در حال نمایش 3 نتیجه

نمایش 40 60 80

بن بست نویسنده

تماس بگیرید

نویسنده: وودی الن
مترجم:محمدرضا اوزار
نشر: بیدگل
توضیحات: مکس: مادرزنم خاطراتش رو می‌نوشت، خیلی تصویری می‌نوشت رابطه­‌‌مون، بحثامون، اسم‌‌ها، همه‌ی اطلاعات، اون فکر می‌کرد کار رمانتیکی می‌کنه، یه شب زنم بهش گفت که داره برای تعطیلات می‌­ره مسافرت و یه کتاب برای ساحل می‌­خواد، اونم فکر کرد یه جلد از کتاب هِنری جیمز رو که جلد چرمی داشت بهش داده ولی اشتباهاً دفترچه‌ی خاطراتش که جلد چرمی داشته رو بهش داده بود، من باهاش بودم وقتی اونو توی ساحل خوند، یه تغییری درش به وجود اومد، یه تغییر فیزیکی، مثل وقتی که ماه کامل توی فیلم­های مرد گرگ­ نما بیرون می‌­آد. اون سعی کرد خودشو غرق کنه، دوید سمت اقیانوس ولی فقط موفق شد مورد حمله­‌ی یه عروس دریایی قرار بگیره، نیشش زد، باعث شد لباش باد کنه، یک دفعه با اون لب­‌‌ها خیلی جذاب به نظر رسید، و من دوباره عاشقش شدم، البته که وقتی باد لبش خوابید، دوباره بهش حساس شدم.

این آب آشامیدنی نیست

74,000 تومان

نویسنده: وودی الن
مترجم: نکار شاطریان
نشر: بیدگل
توضیحات:سوزان: در مقایسه با پسرهایی که تا حالا باهاشون ازدواج کردم، دونالد همانی­ ئه که بابام می‌­خواد.
مگی: مگه تا حالا چند بار ازدواج کردی؟
سوزان: چند بار…یکی ­شون موزیسین جَز بود که اختلال دو قطبی داشت، یکی­ شون سرباز فراری بود و اون یکی هم یک کشیش خلع لباس شده، اما اگر بخوام خانه زندگی تشکیل بدم، کسی را می‌خوام که…
مگی: با ثبات و موفق باشه.
سوزان: نه. از یک کم هیجان خوشم می‌آد.
مگی: (آماده‌است که تأییدش کند.) منظور من هم همین بود. از آدم‌‌های خیلی باثبات و موفق خوشت نمی‌­آد.
سوزان: راستش آدم هیچ‌وقت نمی‌دونه چی می‌خواد. اول فکر می‌کنی از نوع خاصی از مردها خوشت می‌آد. اما بعد با کسی آشنا می‌شی که به هیچ‌کدوم از معیارهات نمی‌خوره و بدون اینکه بفهمی چرا عاشقش می‌شی.

بی پر و بال

25,000 تومان

نویسنده: وودی الن
مترجم:نگار شاطریان
نشر: بیدگل
توضیحات: تئوی عزیز، من و گوگن دوباره دعوایمان شد و او قهر کرد رفت تاهیتی! وسط کشیدن دندان یکی از بیماران بود که صدایش کردم. زانویش را روی قفسه سینه آقای نات فلدمن گذاشته بود و با انبر دندان کرسی بالا، سمت راست را گرفته بود. طبق معمول در حال تقلا بود که من از اقبال بَدم وارد اتاق شدم و پرسیدم که آیا کلاه نمدی من را دیده یا نه. گوگن هم حواسش پرت شد و دندان از انبر در رفت، فلدمن هم از این موقعیت استفاده کرد و از روی صندلی پرید و از مطب فرار کرد. گوگن ناگهان دیوانه شد! کله‌ام را گرفت و ده دقیقه بی‌وقفه زیر دستگاه ایکس‌ری گرفت. تا چندین ساعت نمی‌توانستم هم‌زمان با دو چشم پلک بزنم. الآن تنها شده‌ام.
ونسان