیرید

نویسندگان: گونار میردال، آندره گوندر فرانک، ایمانوئل والرشتاین، پل استریتن، داگلاس نورث، دنیس گولت و آرتورو اسکوبار
مترجم و ویرایش: محمد ملاعباسی
نشر: ترجمان
توضیحات:در سال ۱۹۴۹، هری ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا، هنگامِ یکی از سخنرانی‌هایش تأکید کرد که مناطقِ عقب‌افتادۀ امروز یکی از اولویت‌های غرب است: «بیش از نیمی از مردم جهان در شرایطی زندگی می‌کنند که شانه به شانۀ فاجعه می‌زند؛ غذایشان ناکافی است، قربانیِ انواع بیماری‌هایند، اقتصادشان بَدوی و راکد است. فقرِ آن‌ها نه‌تنها برای خودشان مایۀ آسیب و تهدید است، بلکه برای مناطقِ ثروتمندتر نیز مضر است. برای اولین بار در طول تاریخِ بشر، ما به دانش و مهارتی رسیده‌ایم که بتوانیم آلام این مردمان را تسکین دهیم.» ترومن گفت باید برای مردمِ صلح‌طلبِ دنیا، زندگیِ بهتری فراهم کرد. رمزِ آن هم تولیدِ بیشتر است. تولیدِ بیشتر صلح و فراوانی به ارمغان می‌آورد، اما مستلزمِ به کار بستنِ دانش و تکنولوژی‌های مدرن است. دنیایی آباد، بدونِ فقر و بی‌سوادی و خشونت، یک رؤیای آمریکایی.
برنامه‌های توسعۀ اقتصادی، در نگاهِ اول، تلاشی عظیم برای «بهبود وضعِ زندگی» مردم فقیر جهان بود. پیش‌فرضِ این برنامه‌ها تقسیم‌بندی‌هایی کلان بین جوامع جهان بود. تقسیم‌بندی‌هایی که شناخته‌شده‌ترینِ آن‌ها دوگانۀ رایج «سنتی» و «مدرن» است.دوگانه‌هایِ مشابهِ فراوانی نزد متفکرانِ مختلف، علی‌الخصوص میانِ جامعه‌شناسان صورت‌بندی شد که هر یک در شکل‌گیریِ بسترهای نظریۀ توسعه نقش داشتند. بسترهایی که می‌گفتند حالتِ مطلوبِ یک جامعۀ متمدن نمونه‌ای از کشورهای اروپای غربی است و بقیۀ جوامع باید مثلِ آن‌ها شوند. از این بسترها که بگذریم، خودِ نظریه‌های توسعه نیز از نیمۀ قرن بیستم تا امروز، امواج گوناگونی را پشتِ سر گذاشته‌اند.
در این مجموعه تلاش کرده‌ایم تا با گزینشِ مقالاتی کلیدی و شاخص، تاریخِ مختصری ارائه دهیم از اصلی‌ترین جریان‌های انتقادیِ توسعه که طیِ نیمۀ دومِ قرن بیستم، جریان اصلی توسعه را به چالش کشیده‌اند.