من زنده ام
250,000 تومان
نویسنده:معصومه آباد
ناشر:سوره مهر
معصومه آباد در این کتاب، نیم قرن زندگیاش را قلمی کرده است، دوران کودکی و نوجوانی و انقلاب، و دوران جنگ و اسارت. بعثیها او را «دختر خمینی» نام میگذارند و به او و همراهانش، ژنرال میگویند. معصومه میگوید: عنوان بنتالخمینی و ژنرال به من جسارت و جرات بیشتری میداد… احساس کردم من سفیر انقلاب به سرزمین همسایه هستم! و تقدیر الهی این ماموریت را برایم رقم زده است. با همین نگاه، ترس را شکست میدهد و با امید، جسارت را تسلیم خود میکند. گاه با صدای بلند و لحنی زیبا، قرآن میخواند. گاهی با دوستانش، سرودهای انقلابی میخوانند: خمینی ای امام! خمینی ای امام! ای مجاهدای مظهر شرف… نیروهای بعثی با کابلهای چرمی که از داخلشان سیمهای برقی رد میشد، تا آنجا که قدرت داشتند به سر و تن او و شمسی و فاطمه و حلیمه زدند… معصومه یکباره کابل را از دست مامور بعثی کشید و تا آنجا که قدرت داشت به پاها و هیکل او ضربه زد! شجاعت معصومه و دوستانش، محمدجواد تندگویان را به وجد آورده بود. او که در سلول کناری بود، فریاد زد: «نصرمن الله و فتح قریب» و بقیه اسرای مرد هم یکپارچه و «بشرالمومنین» را فریاد کردند. اعتصاب غذای معصومه و شمسی و حلیمه و فاطمه ناهیدی، فرمانده زندان الرشید و ماموران بعثی را از پای درآورد و چهار زن ایرانی به هدف خود رسیدند. صلیب سرخ نام آنان را ثبت کرد و آنها به اردوگاه موصل منتقل شدند. در آن حرکت شجاعانه، معصومه برای رسیدن به آزادگی و زندگی، راه مرگ را پیش پای خود گذاشت و همسفر مرگ شد، تا به آزادی نسبی رسید.