چندین سال پیش از آنکه سرانجام تصمیم بگیرم کلاسی برای مردها تشکیل دهم، دوره «چراغ دل شوهرت را روشن کن» را برای خانم ها تدریس میکردم. دلیل اصلی من برای تشکیل کلاس آقایان این بود که به همه خانم هایی که پرسش هایی این چنین می کردند: «آیا برای مردها دوره ای ندارید؟» یا «وقتی که برای مردها کلاسی نیست، چگونه از من انتظار دارید در این کلاس شرکت کنم؟» پاسخ داده و آنان را راضی کرده باشم.
تأخیر انداختن تاریخ شروع کلاس را ادامه می دادم، چون جایی در ذهنم این باور کلی را داشتم که مردها به بهبود روابطشان واقعا علاقه ای ندارند، و دیگر اینکه، راهی نیست تا بتوان گروهی از مردها را به مدت پنج هفته و هر هفته یک بار، در یک کلاس جمع کرد تا آنان چگونگی رفتار با زنهایشان را فرا گیرند.
روزی مردی تلفنی به من زد. او خیلی آشفته و نگران بود، چون زنش طلاق میخواست.
او عاشق دکتری شده بود که با او در بیمارستان کار میکرد. پس از آگاه شدن از ماجرا، هرگز نمیتوانم صدایش را فراموش کنم.
او از من پرسید: «پس ما چی؟ چرا کلاسی ندارید که مردها در آن شرکت کنند؟ آیا ما به حساب نمی آییم؟»
من درد را در صدایش احساس کردم و، آن قدر که می توانستم، به او دلداری دادم. دوباره فکر کردم که کلاس مردها را هر چه زودتر افتتاح کنم.