سایه
تماس بگیرید
نویسنده: کارین ژیه بل
مترجم: آریا نوری
نشر: البرز
توضیحات: کتاب سایه از سوی منتقدین و خوانندگان بازخوردهای بسیار مثبتی دریافت کرد.
داستانی ترسناک و جذاب – فلورانس دالما (دولفینه لیبهره)
کارین ژیهبل یک بار دیگر توانایی مثالزدنی خود را در خلق فضایی تعلیقآمیز و آکنده از اضطراب نشان داده است. – ژورژ ورملین (مترو)
نویسنده با خلق این اثر موفق شده است فضای دلهرهآور و ترسناک را برای خواننده خلق کند. فضایی که شما را تا آخرین صفحات، همراه خود نگه میدارد و در نهایت پایانی را به شما نشان خواهد داد که به هیچ عنوان تصورش را هم نمیکنید. – (اکتوآلیته)
قسمتی از کتاب سایه :
کاترین خود را آماده می کند، اما چیزی برای مطرح شدن باقی نمانده است.
او کاشی لعابی سرد را محکم می گیرد و برای نگاه کردن در آینه، سرش را بالا می آورد.
چهره ای که از آینه به او می نگرد، چهره ای نیست که او با آن به بستر رفت.
او این چهره را پیش تر دیده است و امیدوار بود که دیگر هرگز آن را نبیند.
او در این نور شدید تازه با دقت به خود می نگرد، سپس لیفی حوله ای را خیس و با آن دهانش را پاک می کند و پس از آن بر چشمان خود فشارش می دهد، گویی می تواند آتش ترس درون آن ها را فرو نشاند.
« حالت خوبه؟ »
صدای شوهرش او را از جا می پراند.
کاترین امیدوار بود که شوهرش خواب باشد و او را تنها بگذارد.
کاترین به دروغ می گوید: « حالا بهترم. »
لامپ را خاموش می کند. سپس دوباره به دروغ می گوید : «بایستی مال غذای دیشب باشه که از بیرون خریدیم.»
رویش را به سوی شوهرش برمی گرداند، که سایه ای است در تاریکیِ نزدیک به بامداد.
او زیرلب زمزمه می کند: « برو توی رختخواب. »
شوهرش بیشتر خواب است تا بیدار، با این همه، دستش را دراز می کند و بر روی شانه کاترین می گذارد: « تو مطمئنی؟ »
کاترین می گوید: « مطمئنم. »
همه آنچه درباره اش اطمینان دارد آن است که نیاز دارد تنها باشد.
«رابرت، واقعا می گم. یه دقیقه دیگه می آم پیشت. »