آبنبات هلدار
185,000 توماننویسنده: مهرداد صدقی
نشر: سوره مهر
توضیحات: «آبنبات هلدار» داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانوادة پنجنفری است. آنها همراه مادربزرگشان در یکی از محلههای قدیم بجنورد زندگی میکنند. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآور است؛ ماجراهایی که محسن آنها را ایجاد میکند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشاندادن فضای پشت جبهههاست؛ نویسنده نشان میدهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمرة خود را میگذراندند و سرگرمیهای خاص خود را داشتند. در این داستان، نویسنده نشان میدهد، در سالهایی که به ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمدهای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگیای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهة 1360 خاطرات نوستالژیک دارند، برای نسل امروز هم، که دوستدارِ موقعیتهای طنزِ کُمیکاند، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاری میگوید که مردم با مسائل ساده شادیهای بزرگی میآفریدند، مثلِ اولین تجربة رفتن به سینما؛ دیدنِ اولین تلویزیون رنگی؛ تجربة حضورِ نخستین خوراکیهای لوکس در خانة مردم. انجامدادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجوییهایی تبدیل میشود که کمتر از هفتخان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذری یا پخشِ کارتِ عروسی برای محسن ماجراهایی را رقم میزند که هر یک برای خوانندة کتاب دنیایی است پُر از خنده و نشاط. خلاصه اینکه برای کسانی که دوستدار یادآوری روزهای پُرخاطره همراه با خندیدناند این کتاب حرفهای بسیاری برای گفتن دارد…
فیض بوک
40,000 توماننویسنده:ناصر فیض
نشر: سوره مهر
توضیحات: این اثر دربردارنده 70 قطعه طنز است که بیشتر در قالب کلاسیک سروده شده و در آن زبان معیار و محاوره به کار رفته است. محتوای سرودهها بیشتر اجتماعی و سیاسی است که در آن موضوعات مختلف مرتبط با این دو حوزه مطرح میشود.
کفشهای سرگردان
35,000 توماننویسنده: سهیلا فرجام فر
نشر: سوره مهر
توضیحات:
برای دیدن چهره زنان ایرانی در دفاع هشت ساله، آیینهای شفافتر از گفتار و نوشتار خود آنان نیست. زنانی که در خطوط مختلف نبرد ایستادهاند تا از آنچه که دوست دارند. دفاع کنند. بسیاری از این زنان به خاک افتادند. بسیاری به اسارت دشمن درآمدند، بسیاری زخم برداشتند، بسیاری بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند و آنانی که به خانه بازگشتند بسیار نیستند. برای این زنان هنوز جنگ به پایان نرسیده است. زیرا هموراه رنج چشم انتظاری و زخم هایی که با آن هم خانهاند، چون تابلویی از دیواری که امید، هاشورهایی از روشنی بر آن تابنده است. این کتاب، خاطرات خود نوشته یک زن پرستار آبادانی از سال اول جنگ تحمیلی عراق عیله ایران در شهرهای آبادان، خرمشهر، بهبهان، تهران و دزفول است. راوی خاطرات، زنی است که در دزفول به سبب اشتغالش در بیمارستان به عنوان پرستار با بسیاری از مجروحان و رزمندگان ایرانی مواجه بوده است. وی و همسرش، هر دو در بیمارستان نیروی هوایی ارتش در دزفول مشغول خدمت بودند که عراق به طور ناگهانی به ایران حمله می کند. راوی در آن زمان با دو فرزندش، در خرمشهر، به سر می برده است. از همین رو، همراه خانواده پدری به بهبهان میروند و پس از تحمل مشقت و سختیهای بسیار، خانه و کاشانهاش را رها میکند و از مقابل عراقیها میگریزد اما وی برای ادامه خدمت ناگزیر به بیمارستان ارتش در دزفول باز میگردد. بخش اعظم خاطرات به بمبارانهای دزفول، مجروحان شهر و رزمندگان اختصاص دارد.
قسمتی از کتاب:چشم که باز کردم، قطار کمکم به ایستگاهخرمشهر نزدیک مىشد. بارها این راه را آمده بودم. حتى درختهاى کنارخط هم نشان مىداد که به خرمشهر زیبا نزدیک مىشویم. از پلههاىواگن پیاده شدیم. حالا با دو تا بچه و دو ساکدستى مانده بودم که چهکنم؟ باربرى با قد متوسط، چهرهاى آفتاب سوخته که پنجاه ساله نشانمىداد نزدیکم آمد. با لحنى پدرانه گفت:«مىخواى کمکت کنم؟»