گفتارهایی در روش علم اقتصاد
485,000 تومان
نویسنده: موسی غنی نژاد
نشر: مینوی خرد
توضیحات:تفکر پوزیتیویستی سادهلوحانۀ اگوست کُنت در سدۀ نوزدهم میلادی تأثیر چندانی روی روششناسی اقتصاددانان کلاسیک نگذاشت. اما توسعۀ این تفکر در شکلهای مختلف در دهههای پایانی این سده و نیز نخستین دهههای سدۀ بیستم، اندکاندک تحلیلها و رویکردهای برخی جریانهای اقتصادی نئوکلاسیک را تحت تأثیر قرار داد. شگفت اینکه اوج نفوذ اندیشههای پوزیتیویستی در اندیشۀ اقتصادی مدرن درست در زمانی روی داد که پوزیتیویسم اولیۀ طرفدار اثباتِ صحتِ تجربی در علوم طبیعی رو به زوال نهاده بود و جای خود را به نوعی رویکرد «فرضیهای استنتاجی» میداد. در نیمۀ دوم سدۀ بیستم میلادی تقریباً کل جریان اصلی اقتصاد در محافل دانشگاهی به شدت تحت سیطرۀ نوعی رویکرد پوزیتیویستی درآمد که خود در حوزۀ علوم فیزیکی و طبیعی عملاً منسوخ شده بود. نمایندگان برجستۀ این جریان اصلی، ذوقزده خواهان بهکار گرفتن رویکرد علمی فیزیکدانان و نزدیک کردن روش علم اقتصاد به علم فیزیک شدند غافل از اینکه ماهیت مفاهیم علم اقتصاد متفاوت از علم فیزیک است، مضافاً اینکه برخی از این اقتصاددانان شناخت درستی از آنچه واقعاً فیزیکدانان انجام میدادند نداشتند.
تفکر پوزیتیویستی سادهلوحانۀ اگوست کُنت در سدۀ نوزدهم میلادی تأثیر چندانی روی روششناسی اقتصاددانان کلاسیک نگذاشت. اما توسعۀ این تفکر در شکلهای مختلف در دهههای پایانی این سده و نیز نخستین دهههای سدۀ بیستم، اندکاندک تحلیلها و رویکردهای برخی جریانهای اقتصادی نئوکلاسیک را تحت تأثیر قرار داد. شگفت اینکه اوج نفوذ اندیشههای پوزیتیویستی در اندیشۀ اقتصادی مدرن درست در زمانی روی داد که پوزیتیویسم اولیۀ طرفدار اثباتِ صحتِ تجربی در علوم طبیعی رو به زوال نهاده بود و جای خود را به نوعی رویکرد «فرضیهای استنتاجی» میداد. در نیمۀ دوم سدۀ بیستم میلادی تقریباً کل جریان اصلی اقتصاد در محافل دانشگاهی به شدت تحت سیطرۀ نوعی رویکرد پوزیتیویستی درآمد که خود در حوزۀ علوم فیزیکی و طبیعی عملاً منسوخ شده بود. نمایندگان برجستۀ این جریان اصلی، ذوقزده خواهان بهکار گرفتن رویکرد علمی فیزیکدانان و نزدیک کردن روش علم اقتصاد به علم فیزیک شدند غافل از اینکه ماهیت مفاهیم علم اقتصاد متفاوت از علم فیزیک است، مضافاً اینکه برخی از این اقتصاددانان شناخت درستی از آنچه واقعاً فیزیکدانان انجام میدادند نداشتند. در گفتار نخست، روششناسی پوزیتیویستی و ویژگیها و تحولات آن در طول زمان اجمالاً بررسی میشود. در گفتار دوم روششناسی اقتصاد سیاسی کلاسیک و دور بودن آن از مباحث پوزیتیویستی زمان خود مورد تأکید قرار گرفته و در عین حال به تفاوت روششناسی اقتصاددانان انگلیسی با روششناسی متفکران اقتصادی فرانسوی و اهمیت آن اشاره شده است. گفتار سوم به موضوع «جدال روشها» میان کارل منگر، اقتصاددان اتریشی، و گوستاو شمولر آلمانی اختصاص یافته است. اهمیت نظری این جدال، روشن کردن برخی از مهمترین جنبههای روششناسی خاص علم اقتصاد است. در گفتار چهارم چگونگی رسوخ پوزیتیویسم در جریان اصلی علم اقتصاد مورد بحث قرار گرفته است. گفتار پنجم در حقیقت بسط گفتار چهارم در خصوص شناخت روششناسی خاص علم اقتصاد یعنی پراگزئولوژی است که مفهوم بنیادی آن، کُنش یا رفتار ارادی، به خوبی تفاوت موضوع علم اقتصاد را با موضوع علم فیزیک نشان می دهد. گفتار ششم نقدی بر رویکرد روششناختی مبهم رایج در جریان اصلی علم اقتصاد است و بر برخی از نتایج زیانبار آن در حوزۀ تئوری و سیاستگذاری تأکید دارد. گرچه پیام اصلی کتاب در گفتار ششم بیان شده اما فهم استدلالهای آن بدون مطالعه و درک دقیق گفتارهای پنجگانۀ قبلی امکانپذیر نیست. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که روششناسی بحثی در ذیل موضوع گستردهتر معرفتشناسی است بنابراین مطالعۀ اولیۀ کتاب «گفتارهایی در معرفتشناسی اقتصادی» به عنوان مقدمۀ مفیدی برای مطالعۀ این کتاب توصیه میشود.