نفرین بال سوخته (کتاب سوم)(رویای رهایی)
120,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: زهرا افشار زیبا
انتشارات: تندیس
سال انتشار: 1400
کد شابک: 9786001827020
درباره کتاب
ناگاه زمینلرزه آرام گرفت. سایهای از پشت پای آبتین بیرون کشیده شده بود که آرامآرام خود را بالا میکشید و شکل حیوانی شبیه به شغال را به خود میگرفت. سایه حجم گرفت و قامتش بلندتر از آبتین شد. هورمان با لبخندی عمیق بر لبش گفت: «سلام گوشخاکستری…»
سر یک حیوان شبیه به شغال، اما با گوشهایی درازتر و کشیدهتر، ناگاه با چشمانی وقزده و مردمکهایی به رنگ آبی، از شانهی چپ آبتین خودش را به جلو کشاند. با شنیدن حرف هورمان چشمان ترسناک و گرد خود را به او دوخت. گوشخاکستری دهانش را گشود و آبِ غلیظ دهانش روی شانهی آبتین چکید…
نفرین بال سوخته (کتاب دوم)(خواب سقوط)
139,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده:
زهرا افشار زیبا
انتشارات: تندیس
سال انتشار: 1400
کد شابک: 9786001827013
درباره کتاب
مار هر لحظه بزرگتر و غول پیکرتر می شد. شروع کرد به پوست انداختن. داغی وحشتناک آفتاب و دیدن آن همه شن و آن مار ترسناک رایان را گیج کرده بود…
همه چیز از دیدش شروع کرد به چرخیدن. در میان آن تصاویر مار با سرعت پوست انداخت و پوستی براق و شیشه ای و نرم را از خودش جدا کرد. وقتی وسط تنش از پوست بیرون کشیده شد، دو بال نورسته از بدنش بیرون زده بود. بال هایی بسیار زیبا که پوسته های میانش شیشه ای بود و با خطوطی سیاه به هم وصل شده بودند. نور خورشید از میان بال ها بر تن رایان منعکس شد و او را بیشتر آزرد. اژدهایی عظیم الجثه و تماماً سیاه رنگ که صورتی کاملاً کشیده و شاخ هایی بلند و نوک تیز در دو طرف سرش داشت به پرواز درآمد و زمین زیر پایش را سخت لرزاند…
نفرین بال سوخته (کتاب اول)(کابوس پرواز)
153,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: زهرا افشار زیبا
انتشارات: تندیس
سال انتشار: 1400
کد شابک: 9786001827006
درباره کتاب
نفرینی شوم مردم سرزمین کیهان رود را تهدید میکند؟ نفرینی که در میان دستان دختری جوان نفس میکشد… پروا با موهبتی بزرگ به دنیا آمد که نظیرش در سرتاسر کیهان رود دیده نشده بود، موهبتی که قدرتی ورای تصور هرکس به او میبخشید؛ اما از آنجا که همیشه روی دیگر هر موهبت، نفرین است، طولی نکشید که پروا قربانی توطئههای شوم نزدیکترین افراد زندگیاش شد؛ چیزی نمانده بود که در برابر پروانهی سوخته بالی که نفرینش بود به زانو در بیاید، اما گریخت و تلاش کرد که از نزدیکانش و نالهی ارواح فراموش شده در طلسمش، دور شود… ولی نمیتوان از سرنوشت به این راحتی گریخت… در نهایت تو را پیدا خواهد کرد، به شکلی که حتی تصورش را هم نمیکنی. آن زمان است که باید با تمام گذشته و سرنوشت شوم و نیروهایت روبه رو شوی… و برای پایان بخشیدن به تمام این جنون، چه چیزی متقاعدکننده (تر از مرد جوانی که ناگهان پا به زندگیات گذاشته و گویا رازهای بسیاری را در پس ظاهر همیشه خندانش پنهان کرده است…؟