سیمای زن در فرهنگ ایران
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده:جلال ستاری
انتشارات:مرکز
سال انتشار:1384
کد شابک:9789643050009
درباره کتاب
این کتاب تفکری است در باب جنبه های نظری و عملی برخورد با زنان در فرهنگ ایرانی، و به اتکای شواهد مستند و روشنگر که از لا به لای متون و منابع اصلی تاریخی و ادبی استخراج شده اند موقعیت و منزلت زنان را از دید خواص و عوام جامعه نشان می دهد و جنبه های مثبت و منفی آن را بررسی می کند. با آنکه هدف کتاب پژوهش تفصیلی تاریخی نیست در حد لزوم به پیشینه ی تاریخی وضع زنان در تمدن های گوناگون جهان به ویژه در ایران باستان و عرب جاهلی پرداخته شده و به تحلیل های جامعه شناسان و مردم شناسان و صاحب نظران برجسته در این باره نیز اشاره هایی شده است.
جادوی تئاتر
تماس بگیریدنویسنده: جلال ستاری
نشر: مرکز
توضیحات: تئاتر چون رمان، موقع مناسبی فراهم می آورد برای اندیشیدن در باب وقایع و شخصیت ها و اوضاع و احوالی خیالی و در نهایت پل بستن میان تجربه و اندیشه و نیز زندگی و تفکر درباره معنای زندگی. به بیانی دیگر رسالت تئاتر و رمان، برانگیختن و القای اندیشه و بیدار کردن ذهن و فراخواندن و دعوت به سفر کردن است.
عشق نوازی های مولانا
تماس بگیریدنویسنده: جلال ستاری
نشر: مرکز
توضیحات:
قصد این کتاب نه شرح احوال و افکار مولانا، بلکه تنها طرح و توضیح خصیصهای معین در طریقت عشق مولانا است. مولانا خدا را پرستشی عاشقنه میکند و در این سیر نیازمند چنگ زدن در دامن شیخی است که خلیفه و مظهر حق و محرم عالم عرفان و همدم عارفان عالم است و حق در آینهی صورت وی مشاهده میشود. عشق او از ایمان راسخش به سزاواری و شایستگی مردان در نیل به مقام خلیفگی و خدانمایی آب میخورد و فقط آنان را که در و گوهر اسرار حق در باطنشان به جوش آمده مظاهر راستین انسان کامل میداند.
اسطوره ی گیل گمش و افسانه ی اسکندر
تماس بگیریدنویسنده: جلال ستاری
نشر: مرکز
توضیحات: توضیح کتاب:
کتاب، تحلیل و تفسیری است درباره دو اسطوره “گیل گمش “و “اسکندر ذوالقرنین” که بهزعم نویسنده تلاش بیهوده اسکندر در طلب آب حیات با سعی نافرجام گیل گمش برای بی مرگی همانندی دارد .وی در بخش پایانی کتاب، نتیجهای از این دست مطرح میسازد” :حدیث گیل گمش، اسطورهای در خود بسامان و قدرتمند است و دست کم بیش از سه هزار سال است که بیم و امیدهای انسان میرنده خواستار بی مرگی را باز میتاباند و از این رو بیهوده نیست که انسان آرزومند و مشوش، تصویرش را در آیینه آن اسطوره میبیند … داستان شگفت گیل گمش، اسطوره است و اسطوره میماند، اما حدیث اسکندر و سفر پر ماجرایش در طلب آب حیات، با شاخ و برگهایی که بر آن افزودهاند، روالی قصهگون مییابد و به قصه تبدیل میشود .گیل گمش پهلوان نستوه افسانهای، از بی عدالتی خدایان رنجور و دردمند است و در نمییابد چرا انسان، حتی انسانی نیمه خدا، نمیتواند و نباید چون خدایان جاودانه بزید و با همین درد و دلتنگی، ناگزیر به مرگ تن در میدهد و از فرجام چاره ناپذیر آدمی ناخشنود است، اما سر آشتی ندارد و برای تسکین و تشفی آلامش، به جهان مابعدالطبیعی پناه نمیبرد… .اسکندر که قصهاش بیبهره از صلابت و بساطت اسطوره گیلگمش است، بسان الگویش، از دستیابی به آب زندگی محروم میماند، اما با تسلیم و رضا مرگ را میپذیرد .”…