عملیات عطش
تماس بگیرید
اطلاعات کتاب
نویسنده: جواد کلاته عربی
انتشارات: 27 بعثت
سال انتشار: 1400
کد شابک: 9786229797488
درباره کتاب
«حال حسینزاده لحظه به لحظه بدتر میشود. خون زیادی ازش رفته و مدام چشمهایش سیاهی میرود. سه چهار دفعه پاهایش سست میشود و میخورد زمین. بدنش دارد میسوزد. مثل بچهها به گریه افتاده. یکجا از بیرمقی، زانو میزند و به حالت سجده میافتد روی زمین. باورهژ صدایش میکند که از جا بلند شود. میگوید: «حسین!… پاشو توروخدا…پاشو…»
به گزارش ایسنا، «عملیات عطش»؛ ششمین کتاب از مجموعه کتب خاطرات شفاهی انتشارات« ۲۷بعثت» است که به روایت مستند نبرد «گردان عمار» در «تنگه ابوقریب» به قلم جواد کلاتهعربی پرداخته است.
این کتاب حاصل ۵۰جلسه گفتوگو با رزمندگان حاضر در صحنه عملیات تنگه ابوقریب ، گفتوگوهایی با فرمانده وقت لشکر۲۷، کادر فرماندهی و رزمندگان گردان عمار، عزیزانی از گردان تخریب و واحد اطلاعات عملیات لشکر۲۷ و یکی از شاهدان ماجرا در لشکر۷ ولیعصر(عج) دزفول، سه مصاحبه با افراد دخیل در ماجرا از مرکز اسناد انقلاب اسلامی و یک فیلم ۲۶ دقیقهای از خود تنگة ابوقریب است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «حال حسینزاده لحظه به لحظه بدتر میشود. خون زیادی ازش رفته و مدام چشمهایش سیاهی میرود. سه چهار دفعه پاهایش سست میشود و میخورد زمین. بدنش دارد میسوزد. مثل بچهها به گریه افتاده. یکجا از بیرمقی، زانو میزند و به حالت سجده میافتد روی زمین. ب صدایش میکند که از جا بلند شود. میگوید: «حسین!… پاشو توروخدا…پاشو…» اما حسینزاده که درد بازوی شکسته امانش را بریده، جانِ حرف زدن ندارد… این دفعه خیلی محکم میگوید: «حسین! به جان مادرم اگه بلند نشی میزنمت!…» حسینزاده به التماس و ناله میگوید: «یه کم دیگه بذار بشینم… نمیتونم راه برم…. نا ندارم….» باورهژ که وقتی برای جرّوبحث ندارد، محکم با لگد میکوبد به پهلوی حسینزاده. آن از نهاد حسینزاده بلند میشود،سرش را بالا میگیرد و به عتاب میگوید: «نامرد! …. برای چی میزنی آخه؟….»