سنگ یشم
19,800 توماننویسنده: مریم جهانی
نشر: مرکز
توضیحات: «خوبه، بچسب به درس و مشقت. چهار روز دیگه باید کنکور بدی، ورزش برات نان و آب نمی شه.
با خودم فکر میکنم اگر من نان و آب نخواهم کی را باید ببینم چرا پدر فکر میکند هر چیزی ته اش باید برسد به نان و آب؟ مگر خودش همیشه حسرت نمیخورد چرا پدربزرگ اجازه نداده کشتی را ادامه بدهد؟
جوابی برای سوالهایم ندارم. نگاهی به جفت گوش شکسته اش میاندازم. از کشتی فقط حسرتش برای پدر مانده. حسرت و یک جفت گوش شکسته و دوبنده کهنه ای که ته یکی از کشوهای دراور نگه داشته. من و مادر وقتی تلویزیون مسابقات کشتی پخش میکند با تمام وجود دعا میکنیم کرمانشاهیها ببرند. میدانیم که پدر خیلی سریع میرود تو جلد کشتی گیر کرمانشاهی و با هر فنی که او به حریف میزند این هم تو مبل جا به جا میشود. اما خدا نکند همشهریهایش فن بخورند، داور، مربی و خود کشتی گیر را به فحش می کشد…»
این نویسنده کرمانشاهی رمان دوم خود؛ «سنگ یشم» را نیز همانند رمان نخستش «این خیابان سرعتگیر ندارد» توسط نشر مرکز منتشر کرده است.
این خیابان سرعت گیر ندارن
تماس بگیریدنویسنده: مریم جهانی
نشر: مرکز
توضیحات: مخاطب این حرف ها دیوار بود یا سینی چایی یا تلویزیون یا…پدر عادت داشت حرفش را خیره به جایی غیر از چشم مخاطبش بزند.اصولا اشیا را انتخاب میکرد چون زبان پاسخ گویی نداشتند از پاسخ شنیدن بیزار بود از پر گویی بیزار بودمادر اما مثل ظرفی که زیر چک چک سماور میگذارند،به ظهر نرسیده پر میشد از حرف،پدر که بر میگشت از سرکار ناهار و چایی اش را می داد و در همین حین زبانش هم کار میکرد همه می دانستیم مادر فقط گوش های پدر را لایق شنیدن حرفهاش می داند.همه می دانستیم وقتی پدر زل میزند به تلویزیون و میگوید صداشه ببرین،یعنی مادر خفه شود یعنی پدر ظرفیتش پر است…