در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 40 60 80

فلسفه اپیکور

تماس بگیرید

نویسنده:ژان برن
مترجم:دکتر سید ابوالقاسم پور حسینی
نشر: امیر کبیر
توضیحات: اپیکور (342/1 ـ 271 ق.م)، از فیلسوفان یونان باستان، یکی دیگر از کسانی است که از مکتب لذت گرایی دفاع می کند. اپیکور، بر خلاف آریستیپوس، کوشیده است تا تقریر عمیق تر و دقیق تری از لذت گرایی ارائه دهد. و به همین دلیل است که اندیشه او تا مدت ها پس از وی، حدود پنج قرن، همواره پیروان فراوانی داشته است. و هنوز هم از اهمیت ویژه ای برای فیلسوفان اخلاق برخوردار است. اما از آنجا که اندیشه اخلاقی اپیکور به شدت متأثر از اندیشه های فلسفی، معرفت شناختی و طبیعی او است، بهتر است که پیش از بیان دیدگاه اخلاقی وی به تبیین اندیشه های دیگر او، که تأثیر مستقیم بر نظریه اخلاقی اش داشته اند، بپردازیم.

اندیشه فلسفی اپیکور:
فلسفه اپیکور تا اندازه بسیار زیادی از اندیشه های فلسفی و طبیعی دموکریتوس اقتباس شده است. بلکه، گفته شده که اساساً هدف و انگیزه اپیکور این بود که اعتبار طبیعیات دموکریتوس را از نو زنده نماید. اپیکور نیز، مانند دموکریتوس، علم و معرفت را محصول حس می دانست؛ یعنی در معرفت شناسی از اصالت حس طرفداری می کرد. وی معتقد بود که همه معرفت ما از برخورد اتمهای تشکیل دهنده روح با اتم های خارج به دست می آید. اتم هایی که بر عضوهای حسی تأثیر می گذارند، مولد احساس اند. تحریک عضوهای حسی از سوی توده اتم ها تصاویر یا نمودهایی را برای روح آشکار می کنند. تجربه حسی وقتی رخ می دهد که تصویر در حال ظهور با مفهوم یا معنایی انتزاعی تطابق یابد؛ معنایی که نتیجه احساس است. اپیکور بر این نکته اصرار می ورزد که همه احساس ها صادقند؛ یعنی احساس ها را معیارهایی غایی می داند که ما باید همه داوری ها و قضاوت های خود را به آنها ارجاع دهیم و به هیچ نحو خود آنها را نمی توانیم مورد ارزیابی و سنجش قرار دهیم.

افلاطون احساس را امری ذهنی و نسبی می دانست و لذا معتقد بود که احساس هرگز نمی تواند مقدمه ای برای علم و شناخت جهان باشد، اما اپیکور معتقد است هر آنچه که به احساس درآید، حقیقی و واقعی است. احساس امری ذهنی و درونی نیست؛ بلکه کیفیتی است که به وسیله آن واقعیت برای ما حضور و وجود دارد. بنابراین، احساس ملازم بداهت و بی نیاز از استدلال است. پاسخ اپیکوریان به اشکالات مربوط به خطای حواس این است که «احکام خطا و غلط همواره مربوط به حدسی است که درباره حواس روا می داریم.»
احساس عبارت است از «ضبط لحظه» و «حفظ آن» و بر مبنای این «ضبط» است که ما باید رفتار و سلوکی بی دغدغه و مطمئن داشته باشیم، اشتباه و خطا و شهوت از آن جا ناشی می شود که بخواهیم بر این «لحظه ـ آن» ابعادی که فاقد آن است بیفزاییم.