اسارتِ مردمان امروز را در چنگ طبیعت نمیتوان از پیشرفت اجتماعی جدا کرد. رشد بارآوریِ اقتصادی از یک سو، شرایط لازم را برای جهانی برخوردار از عدالتِ بیشتر فراهم میآورد و از سوی دیگر، دم و دستگاه تکنیکی و گروههای اجتماعی هدایتکنندۀ آن را به صورتی بیتناسب و فزون از حد بر باقیِ مردمان برتری میبخشد. فرد در برابر قدرتهای اقتصادی هیچ و پوچ میشود، قدرتهایی که در همان حال سلطۀ جامعه را بر طبیعت بهسوی نقطۀ اوجی بیسابقه و تصورناپذیر پیش میرانند.
در واقع موضوع اصلی کتاب توضیح این مطلب است که هدف اصلی روشنگری، آزاد کردن انسان از اختناق سیاسی و بدبختی اقتصادی و مادی بوده است؛ ولی روشنگری، خودْ تبدیل به اسطورهای شده که همراه با بدبختی و فلاکت است. از منظر آدورنو و هورکهایمر پروژهٔ عقلانی روشنگری به تسلط تکنولوژی بر جهان و اسیر و بنده شدن فرد در نظامهای توتالیتر منجر شده است.