مسئولیت مدنی ناشی از خسارات زیست محیطی
86,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: علیرضا انتظاری نجف آبادی
انتشارات: مخاطب
سال انتشار: 1394
کد شابک: 9786005750126
درباره کتاب
امروزه بشر پس از قرن ها زندگى بر روى كره خاكى، به این فكر افتاده است كه نمیتواند با بی توجهى به سرنوشت محیطى كه در آن زندگى می كند، به حیات خود ادامه دهد.
فاجعه هاى زیست محیطى كه هر از گاهى در گوشه و كنار دنیا رخ مىی دهد، اغلب حاصل فعالیت هایى است كه بشر به ویژه در یك صد سال اخیر در راه رسیدن به توسعه، و به ویژه در طى فرایند صنعتى شدن به آن ها روی آورده و باعث تخریب و آلودگى محیط زیست شده است.
عدم تعادل زیست محیطى، حاصل تخریب صنعتى طبیعت مانند آلوده شدن منابع به سبب تصاعد گازهاى سمى یا ریخته شدن فضولات و پسماندهاى صنعتى در آب ها و بر روی خاك، و تخریب مادى مثل ازبینبردن جنگل ها، مرغزارها و بوته زارها، خدشه دار شده و پدیده ى گلخانه اى كره زمین، سوراخ شدن لایه حفاظتى ازن، انهدام گونه هاى گیاهى و جانورى، باران هاى اسیدى، آلودگی هاى صوتى و… را باعث شده است.
حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه
150,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: دكتر علی اكبر گرجی ازندریانی و مرتضی رضایی
مترجم: اکرم احمدیتوانا
انتشارات: مخاطب
سال انتشار: 1395
کد شابک: 9786005750355
درباره کتاب
تنظیم روابط قوای سهگانه و حل اختلاف میان آنها موضوعی است كه بسیاری از تدوینكنندگان قوانین اساسی كشورهای مختلف بدان اندیشیدهاند و در اهمیت آن بر طبل حاكمیت قانون كوبیدهاند. اختلاف، چالش و ناهماهنگی در روابط قوا اجتنابناپذیر است، اما آنچه مهم مینماید ساماندهی و انتظام بهینه و كارآمد آن براساس حاكمیت قانون، تفكیك قوا و در نهایت كارآمدی و مسئولیتپذیری قوا باشد.
پژوهش حاضر «نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران» را در برمیگیرد؛ با این حال، نگاهی تطبیقی در این خصوص خالی از لطف نخواهد بود. از این رو، پس از بررسی مفاهیم و مبانی این موضوع، الگوها و سازوكارهای غیربومی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا مورد بررسی قرار میگیرند. علاوه بر این، كالبدشكافی سوابق تاریخی و پیشینة حل اختلاف و تنظیم روابط قوا به خصوص در نوع بومی آن همواره چراغ راه آینده است و روشن است پژوهش پیشرو نیز خود را از آن بینیاز نمیداند.
دیالوگ میان روابط بین الملل و حقوق بین الملل در آغاز هزاره سوم
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده:دكتر سید عبدالعلی قوام ,دكتر سمیرا محسنی
انتشارات:مخاطب
سال انتشار:1397
کد شابک: 978 600 5750 66 9
درباره کتاب
پیشگفتار 5
مقدمه 7
فصل اول: امكانات و محدودیتهای تعامل و گفتگو میان رشتههای روابط بینالملل و حقوق بینالملل 13
مقدمه 13
2-1. شكافها و گسستهای رشتهی 16
2-1-1.تفاوتهای نظری روابط بینالملل و حقوق بینالملل 20
2-2. رابطهی حقوق و سیاست 23
فصل دوم: پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل از طریق رژیمهای بینالمللی 27
مقدمه 27
2-1. اهمیت رژیمها در مطالعه روابط بینالملل 31
2-2. تحول در رژیمهای بینالمللی 35
2-3. انگیزه برای ظهور رژیمهای بینالمللی 38
2-4. چارچوب و كاركردهای رژیمهای بینالمللی 39
2-5. رژیمهای بینالمللی و توافق نامههای بینالمللی 41
2-6. رژیمهای بینالمللی و هزینههای مبادلاتی 42
2-7. همكاریهای بینالمللی و پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 44
فصل سوم: برقراری پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل بر اساس رویكردها و نظریههای جریان اصلی و انتقادی 51
مقدمه 51
3-1. نقش و اهمیت رویكرد لیبرالیسم در پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 52
3-2. ظرفیت و پتانسیل نظری رئالیسم در پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 66
3-3. بازگشایی قفل رئالیسم از طریق سازه انگاری: تلاش بیشتر برای ایجاد پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 80
هنجارها نقطه اتصال حقوق بینالملل و روابط بینالملل 81
رابطه میان ساختار – كارگزار در پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 84
رویكردهای حقوق بینالملل و سازه انگاری 90
همگرائی و تقارب مطالعات حقوق بینالملل و سازهانگاری 91
3-4. ظرفیت نظریه جامعه بینالمللی (مكتب انگلیسی) در پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 94
3ـ5. نقش نظریههای انتقادی در ایجاد پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 100
3-5-1. پست مدرنیسم 103
3-5-2. فمنیسم 105
3-5-3. نظریههای زیست محیطی 107
3-5-4. ظرفیت نظریهی هنجاری برای مطالعه پیوند میان حقوق بینالملل و روابط بینالملل 116
جهان وطنگرایی: 121
اجتماعگرایی: 122
فصل چهارم: اجرا و پیروی از قوانین بینالمللی، نقطه اتصال حقوق بینالملل و روابط بینالملل 131
مقدمه: 131
4-1. شرایط آنارشی و میزان اطاعت دولتها از قوانین بینالمللی 133
4-2. سازوكارهای اعمال و اجرا و پیروی از قوانین بینالمللی 139
4-2-1. تاثیر عامل حیثیت در اعمال و اجراء و نیز پیروی از قوانین بینالمللی 139
درونی كردن حیثیت دولت توسط حكومت: جدال بین دولت و حكومت در اجرای قانون: 147
4-2-1-1. چالشهای سازوكارهای حیثیتی برای پیروی از قوانین بینالملل 148
4-2-2. اعمال فشار و زوربینالمللی 153
4-2-3. معامله به مثل 154
4-3. پیوند میان اعمال قانون و پیروی از قوانین بینالمللی 156
4-3-1. دیدگاه مدیریتی 156
4-3-2. هنجارها و هویت 158
4-4. چشم انداز پیروی از قوانین بینالمللی و اجرای تعهدات دولتها 161
فصل پنجم: تسری قوانین بینالمللی به درون ساختارهای سیاسی: یك گام مؤثر در جهت برقراری دیالوگ میان روابط بینالملل و حقوق بینالملل 165
مقدمه 165
5-1. نقش هنجارها در درونی كردن حقوق بینالملل 167
5-2. درونی كردن و اجرای قوانین بینالمللی بر اساس رویكردهای جریان اصلی 170
5-3. تاثیرات نهادی و هنجاری در فرایند درونی شدن پیروی و اجرای قوانین بینالمللی 173
نتیجهگیری نهائی
مبانی حقوق عمومی در اسلام: حقوق اساسی و حقوق سیاسی در قرآن کریم
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده:محمدجواد جاوید
انتشارات:مخاطب
سال انتشار:1395
کد شابک:9786005750201
درباره کتاب
حقوق اساسی به عنوان بخش مهم حقوق عمومی بر پایة دو رویکرد فردی و جمعی استوار است. رویکرد فردی به حقوق انسانی نظر دارد و رویکرد جمعی به تعهّد دولت در حوزة حقوق جمعی مینگرد. در رویکرد نخست، امروزه علاوه بر حقوق فطری از حقوق بشر هم سخن گفته میشود و این جزئی از حقوق اساسی است که اكثر حکومتها در قانون اساسی خود را بدان متعهد کردهاند. بخش دوم این حقوق امروزه در ذیل حقوق شهروندی مطرح میشود. به زبان حقوقی مدرن، حقوق شهروندی اغلب مواقع ناظر به رابطة قدرت است، رابطة قانونی شهروندان با حکمرانان. این حقوق در حقوق مدرن به حقوق سیاسی معروف بوده است. امروزه بهدنبال توسعة این دسته از حقوق و از جمله توسعة حقوق فردی به نام حقوق بشر بهعنوان حقوق پایهای، حقوق عمومی در واقع در برگیرندة مجموعة این حقوق، اعم از فردی و جمعی، خواهد بود. بنابراین حقوق اساسی بیشتر ناظر به حقوق فردی است که دولت براساس قانون اساسی بدان متعهد میشود، و حقوق سیاسی در برگیرندة تکالیف حکومت در وضع جمعی است. کتاب حاضر، با تفکیک این دو حق در ذیل حقوق عمومی، به سراغ نگاه قرآن کریم رفته است. از آنجا که هردوی این حقوق در پرتوی یک وضعیت جمعی و در ذیل یک حکومت مشروع امكانپذیر خواهد بود، مفروض این است كه قرآن کریم در این موضوع مباحث حق و تکلیف متقابل را مناط عمل قرار داده است. رعایت مرز صحیح در این زمینه یکی از مناطهای مشروعیت حکومت اسلامی خواهد بود که در این تحقیق بسیار مهم تصویر شده است. اینگونه به قرآن شاید اقتضای وضع دانش جدید باشد اما تنها کشف آن مربوط به زمان حاضر است و اصل آن حقوق همواره در ادبیات دینی و به ویژه وحیانی وجود داشته است. در هر دورهای، به اقتضای زمان و مکان خود، اندیشهها و نظریههای متنوع و مبتکرانهای در مورد الگوها و ابزارهای هدایت نیک جوامع بشری ارائه میگردد. عموم این بازارهای عرضه ابزارهای نوین حکمرانی با محوریت حقوق عمومی شهروندان، در گذر زمان دستخوش تحول و تکامل قرار میگیرند. اما آنچه در پسِ این بهروز شدنها تغییرناپذیر است، اصول مبتنی بر گوهر وجودی انسانی است. اسلام بهعنوان آخرین دین توحیدی ادعا دارد که از طریق کتاب آسمانی آنچه تا آخر الزمان شایسته زندگی فردی و جمعی بشری بوده است از طریق كتاب آسمانی گفته است. اندیشة نگارش ویراستهای جدید از کتاب قبلی که بیشتر بر محور مبادی سرچشمه میگیرد. هدف از نگارش كتاب حاضر این است كه با تفحصی ناب (پیراسته از زنگارهای جاری در زبان علمی معاصر)، بنیانهای حقوق عمومی از جمله مبانی و عناصر مشروعیت حکومت در قرآن کریم استخراج شود، بحثی که امروزه در ذیل مباحث حکمرانی خوب نیز تعریف میشود، اما در اینجا باید خاطرنشان ساخت. که نگارش کتاب مبتنی بر پیشفرض خاصی نیست، زیرا نویسنده قصد ندارد الگویی رایج در گفتمان حقوق و سیاست یا مدیریت معاصر را که احیاناً مد روز تلقی میشود، بیتردید نظریههای رایج بر ذهن نویسنده یا انتخاب موضوع حاضر بیتاثیر نبودهاند، اما روش، ابزار تحقیق و قالبهای تحلیلی برای فهم مقصود قرآنی همگی بومی و به عبارتی، داخل در زبان قرآنی بودهاند. بنابراین كتاب حاضر نه بهدنبال اثبات امری پیشینی به بهانه آیات مبارک قرآن و نه در پی توجیه وجود یا فقدان الگوهای جدید حکومت و حاکمیت و شاخصههای حقوق عمومی در آن نیست، بلکه با تبار دوازده سالهای كه دارد و هر ساله در معرض آزمون آراء بزرگان و اندیشههای جدید قرار میگیرد، فارغ از حبها و بغضهای بیرونی، صرفاً با رویکردی درونی كوشیده است تا با تحلیل آیات قرآن كریم براساس روش خاص خود که در مقدمه به تفصیل آمده است، جایگاه مسائل کلان حقوق عمومی از جمله «حقوق اساسی» و «مشروعیت و قدرت سیاسی» در قرآن كریم را بررسی کند. این نوشتار به دلیل محدودیت در روشی که برگزیده است چه بسا ممکن است نتایجی خاص را به دنبال داشته باشد. از اینرو، خوانندگان محترم نباید انتظار داشته باشند نتایجی را استخراج كنند كه امروزه در مباحث سرمایة اجتماعی، حقوق عمومی یا نظریههای توسعه بیان میشوند. طبیعی است که با کنار گذاردن روش حاضر و به كارگیری روشی دیگر شاید بتوان به نتایج متفاوتی نیز دست یافت. اما نوشتار حاضر به موارد مذکور در مقدمة خویش وفادار است. کتاب حاضر برای استفادة تمامی محققان در رشتههای حقوق، علوم سیاسی و مدیریت اسلامی سودمند خواهد بود. اما جامعة هدف بیش از همه طبیعتاً اساتید و دانشجویانی هستند که به تحصیل و تحقیق در حقوق عمومی اسلام، حقوق سیاسی و حقوق بشر مشغولند.
در عین حال، تذکر این نكته شایسته است كه هرچند این پژوهش (همچون کتاب پیشین) مدعی است كه جدیدترین و کاراترین روش و رویکرد قرآنی را به كار گرفته است، و نوعی نوآوری در فحص و بحث در حوزة حقوق عمومی و فهم «حقوق سیاسی و اساسی» از دیدگاه اسلام ارائه داده است، اما نویسنده با فروتنی اعتراف میكند که این تلاش علمی باید نه بهعنوان غایتی در ساختار سیاستگذاری و اصول دولت دینی بلكه باید بهعنوان درآمدی بر بحث حقوق عمومی و حقوق اساسی كه به مقولههای قدرت، حقوق سیاسی و حاکمیت از دیدگاه قرآن توجه دارد تلقی شود. از این رو، اگر این دستاورد دست كم نقد دیگران را در راستای تولید ادبیات و خدمات نوین قرآنی در این زمینه برانگیزد، نویسنده را بسنده است زیرا به تعبیر قرآنی “یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ” در بافت کنونی جهان اسلام، بضاعت ما کم وضعمان در این خصوص سخت نابسامان است.[1]
بازدرآمدی بر تحلیل سیاست خارجی
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده: رابرت آلن. دنمارک
مترجم:مهدی میرمحمدی، مالک ذوالقدر
انتشارات: مخاطب
سال انتشار:1395
کد شابک:9786005750256
درباره کتاب
کتاب حاضر ضمن تولید متن آموزشی در باب تحلیل سیاست خارجی، با هدف بازنمایی دگرباره اهمیت توجه به سیاست خارجی در جامعه علمی و سیاستگذاری کشور نگاشته شده است. این کتاب درواقع برگردان مقالات جلد پنجم «دایرةالمعارف مطالعات بینالمللی» است که در قالب هفت مقاله به بررسی موضوع تحلیل سیاست خارجی و اهمیت آن در درک سپهر بینالمللی پرداخته است. بررسی خاستگاههای شکلگیری تحلیل سیاست خارجی، کاربست مدلهای انتخاب عقلانی، تصمیمگیری در سیاست خارجی، تأثیر ارتباطات بر سیاستگذاری از مهمترین موضوعات مورد بررسی در این کتاب هستند.
رئالیسم ایرانی (تحلیل نظری روابط خارجی ایران از دولت صفوی تا سقوط پهلوی)
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده: سیدرضا موسوینیا
انتشارات:مخاطب
سال انتشار:1395
کد شابک:9786005750188
درباره کتاب
فراز و فرود اسلام گرایان در ترکیه
200,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: نورالدین اکبری
انتشارات: مخاطب
سال انتشار:1398
کد شابک:9786005750591
درباره کتاب
ترکیه وارث تاریخ پرفراز و نشیبی در نسبت با اسلام، غرب و اندیشههای سکولاریستی، ملیگرایی و چپگرایی بوده است. بویژه تاریخ معاصر این کشور دورانی از تضادها و تنشهای ایدئولوژیک و سیاسی را به نمایش میگذارد. از دورانی که با فروپاشی خلافت عثمانی (که در لوای دین اسلام توجیه میشد) تا روی کار آمدن اسلامگراها با رای مردم در ترکیه (در قالب احزاب رفاه، فضیلت وعدالت و توسعه) مردم این کشور تجربههای سخت و مفیدی را پشت سر نهادند که دوران حاکمیت آتاتورک و برنامه اسلام زدایی و تحمیل یک حکومت سکولار بر مردم مسلمان ترکیه از نقاط کلیدی تحولات سیاسی و فکری این کشور به شمار میرود. نتیجه آنکه راهی را که آتاتورک برای اداره ترکیه در پیش گرفت هرگز نتوانست مشکل گشای مسایل و مشکلات این کشور به سوی رشد و توسعه باشد، و از این رو پس از مرگ او نوعی عدم تعادل و نوسان فکری و سیاسی جامعه ترکیه را در بر گرفت و عرصه عمومی این کشور همواره میدان تاخت و تاز نیروهای سیاسی سکولار ملیگرا و چپگرا شد و در برخی مقاطع حتی کار به سنگربندی نظامی نیروها در دانشگاهها و خیابانها میکشید، و در حالیکه عامه مردم نظارهگر این تنازعها بودند ارتش ترکیه برای حل و فصل خصومت و اعاده نظم وارد عمل شده و کار را تمام میکرد. هرچند این اقدام ارتش ترکیه در لوای قانون اساسی توجیه و تعدیل میشد اما آنچه به کار ارتش مقبولیت میداد وضعیت حادی بود که عامه مردم از آن بهرهای نداشتند و جز سیاستمداران و روشنفکران سکولار درگیر آن نبودند. اما جالب آنکه در همه این دوران که اسلامزدایی از طریق مجاری رسمی و حکومتی پیگیری میشد، جریان نواندیشی دینی و پایبندی به مناسک و احکام اسلام راه خود را میجست و در اعماق جامعه ترکیه ریشه میدواند. این جریان در طول قرن بیستم بتدریج در ساختار سیاسی لائیک این کشور وارد شده و در اواخر قرن بیستم از جایگاه نسبتا قابل توجهی برخوردار شده است. مجموعه تحولات فکری و سیاسی جهان اسلام و بویژه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ترکیه را محل تلاقی اندیشهها و گرایشهای موجود قرار داده بود و با توجه به تاریخ گذشته این کشور و روابط ویژهای که با جهان غرب داشت نوعی اسلامگرایی در ترکیه ظهور کرد که مرحله تکاملی آنرا امروز میتوان در قالب «حزب عدالت و توسعه» دید. گرچه حزب عدالت و توسعه در طول حیات سیاسی خود در ترکیه با مقاومتهای شدیدی از سوی کمالیستها و نخبگان این جریان مواجه بود. با این وجود دولت اسلامگرای عدالت¬و¬توسعه برای تحکیم حاکمیت خود و مقابله با جریانهای ضد دموکراتیک، مخالفتهای نابهنگام با دولت تازه¬به قدرت¬رسیده و نگاههای درونگرای کمالیستی، اقدام به اجرای برخی مراحل اصلاحات دموکراتیک و نهایتاً از میان بردن قدرت و نفوذ نیروهای کمالیست سکولار از عرصه¬ی حاکمیت کرد. لذا اگر از منظر جامعه شناختی و تکثر هویتهای اجتماعی به این تحولات نگاه نماییم، تلاش روشنفکران و طراحان برای شکل دادن به هویتی مدرن در تقابل با هویت تاریخی و اسلامی ترکیه، نتوانست به موفقیت مورد نظر آنان منجر شود؛ و برعکس به رشد هویت اسلامی و در دهه اول قرن 21 به حاشیه رانده شدن احزاب، ارتش و گروههای اجتماعی حامی سیاست خارجی اروپا محور منجر شد، و گروههای اجتماعی کنار زده شده در طول دهههای گذشته را، به متن تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ترکیه برگرداند. البته انعطاف نسبی نظام سکولار در پذیرش این تحولات نسبتاً عمیق قابل توجه میباشد.به طوری که کمالیستها با تساهل بیشتری به نگرشهای سیاسی حزب عدالت و توسعه نگاه کردند و رهبران این حزب هم از نشان دادن گرایشهای تند اسلامی در سیاستهای خود و نیز اتخاد سیاستی پراگماتیستی از ایجاد چالش با کمالیستها اجتناب کردند. «فیلیپ رابین» از این هم زیستی دو گروه فوق در ترکیه به عنوان یک «زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی1» نام میبرد. بنابراین میتوان گفت، برخلاف ریشههای اسلام¬گرایی حزب عدالت و توسعه، این حزب در زمان آغاز به کار خود در سال 2002 همواره تلاش میکرد تا خود را حزبی میانهرو و وفادار به اصول سکولاریسم نزد افکار عمومی جامعهی ترکیه معرفی کند. «کانرا» از صاحب نظران حزب عدالت و توسعه، معتقد است که حزب عدالت و توسعه همیشه نسبت به اصول بنیادین نظام سکولار ترکیه وفادار بوده است2 در این راستا اردوغان میگوید: «احزاب پیش از حزب عدالت و توسعه ازقبیل حزب رفاه، فضیلت و … به طور عمده به شکل جماعتی سیاسی تشکیل شده بودند به گونهای که رفتارهای آنها تحت تأثیر نوعی ایدئولوژی خاص قرارداشت و تنها از حامیان این ایدئولوژی خاص حمایت میشد؛ البته این نوع سیاستها خطرناکاند زیرا این امر به قطب بندی شدن جامعه منجرمی شود و بنابراین راه حل این مسئله، محافظت از نظام سکولار ترکیه است1. در این راستا استدلال میشود که حزب عدالت و توسعه از «سیاستهای هویتی» هیچ حمایتی به عمل نمیآورد زیرا از نظر سران این حزب، چنین سیاستهایی از طریق قراردادن ما در مقابل دیگران، باعث قطبی کردن جامعه میشود و به همین دلیل است که این حزب از همان ابتدای کار خود با تمرکز بر مشکلات موجود در ترکیه، بیشتر بر «سیاستهای خدمتی» تأکید میکند.2 بنابراین ملاحظه میشود که سران حزب عدالت و توسعه به لحاظ تربیت و آموزش، فعالیت سیاسی و گذشته حزبی، اسلامگرا هستند، اما از زمانی که اندیشه تأسیس حزب عدالت و توسعه شکل گرفت، مؤسسان حزب برای برون رفت از فشارهای عظیمی که به جنبشهای اسلامی در ترکیه وارد میآمد، به دنبال گفتمان جدیدی بودند که از ریشه اسلامی آنان جدا نباشد و در عین حال با نظام حاکم برخورد نکند و بهانهای درست نکند که مرحله 28 فوریه بار دیگر تکرار شود و اسلامگرایان بار دیگر تحت فشار قرار گیرند. بر این اساس نخستین کنگره حزب عدالت و توسعه با شعار «کار برای تمام ترکیه» تشکیل شد و اردوغان نیز در سخنرانی افتتاحیه موازنهای دقیق به عمل آورد و نه از آتاتورک یادی کرد و نه نامی از اسلام به زبان آورد. وی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و موافقت نامه اروپایی حقوق بشر و آزادیهای اساسی تأکید نمود واظهار داشت که سکولاریسم اصل اساسی صلح اجتماعی و به معنی بیطرفی دولت در قبال عقاید دینی است»: عبداله گل نیز یک روز پس از تأسیس حزب اعلام کرد حزب ما یک حزب دینی نیست و تلاش میکنیم که نماینده همه باشیم. در میان مؤسسان، باحجاب و بیحجاب، افراد با ریش و بدون ریش وجود دارند، حزب سیاسی وسیلهای برای تبلیغ نیست، بلکه برای خدمت است. هدفمان فعالیت و کار برای ارائه مفهوم جدیدی در سیاست است،3 در اساسنامه خود بر مواردی همچون توجه به حقوق و آزادیهای اساسی، اداره عامه به صورت غیرمتمرکز، ارائه خدمات اجتماعی بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعی، توسعه آموزش و پرورش و تحت پوشش قرار دادن آحاد مردم برای آموزش مردم و کم کردن بیسوادی و کم سوادی از جامعه ترکیه و امنیت اجتماعی تأکید دارد1.»
شاید عامل دیگری که باعث میشود تا اعضای حزب عدالت و توسعه چندان گرایشی به سیاستهای هویتی اسلامگرایانه پیدانکنند این است که آنها به اسلام به عنوان یکی از عناصر اجتماعی ترکیه و بخشی از سنت آن مینگرند و نه به عنوان یک ایدئولوژی.2 بهعبارت دیگر، حزب عدالت و توسعه قصد دارد درحالی که روابط خود را با اسلام در حوزههای اجتماعی و فرهنگی حفظ میکند از آن به عنوان برنامهای سیاسی صرفنظر کند3. بنابراین از این دیدگاه، موضع حزب عدالت و توسعه درخصوص مذهب تفاوت چندانی با دیگر احزاب راستگرای ترکیه ندارد، زیرا به نظر میرسد که این همان گفتمانی است که حزب دموکرات نیز آن را اعلام میکرد؛ در این راستا عبدالله گل معتقد است که برنامه حزب عدالت و توسعه درخصوص دین، همان آزادی مذهبی انسانها در چارچوب ارزشهای دموکراسی جهان شمول است.4
به نظرمی رسد که بسیاری از سیاستمداران، روشنفکران و بازرگانان اسلامگرایی که از حزب عدالت و توسعه حمایت میکنند به این نتیجه رسیدهاند که درحال حاضر، اجرای سیاستهای اسلامی درون نظام سیاسی ترکیه امکان پذیر نیست و از همه مهمتر اینکه چنین سیاستهایی میتوانند باعث انسداد سیاسی جامعه ترکیه از سوی نهادهای کمالیستی شوند5 بنابراین سران حزب عدالت و توسعه به این آگاهی دست یافتهاند که به منظور جبههای وسیع تر در مقابل مراکز کمالیستی و کسب مشروعیت در فضای اجتماعی ترکیه به گفتمانی جدید نیازدارند که بر ارزشهای مدرنیته، حقوق بشر و حاکمیت قانون تأکید میکند.6 درنتیجه حزب عدالت و توسعه به عنوان حزبی محافظه کار درحالی که از اهمیت ارزشهای دینی و مذهبی در سیاستهای حزبی خود غفلت نمیکند، سعی میکند تا این ارزشها را درون ساختارهای گستردهتر حوزههای عدالت اجتماعی قراردهد. براساس چنین تفاسیری است که بسیاری از نویسندگان معتقدند که حزب عدالت و توسعه نیز حزبی معتقد به اصول سکولار است زیرا به نظر میرسد که این حزب در برنامههای سیاسی خود نسبت به اصول جمهوریت به طور کامل، وفادار است1 و در این راستا «جوشار2» و «عظمان3» معتقدند که:
«حزب عدالت و توسعه، حزبی راست -مرکز است که انسانهای میانه رو، آن را تأسیس کردهاند … سیاستهای این حزب، تحت تأثیر صدای منبعث از مردم قراردارد؛ مردمانی که خواستهایی ملایم دارند. آنها انسانهایی محافظه کار هستند که به تعصبات کورکورانه توجهی نمیکنند؛ درحقیقت، اعضای این حزب، انسانهایی دیندار هستند اما مسلمانانی رادیکال نیستند. آنها هرچند به دولت با بدبینی مینگرند و قصد تغییردادن ساختارهای دولتی را دارند حاضر نیستند به این نهاد صدمه بزنند. آنها خواستار آزادیهایی بیشتر هستند اما قصد نابودی نظم موجود را ندارند. آنها به دنبال تقویت احساسات ملیگرایانهاند اما با هرگونه ناسیونالیسم نژادپرستانه مخالفت میکنند … درنهایت اینکه آنها از دموکراسی تا حدی حمایت میکنند که وحدت تجزیهناپذیر دولت را تهدیدنکند.4»
بنابراین بهنظر میرسد که حزب عدالت و توسعه اگرچه دارای ریشههایی اسلامگرایانه است، در برنامههای حزبی و تشکیلاتی خویش، اسلام را منبع هویت خود معرفی نمیکند؛ به عبارت دیگر، این حزب سعی دارد تا با دورشدن از هویتی خاص، هویتهای چهل تکه موجود در جامعه را بازنمایی کند و چون در این نوع شیوه حکومت داری به دموکراسی برای اداره جامعه نیازدارد، مذهب نیز میتواند جایی را درون جامعه پیدا کند.
صورتبندی نگاههای این حزب در عرصهی اقتصادی نیز به گونهای بود تا بتواند از طریق حمایتهای گسترده از فرایندهای اقتصاد بازار آزاد، مسیر خود را با هدف مشارکت در پروژههای جهانیسازی و جهانی شدن و نیز پیوستن به اتحادیهی اروپا هموار سازد. حزب عدالت¬و¬توسعه در سالهای نخست قرن بیست¬و¬یکم و در اوایل حاکمیت خود بیشترین تمرکز را بر ارزشهای دموکراسیخواهانه مورد پذیرش غرب و ایجاد یک پیوند مفهومی با جهان دموکراتیک قرار داد. حزب عدالت و توسعه، علاوه بر پذیرش ارزشهای لیبرال به عنوان بنیان مفهوم دموکراسی سعی میکند تا همه نهادهای ملازم دموکراسی مدرن را به کشور واردکند؛ البته دلیل این امر نه تنها ناشی از مسائل داخلی کشور ترکیه است، بلکه تلاش برای اجرای معیارهای کپنهاگ را نیز دربردارد؛ بنابراین تعریف دموکراسی نه تنها توسط دینامیکهای درونی ترکیه بلکه همچنین توسط فرایندهای بیرونی نیز محدود و مقید میشود. مطابق با برنامه حزب عدالت و توسعه، عضویت در اتحادیه اروپا به عنوان مهمترین قدم برای رسیدن به سطح تمدن معاصر ملاحظه میشود و بنابراین به نظر میرسد که پذیرش هنجارها و نهادهای اروپایی، انگیزهای مهم برای تداوم فرایند تحکیم دموکراسی در ترکیه است1 ؛ به عبارت دیگر استدلال میشود که نفوذ اتحادیه اروپا بر سیاستهای ترکیه، عاملی مهم در فرایند هارمونی سیاسی و دموکراتیزه شدن جامعه ترکیه است.2و3 به طور کلی ظهور این حزب و کسب اکثریت کرسیهای مجلس در سه دورة متوالی انتخابات (2002، 2007، 2011)، کسب نظر اکثریت مردم در دو رفراندوم اصلاح قانون اساسی (2007، 2010)و دو انتخابات شهرداریها، تاثیرات عمیقی در ساختار و روند قدرت در ترکیه ایجاد کرد. نخست اینکه، ظهور این حزب پایانی بر دولتهای ناپایدار ائتلافی بود و رهبری باثبات حزب حاکم در دهة اخیر باعث گردید تا ترکیه به یک بازیگر موثر منطقهای تبدیل شود. دوم، با توجه به بنیانهای فکری نوگرایانه، این حزب سعی کرده تنشهای ناشی از دو چالش اسلامگرایی و ناسیونالیسم را کاهش دهد و با اطمینان بخشی برای حفظ نظام سیاسی سکولار و با اصلاحات بنیادین قانون اساسی در سالهای 2007 و 2010، نقش و قدرت ارتش را در سیاست داخلی و خارجی به نحو قابل توجهی محدود نماید و نهایتاً این که با تغییر مبانی و پارادایم فکری و سیاسی حاکم بر سیاست خارجی سنتی، سیاست خاورمیانهای و منطقهای آنکارا را دگرگون نموده و چشم انداز نوینی را پیش روی ترکیه در مناسبات منطقهای قرار دهد.
در واقع در دهة اخیر، ثبات سیاسی ناشی از تداوم حاکمیت حزب عدالت و توسعه، دستاوردهای بزرگ اقتصادی دولت و حرکت به سمت دمکراتیزاسیونِ ساختار سیاسی و غیرامنیتی کردن عرصة سیاست و فرهنگ، بسترهای مهمی برای سیاست خارجی جدید خاورمیانهای ترکیه در کسب منزلت و قدرت بوده است. البته در چند دهة اخیر بین ثبات سیاسی، تقویت روندهای دمکراتیک و سیاست خارجی فعال و چندجانبهگرایانه ترکیه ارتباط مشخصی وجود دارد. دولتهای سه شخصیت مقتدر و متنفذ؛ «عدنان مندرس»، «تورگوت اوزال» و «رجب طیب اردوغان» که هر کدام سه دورة مستمر نخست وزیری داشتهاند، همراه با تلاشهای دمکراتیک برای اصلاح ساختار دولت و سیاست خارجی چند جانبهگرا و شرقگرایانه بوده است. «پیمان بغداد» در سال 1955 در دورة مندرس، «ابتکار آسیای مرکزی» اوزال در سال 1991 و«نظریه عمق استراتژیکی» 2004دولت اردوغان، بازتابی از پیوند ثبات سیاسی، اقتدار دولت و سیاست چند جانبهگرایانه ترکیه میباشد البته هر چند این رهبران، گرایشهای شرقگرایانه داشتهاند، ولی فارغ از پیوندهای خود با غرب نبودند و حتی در این دولتها گامهای موثرتری در همگرایی با غرب برداشته شد. ورود به پیمان ناتو در دولت عدنان مندرس در 1952، تقاضای عضویت در جامعة اروپا در سال 1987توسط دولت تورگوت اوزال، پذیرش نامزدی ترکیه برای عضویت دراتحادیه اروپا در دولت اردوغان و آغاز مذاکرات از سال 2005، بیانگر سیاست خارجی چند جانبهگرای ترکیه در دولتهای باثبات و مقتدر بوده است. در شرایط جاری که روند تغییرات در داخل ترکیه با فراز و نشیبهایی ادامه دارد، در صحنه سیاست خارجی نیز این روند به هماهنگی ترکیه با نظام بینالملل انجامیده است. هماهنگی آگاهانه ترکیه با نظام جهانی که در بخش مهمی نیز بالاجبار بوده است، به ارتقای موقعیت اقتصادی ترکیه به اقتصاد هفدهم جهان و ششم اروپا و افزایش جایگاه و پرستیژ سیاسی ترکیه در سطح منطقه و جهان منجرگردیده است. ایفای نقش میانجیگری توسط ترکیه در موضوعات منطقهای و جهانی، اخذ دبیرکلی سازمان کنفرانس اسلامی، عضو موسس و یا عضو ناظر در سازمانها ونهادهای منطقهای، ارتقای موقعیت شهر استانبول به مرکز برگزاری اجلاسها و نشستهای بینالمللی و … از جمله تبلورهای بارز حاصل از این رویکرد بوده است. از آغاز هزاره سوم، آنکارا نشان داد که از وضعیت و نقش کمرنگ خود در خاورمیانه ناراضی است و تلاش کرده است با اقداماتی از جمله ایفای نقش میانجی بین فلسطین و اسرائیل، توجه به کنفرانس اتحادیه عرب، همکاری و حضور در میان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان، همراهی با نیروهای ناتو در افغانستان، ایفای نقش در برنامه هستهای ایران، برقراری روابط متوازن با همسایگان خود، تلاش برای حل و فصل بحرانهای بالکان و مناقشات قفقاز و آسیای مرکزی و اخیراً تلاش گسترده رهبران ترکیه برای مدیریت انقلابهای عربی، نقش مؤثر و فعالی را در منطقه ایفا کند.
در جستجوی حق شادکامی
150,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده:سامان نیکنژاد
انتشارات:مخاطب
سال انتشار:1396
کد شابک:9786005750515
درباره کتاب
حقوق بشربه طور کلی، مفهومی است، معنوی که با طبعیت انسان پیوندی ناگسستنی دارد. به همین دلیل است که در همه زبانها قابل توضیح است و منابع بومی در همه فرهنگها برای تببین و تشریح مفاهیم اولیهی آن وجود دارد. در این راستا؛ نحوه فهم ما از حقوقبشر در پیشبرد آن در حوزهیفرهنگهای بومی نقشی تعیین کننده دارد. اینکه ما در کنار سایر ملل تا چه اندازه خود را موظف و مسئول میدانیم که به پشتوانه فرهنگ غنی و دیرپای خود، در این «جشنواره فرهنگی بشر» شرکتی فعال و مسئولانه داشته باشیم در سیر تحولات آتی و سرنوشت «حقوقبشر در کل» بسیار تعیین کننده است. با این اطمینان که، در هر فرهنگی میتوان با اندکی جستجو به ادبیاتی سرشار دست یافت که با زبان بومی و بیمعطلی بر کرامت ذاتی آدمی گواهی دهند. در فرهنگ ما وضوحِ بیچون و چرای این حقوق را میتوان در قصههای دیرگاهی مادربزرگها یافت. آنجا که همه مفاهیم بلند انسانی به سطح سادهای از رویاهای کودکانه و تربیت اخلاقی مبتنی بر فطرت تحلیل پیدا میكند و بر «زندگی؛ آنچنان که هست»( مدرسه، روابط دوستی، محل کار و …) مماس میشود. در هنگام گوش دادن بههمین قصهها است که میشود دریافت سادهتر است سعی کنی هرچیز را پیدا کردی به صاحبش پس بدهی. خودت درک میکنی که فضولی کردن در کار دیگران خوب نیست. محیط زیست جایی است که آدمها و حیوانات با هم همکارند. هیچکس تقریباً در هیچ موقعیتی مجبور نیست دروغ بگوید. شایستهی آدم نیست که فحاشی و یا کتککاری کند. مردم آزادند تا به سفرهای هیجان انگیز بروند، چیزها را ببینند، بشنوند و باور کنند. کسی به خاطر نیازش به کمک مضاعف (به علت ضعف بینایی، معلولیت در دستها یا پاها، توانِ یادگیری کُند، …) تحقیر نمیشود. قاعده این است که بچهها گرسنه نباشند و فرشتهها چهارچشمی از آنها مراقبت میکنند. آنچنانست که میتوان گفت سخن از حقوقبشر تکلمی «به زبان مادری» و سفری «همراه با مادربزرگ» است.
یعقوب ابن اسحاق کندی معروف به فیلسوف عرب از وجود حق و فروع ان در چند رساله فلسفی خود بحث نموده است. فارابی نیز بحث حق را در مدینه فاضله و در فص دوزدهم فصوص به اجمال و سپس در فص هفتادم آن به تفصیل عنوان کرده است. پس از وی ابن سینا در فصل هفتم مقاله اولی الهیات شفا و در اول فصل ششم مقاله هشتم آن مطالبی را درخصوص حق به اقتضای فارابی طرح نموده است.
ازآنجایی که پژوهشگر «حق جستجوی شادکامی» به گشودن باب تحقیق رو به زمینهای کاملاً جدید خطر کرده است منابع اندک شماری خواهد یافت که به طور مستقیم و به تمامی دربرگیرنده موضوع مورد نظر او باشد. لذا محقق ناچار است به مطالعه منابعی بپردازد که به یک جنبه از موضوع دو وجهی او یعنی «حق»یا «شادکامی» به طور مستقل و جدا از دیگری پرداختهاند و یافتن منبعی که جامع موضع باشد از نوادر توفیقاتی است که در این راه احتمال وقوع دارد. نتیجه طبیعی آنچه گفته شد اینست که بیشتر منابع مورد مطالع او رابطه نزدیک و مستقیمی با موضوع مورد نظر او نخواهد داشت. مثلاً درخصوص همین تحقیق، درحالیکه بنا بوده «حقوقی» از کار درآید پس از دسته بندی منابع در شاخههای علوم مأخذ کمترین سهم از نظر شمار به «حقوق» رسید و بیشترین منابع به ترتیب از علوم «اقتصاد»، «روانشناسی»، «سیاست» اخذ گردیده است. از فخر این تحقیق آنکه پایههای اصلی آن در «حکمت اشراق»، «حکمت صدرایی»، و «حکمت مدنیه فارابی» قرار دارد. درباب حقوقطبیعی و حقوق تحققی، در فلسفه اسلامی ذیل عناوین طبیعت و صناعت مباحث بسیاری در آثار ابن رشد، ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهین شیرازی و بسیار متفکرین دیگر طرح شده است. به طور کل، شادکامی در فلسفه اسلامی ذیل عنوان سعادت مورد تأمل اندیشمندان این حوزه واقع شده است و در این سنخ از فلسفه داراییک جایگاه محوری است. به دشواری میتوان تقریری در نزد مصنفان اندیشه اسلامییافت که در باب شادکامی حقیقی بشر نباشد. درباب حقوقطبیعی و حقوق تحققی و ماهیت آنها در فلسفه اسلامی ذیل عناوین طبیعت و صناعت میتوان مباحث بسیاری را در آثار ابن رشد، ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتألهینشیرازی و بسیار فیلسوفان دیگر اسلامییافت. البته درک اندیشههایشیخاشراق، صدرالتالهینشیرازی، و فارابی آنچنان بر نگارنده غامض و دشوار آمد که بناچار از منابع دسته دومی که بیشتر از آثار شارحان به نام این مکاتب حکمی هستند استمداد طلبیده است.
دلایل بسیار میتوان اقامه کرد بر اینکه هر نوع گفتگو درباب شادکامی اشارهای ضمنی به حکمت مشرقی در خود نهان دارد. به جرأت میتوان چنین ادعا کرد که شادکامی بخش سترگ اندیشه آسیایی را تشکیل میدهد. اُپانیشادها بدون شک از قدیمترین کتابهایی هستند که از اقوام هند و اروپایی بدست آمده است و درواقع قسمت آخر وداها محسوب میشود ازینرو آنها را ودانتا یا پایان وداها میخوانند. اوپانیشادها در ردیف کتابهای تمثیلی قرار دارند که بشیوه رمزی طریق معرفت و راه نجات انسان را نشان میدهند. مرکز ثقل اوپانیشادها تجسس باطن انسان و کشف اسرار درون اوست. اوپانیشادها جوهری به نام آتمان را ذات و واقعیت انسان میدانند و برای عالم هم قائل به حقیقتی به نام برهمن هستند. در یکی از اوپانیشادها حکایتِ حقیقت برهمن، شادی بیپایان آناندا مقام سرمدی و لاتغیر و بلاتعین هستی است که اصل توریا واقعی عالم و ذات نامتناهیبرهمن است.
شادکامی موضوعی جهانی است و ذاتی بشر است. تقریباً هیچ مکتب فکری در جهان را نمیشود یافت که نسبت به سرنوشت شادکامی بشر موضع بیتفاوتی درپیش گرفته باشد. نخستین دغدغهها در خصوص شادکامی و اندیشیدن به جد در باب ماهیت و طرق وصول بدان نزد یونانیان اندیشمند شکل گرفت. لذا پژوهشگر شادکامی شایسته نیست، نسبت به پرسشها و آراء فیلسوفان کلاسیک یونان در باب شادکامی، اظهار بیخبری کند. هر زمان، در باب دغدغه شادکامی، تاریخی معتبر نوشته شود، بیگمان تاملات فیلسوفانی چون اپیکور، زینو،آریس دایوموس، اآنتیاگوس، فصلهای بزرگی از آن را به خود اختصاص خواهد داد. مضافاً اینکه اندیشه شادکامی در مغرب زمین تا اعصار بعدی و تاکنون ادامه یافته و به یونان ختم نمیشود. در مغرب زمین نیز همچون شرق، اندیشه شادکامی بخش جدایی ناپذیر حیات فکری آن دیار بوده است. امّا وقتی راجع به جستجوی شادکامی چونان یک حق در میان ادبیات غرب به تفحص پرداختهایم باید بیشتر منابع خود را از عصر روشنگری به اینسو سراغ بگیریم. ایدههایی در این خصوص را میتوان در آثار فیلسوفانی همچون دیدرو، روسو، و هاچزون یافت. جان لاک در «جستاری در باب فاهمه انسانی» به طور مفصل، به مسئله جستجوی شادکامی چون غایت همه اعمال انسان، پرداخته است. عبارت «جستجوی شادکامی» و نظایر آن را میتوان در نوشتههایساموئل جانسون و دیگر نویسندگان برجسته قرن 18 انگلستان یافت.
امروزه حقوقبشر آنچنان که در روابط بینالملل شناخته میشود در معرض شدیدترین قضاوتهاست. خطیرترین اشتباهی که میتوان در این راه مرتکب شد، یکی پنداشتن حقهای بشری با اسناد حقوق بشری است. شکی نیست، که از نگونبختی حقوق ازلی بشر یکی آن است که منحصر به جزء تصنعی خود یعنی اسناد، تلقی گردد. مسئله بازسازی این حقوق در مجموعه مصوبههای بین الدولی و با انگیزهای برخاسته از تحولات روابط بین الملل در قرن بیستم که همگی نشأت گرفته از واقعیاتی ثانوی نسبت به طبیعت فردانیت الهی بشر است، این «ولادت روحانی» (میل دیوانه وار بشر به بازگشت به حقوقطبیعی خود) را به عقیدهای جزمی و محدود کننده تنزل میبخشد. حقوقبشر در مفهوم کلانِ خود راز قلب انسان و زمزمه وجدان است. شوق این حقوق لاهوتی بشری برای ابراز حقیقتی است که در نفسِ انسان رانده شده از بهشت وافکنده شده به قعر دخمهای در کیهان، همچنان نفس میکشد.
امروزه در روندهای اسفبار زندگی که زجر آن با تمامی عصبهای روان دردناک بشر حس میشود گاه به وضعیتی دچار میشویم که به وضوح در چاهی عمیق و دورافتاده گیر افتاده ایم و هرچقدرهم در تقلای نافرجام خود برای نجات عصیانگرانه و ناباور به دیواره چنگ میزنیم صدای کشیدنِ ناخنهایمان بر فلز، سوهانی است که بر روح خود میکشیم. در حالی که مأیوسانه تلاش میکنیم به ناگزیری این گرفتاری خو بگیریم با رنج به خود میگوییم زندگی پر از رویدادهای غیرقابل پیشبینی و رقتانگیز است.اما این دشواری هیچ چیز از مسئولیت بشر نمیکاهد. در این وضعیت دست و پا زدن فراموشکارانه و بیفایده کدام عنصر، از عالم تأسیسات و اعلامات حقوقی میتواند به رهایی از این به تعبیر سهروردی، «الغربة الغربیه» منجر شود: یک قاعده محض ؟ یک اصل منطقی؟ یک استنتاج عقلی؟ عمل شناسایی؟ انصاف؟ مقامی با اختیارات خاص؟ تفسیر ویژهای از قانون؟ کمیسیونی ویژه؟ درحالیکه طنین فریاد تضرع ما برای رهایی در چاه میپیچد واقعاً چه چیز میتواند نجاتمان دهد. مطالبهی حقوق ازلی- طبیعیبشر خواستهای است خودفرآگاهانه که از ذهن تا قلب را در بر میگیرد. این استغاثهی همگانی برخاسته از غمِ غربتِ بشر است. اینگونه است کهسهروردی در داستان رمزی «قصة الغربة الغربیه» شوق اندوهناک بشر به باز گشت بسوی تبار آسمانی خویش و خلاصی از شرایط محدودکننده زمین را مشروط به استدامه او بر پیجویی آن احساس شگرف و رهایی بخش مشرقی میداند. در این طرز از «نجات شناسی»، حقوق فطری- طبیعی بشر، راه کاستن از آلام انسان مهجور را با نشانههای نورانی علامتگذاریمیكند: حق تنهایی، حق یافتن معنا در سکوت، حق باور به چشمها، و حق شادکامی.
می گویند فقه علم زندگی است. در مورد حقوق نیز همین را میتوان گفت. اگرچه نزاعی اجتناب ناپذیر وجود دارد بر سر اینکه آیا تألم انسانهای به تله افتاده (الغربة الغربیه) یک مسئله حقوقی است یا خیر و آیا اصولا میتوان برای دولتها مسئولیتی در قبال روان شهروندان در نظر گرفت. این دفاع لجوجانه از مرزهای علوم، بعضی مسائل بغرنج را به وضعیتی مشابه وضع خانههای خارج از محدوده شهرداریها دچار کرده. در صورتی که تمام توان خود را وقف ترسیم دقیق مرزهای بین علوم کرده ایم تا مباد آنکه مأمن آداب و عادات پژوهشیمان از درنگ -هرچند مختصر- در احوال آدمیان فلک زده آشفته شود اما ترسیم مرزهای تصنعی میان علوم، که خودشان چندان دقیق نیستند و در محتوای آنها امور ظنی غلبهای بلامعارض دارند به ایجاد قلمروهایی مصنوعی منجر خواهد شد که با شورش مفاهیم و موضوعات مواجهای ناگزیر خواهند داشت. چراکه حکمت یکپارچه جهان بیانگر هیئتی اگرچه تو در تو و لاینحل اما واحد است چنانچه عزیزالدین نسفی میگوید: «تمام موجودات یک درخت است».
در تراژدی ناشادمانی بشر کمتر دانشی میتواند دست به توجیه لاقیدی خود نسبت به سرنوشت روان سوگوار بشر بزند. گرچه شمار ادعاهای عافیت طلبانه هم کم نیستند. مثلاً ممکن است گفته شود که حقوق ازلی بشر همچون حق تنهایی، حق یافتن معنا در سکوت و حق شادکامی گزارههای محتضری بیش نیستند و حرفه حقوقدان منحصر به بررسی انبوه هنجارهای حقوقی مندرج در اسناد و تلاش برای کشف اراده مقام صاحب صلاحیت قانونگذاری است. این توجیه که مبین برداشتی سطحی از قواعد حاکم بر زندگی اجتماعی است برای گریز از مسئولیت اخلاقی در مقابل جامعهای که حال و روزش سخت به کیفیت قوانین وابسته است ممکن است لختی برای ما تسلی بخش باشد ولی در نهایت ما هرگز نخواهیم توانست از حقیقت انسان افسردهای(انسان در چاه) که ما را در بر گرفته خود را کنار بکشیم. اگر حقوقدانان بگویند حقوق صرفاً آن چیزی است كه وضع شده است در اینصورت باید تمام توان خود را مصروف پاسداری قاهرانه از مرزهای حقوق و اخلاق کنند و بگویند که حقوق همین است که هست.این شبیه به فرمان حركت به سوی یك «نظم حقوقی علمی» است كه به طور کامل از هرچه جهان بینی و هرآنچه عینیت که مجزا از قانون وجود دارد، به دلیل اینكه در مقایسه با اسناد مشكوك بهنظر میرسند و بررسی آنها كار زیاد و جدی میبرد قطع وابستگی كرده است. لاقیدی حقوق در مواجه با این دست مسائل اعتبار قانون را در چشم مردم به قواعدی که تنها حافظ نظم اداری هستند فرو خواهد کاست. موضوع رنج انسان خواصی را آشکار میسازد که هر قاعدهای، هرچقدر رفیع را درگیر خود میكند. معیاری که هر انسانی بدان متوسل میگردد تا خوب و بد قضایا را بسنجد میزان «الم» و «لذت»ی است که نصیب او میگردد. اگر قانون که از زندگی انسان در جامعه عبور میكند «لذت» نصیب فرد کند و او در پرتو حاکمیت چنین قانونی احساس آزادی، امنیت، رضایت و در یک کلام، «شادکامی» بنماید این قانون در نظر او شایسته احترام خواهد بود. دراینصورت این باور به مرور در افراد شکل میگیرد که رعایت قانون به بهبود اوضاع روحی آنها خواهد انجامید. درنتیجه این امر افراد کمتر راضی خواهند شد که چنین قانونی را زیر پا بگذانرد چرا که در صورت لگدمال کردن چنین قانونی درواقع بر علیه شادکامی خود اقدام کرده است. ابوعلی سینا در اثر فاخر خود اشارات و تنبیهات در باب خیر و مناط شناسایی آن مینویسد:«بدانکه لذت ادراک و رسیدن است بذان چیز کی بنزدیک دریابنده کمال و خیر است، از آن روی کیچنانست. و الم و درد هم ادراک و رسیذن است بدان چیز کی بنزدیک دریابنده شرّ و آفتست»
بنابراین عبارات نقل شده از اشارات و تنبیهات، اگر شهروندان از بابت حاکمیت قانون نصیب بیشتری از شادکامی نبرند، پس قانون در نظر ایشان جز شرّ و آفت نخواهد بود. امروز شاید اگر تمام دانش حقوقی ما یکجا جمع شود نتواند حتی پاسخ گریه کودکی را بدهد. قوانین اگر در گشودن از گره مشکلات روزمره مردم عادی ناتوان و بیاثر ظاهر شوند جایگاه و احترام خود را آرام آرام نزد جامعه از دست خواهند داد و امر پژوهش در حقوق به رویهای بیمعنا و تشریفاتی در کنج کتابخانه و بگسلیده از واقعیت جریان سیل آسای زندگی بدل خواهد شد. در اینصورت، حقوقدانان ممکن است آماج همان احساسی قرار بگیرند، که در انگلستان، مودیان مالیاتی نسبت به خانواده سلطنتی دارند.
روش پژوهش آسان در علوم انسانی
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده: سیدرضا موسوینیا
انتشارات:مخاطب
سال انتشار:1396
کد شابک:9786005750447
درباره کتاب
سخنی از مؤلف نوشتن سختتر از گفتن است و در جوامعی كه فرهنگ شفاهی، آن هم از نوع تکگویی و مونولوگ، قویتر و رایجتر از فرهنگ مكتوب است، نوشتن سختتر هم میشود. در نظام آموزش و پرورش ایران، زنگ انشاء و زنگ تفریح، تقریباً معادل هم تلقی میشوند. دغدغه اصلی دانشآموزان به خصوص در دوره دبیرستان، حفظ کردن (و نه فهمیدن) حجم زیادی از مطالب، سرعت در جزوه نویسی و قدرت بالای تستزدن است. كمتر معلمی در دوره دانشآموزی به ما آموخت كه صفحاتی از كتابی را بخوانیم، كتاب را ببندیم، آنچه را كه خواندیم در ذهن خود تجزیه و تحلیل كنیم و سپس یافتههایمان را در یك صفحه به صورت خلاصه بنویسیم. كمتر آموختهایم مطالبی كه میشنویم، با مفاهیم ذهنی و قلم خود، روی كاغذ بیاوریم. خطابهگویی را بیش از نگارش آموختهایم. دوست داریم بیشتر صحبت كنیم تا اینكه اندیشههایمان را روی كاغذ بیاوریم. این فرهنگ از مدارس به دانشگاهها نیز تسری پیدا كرده است. دانشجویان تازه وارد در دانشگاه تمایل به جزوهنویسی و حفظ كردن انبوهی از مطالب دارند و ترجیح میدهند با تحویل دادن همان محفوظات و نگارش عینی جملات كتاب و استاد، نمره قبولی دریافت كنند. آنها ترجیح میدهند در كلاس، به طور شفاهی كنفرانسی ارائه دهند تا اینكه مسئلهای را در چند صفحه تحلیل و تبیین نمایند. نتیجه این وضعیت این است كه عموم دانشجویان در رشتههای علوم انسانی با انبوهی از محفوظات ذهنی فارغالتحصیل میشوند اما از نوشتن گریزان هستند. این در حالی است كه مزیت و هنر اصلی فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی، قدرت تحلیل، تبیین و تفسیر پدیدههای اجتماعی است كه باید به صورت مكتوب ارائه بدهند. شناسنامه کارشناس علوم انسانی، آثار مکتوب اوست. اهمیت درس روشپژوهش برای دانشجویان رشتههای مختلف علوم انسانی در همین اصل است. این درس در مقطع كارشناسی و كارشناسی ارشد به دانشجویان میآموزد كه چگونه روشمند بیاندیشند و روشمند بنویسند. موفقیت و نمود دانشجویان علوم انسانی در همه درسهایی كه در دانشگاه میآموزند، در گرو یادگیری درس روش پژوهش است. ضعف دانشجویان در بسیاری از درسها، نمود کمتری در درسهای دیگر دارد. در این وضعیت دانشجویان شاید بتوانند با تقویت درسهای دیگر، ضعف خود را جبران كنند اما ضعف دانشجو در روش پژوهش، در همه درسها و به خصوص در ارائه پایاننامه تحصیلی به وضوح خود را نشان میدهد. بنابراین روش پژوهش برای دانشجویان رشتههای علوم انسانی درسی بنیادین است و دانشجویان باید توجه و اهتمام ویژهای نسبت به این درس داشته باشند. آنها باید قلم دست بگیرند و شروع به نوشتن کنند. به طور حتم نوشتههای آغازین آنها مملو از اشتباهات گوناگون خواهد بود اما برای خوب نوشتن هیچ راهی جز غلط نوشتن در آغاز وجود ندارد. درست نوشتن و خوب نوشتن صبوری فراوان میطلبد و من و شما باید این صبوری را در خود ایجاد کنیم تا به تدریج خوب، درست و روشمند بنویسیم. صبوری و ممارست در نوشتن مانند صبوری باغبان است كه با صبر و حوصله چندین سال برای باغ خود زحمت میكشد تا بالاخره محصولی خوب به طور دائمی برداشت نماید. در این کتاب پس از بررسی انبوه كتابهای روشپژوهش كه در رشتههای مختلف علوم انسانی نگارش شده است و نیز تجربیاتی كه از تدریس روش پژوهش در دانشگاه علامهطباطبایی به دست آوردهام، سعی كردهام با قلمی ساده، روان و به صورت کاربردی، درس روش پژوهش را برای دانشجویان علوم انسانی بنویسم. رشتههای مختلف علوم انسانی در مبانی و اصول بنیادین روش پژوهش با یکدیگر مشترک هستند، اما به لحاظ تکنیکهای روشی، تفاوتهایی با یکدیگر دارند. از این رو در نگارش مطالب کتاب به گونهای عمل کردم که برای همه دانشجویان رشتههای علوم انسانی مفید باشد. در این کتاب تلاش شده است تا مبانی نظری و اصولی در روششناسی به بیانی ساده ارائه شود و از آن مهمتر ارتباط میان مبانی نظری روششناسی با مباحث تكنیكی در روش تحقیق برقرار گردد. در بیان مثالها نیز سعی شده از مباحث رشتههای مختلف استفاده شود. این كتاب بویژه برای دانشجویان رشتههای علوم سیاسی، روابط بینالملل، مطالعات منطقهای، تاریخ، علوم اجتماعی، جامعهشناسی سیاسی، جامعهشناسی و علوم ارتباطات مفید خواهد بود. دانشجویان و پژوهشگران در این رشتهها با خواندن این كتاب میتوانند ارتباط میان مبانی نظری و تكنیكهای روش تحقیق را به خوبی بیاموزند و مهمتر آنكه مبانی نظری و تکنیکهای پژوهش را گام به گام در پژوهش خود به كار ببندند. نتیجه این پژوهش متنی روشمند و منظم خواهد بود. حمد و سپاس، اول و آخر مخصوص خداوند متعال است که قلم به دست ما داد و به ما آموخت آنچه نمیدانستیم و میآموزاند آنچه نمیدانیم. ضروری میدانم، خارج از تعارفات مرسوم، عمیقأ از اساتید بزرگوارم آقایان دكتر محمود سریعالقلم، دكتر محمدرضا تاجیك و دكتر حسین سلیمی كه در طول دوران تحصیل دانشگاهی به من روش تحقیق آموختند، تشكر و قدردانی نمایم. از دانشجویانی كه با حضور فعال خود در كلاسهای درس روش تحقیق در دانشگاه علامهطباطبایی، انگیزه نگارش این كتاب را در من بوجود آوردند، تشكر میكنم. از مدیران انتشارات مخاطب نیز كه این كتاب را منتشر كردند، سپاسگزارم. سیدرضا موسوینیا دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامهطباطبایی فروردین 1396 پیشگفتار واقعیتگریزی و تخیلاندیشی از نتایج رایج بودن فرهنگ شفاهی و مهجور بودن فرهنگ مكتوب در جوامع است. این آفت از سطوح زیرین جامعه تكوین و در لایههای نخبگی نیز نفوذ پیدا میكند. یكی از مهمترین دلائل این آسیب اجتماعی، جایگاه تنزلیافته علوم انسانی در جامعه ایرانی است. علوم انسانی در جامعه ایرانی، جایگاه درجه دومی دارد و نسبت به علوم پزشكی و مهندسی، به مثابه شهروند درجه دو محسوب میشود. دانشآموزانی که در درسهای مانند ریاضیات، شیمی و فیزیك ضعیف هستند، ناگزیر وارد رشتههای علوم انسانی میشوند. کمتر دانشآموز ممتازی را سراغ داریم که چشم بر روی رشتههای مهندسی و پزشکی ببندد و با اشتیاق و علاقه، رشتههایی از قبیل جامعهشناسی، سیاست و روانشناسی را انتخاب نماید. نتیجه جایگاه تنزلیافته علوم انسانی در ایران، افت کیفی علوم انسانی، عدم تولید دانش بومی و وابستگی به متون ترجمه شده در رشتههای مختلف علوم انسانی است. وقتی علوم انسانی جایگاه واقعی خود را در پیشبرد جامعه پیدا نکند، نخبگان علوم انسانی نیز جایگاه واقعی خود را نخواهند یافت. از آنجا كه شالوده علوم انسانی در ایران متأثر از علوم غربی است، نخبگان رشتههای علوم انسانی نیز عالمان غربزده و غیركارآمد برای مسائل ایران تلقی میشوند. بیتردید علوم انسانی در ایران باید از مصرفگرایی به تولید دانش سیر نماید اما باید بپذیریم كه حركت به سوی بومی كردن علوم انسانی در ایران و تحقق اهداف عالی علمی در ایران، در گرو منزلت دادن به علوم انسانی و نخبگان علوم انسانی، آزاداندیشی و به خصوص تقویت فرهنگ مكتوب در جامعه است. نوشتن ذهن را منظم و شخصیت انسان را متعادل میکند. انسان با نوشتن میتواند اندیشههای خود را ارزیابی و اصلاح کند. برای نگارش باید ذهن را آرام و منظم کرد و این نظم ذهنی کمک میکند تا تناقضاندیشی را کاهش دهیم و منطقی بیاندیشیم. هر چقدر بیشتر بنویسیم، منطق در گفتار را نیز بیشتر رعایت خواهیم کرد. بر اثر نوشتن عادت ذهنی در ما شکل میگیرید که هر چیزی را نگوییم و با استدلال سخن بگوییم. به این ترتیب نوشتن شخصیت انسان را نیز متحول خواهد کرد. دانشجویان علوم انسانی باید به نوشتن اصالت دهند و هنر خوب نوشتن را دغدغه اصلی خود در دوران تحصیل قرار دهند. خوب نوشتن نیازمند اشراف بر اطلاعات، طبقهبندی اطلاعات، قدرت تلخیص، افزایش قدرت تحلیل، ذهنیت نظری و از همه مهمتر روشمند اندیشیدن است. ذهن روشمند، ذهن منظم و خلاقی است كه اسیر انبوهی از اطلاعات یا دادههای خام نمیشود، اطلاعات را در ذهن خود طبقهبندی میكند، ترتیب را در اندیشیدن رعایت میكند و مانند یك كارخانه قالبریزی، انبوهی از اطلاعات را با قالبهای نظری و هدفمند در جای خود میچیند و به نگارش درمیآورد. درس روش پژوهش، منظم اندیشیدن، چینش اطلاعات، تحلیل اطلاعات و هدفمند نوشتن را به دانشجویان علوم انسانی آموزش میدهد. از این منظر مهمترین درس در میان دروس هر رشته علوم انسانی، درس روش پژوهش است. هنر یك عالم علوم انسانی در این است که ایدههای خود بنویسد و درس روش پژوهش به او میآموزاند تا ایدههای خود را به شكلی درست، كامل، هدفمند و جذاب به خواننده ارائه كند. گاه اطلاعات عادی را با نگارش روشمند میتوان بسیار جذاب نمود و گاه اطلاعات جذاب با نگارشی نامنظم کم اهمیت جلوه میكند. تفاوت نوشتهای كه در مقالات علمیپژوهی منتشر میشود و یادداشتهایی كه در سایتهای غیرمعتبر اینترنتی منتشر میشود، به دادهها و اطلاعات مطرح شده در آنها مربوط نیست. چه بسا هر دو نوشته از اطلاعات مشابهی استفاده کردهاند. آنچه یك نوشته را در منزلت یك مقاله علمی ممتاز قرار میدهد، ساخت نظری و روشمند آن است. در این كتاب سعی شده است تا خوانندگان بویژه پژوهشگران و دانشجویان، پیشدرآمدی بر روششناسی و روشپژوهش و ارتباط این دو با یكدیگر را با بیانی ساده و روان بیاموزند. روششناسی به مباحث نظری ناظر بر متدولوژی میپردازد و روشپژوهش ناظر بر تکنیکهای پژوهش و طرح پژوهشی (پروپوزال) است. فصول طراحی شده در کتاب کاملأ مرتبط با یکدیگر است. از این رو به دانشجویان و پژوهشگران توصیه میشود کتاب را از ابتداء آن مطالعه نمایند. فصل اول كتاب به ماهیت نظری در روششناسی میپردازد. این فصل پیشنگارشی برای پژوهش محسوب میشود و در آن مبانی پارادایمیك دو رویكرد و یا نحله علمی- تجربی و كیفی- تفسیری توضیح داده میشود. این دو نحله، رایجترین طبقهبندی اولیه روشپژوهش در علوم انسانی را تشکیل میدهند. برخی از نویسندگان رویکرد انتقادی و یا رویکرد ترکیبی کمی/ کیفی را نیز به عنوان روش سوم و چهارم در روششناسی معرفی میکنند. نویسنده کتاب اما معتقد است رویکرد انتقادی و رویکرد التقاطی (مشهور به ترکیبی) در ذیل دو نحله اصلی علمی- تجربی و کیفی- تفسیری مطرح میشوند و به لحاظ نظری از این دو روش تغذیه میکنند. در این مورد بیشتر خواهیم گفت. فهم مبانی پارادایمیک روش علمی- تجربی و کیفی- تفسیری گام نخست در یادگیری روششناسی است. پژوهشگر پس از آنکه در ذهن خود به مسئلهای میرسد و تصمیم میگیرد که مسئله خود را با پژوهش حل نماید، آنگاه متناسب با مسئله خود، از میان دو رویکرد علمی-تجربی و کیفی- تفسیری دست به انتخاب میزند. فصل دوم به اهداف، راهبردها و گونههای پژوهش میپردازد. این فصل نیز پیشنگارش و گامهای دوم، سوم و چهارم پژوهشگر در روش پژوهش را تشكیل میدهد. این گامها كاملأ با گام اول پژوهشگر مرتبط هستند. در گام اول هر كدام از رویكردها و نحلههای علمی- تجربی و کیفی- تفسیری که انتخاب شدند، آنگاه اهداف، راهبرد و گونه تحقیق، مرتبط با آن نحله انتخاب میشوند. اهداف توضیحی، توصیفی، تبیینی، پیشبینی، تجویری، برآورد و ارزیابی، اكتشافی، تفسیری، قرائت و آیندهپژوهی؛ راهبردهای استقراعی، قیاسی، علتیابی و استفهامی؛ گونههای پژوهشی بنیادی، کاربردی، مقایسهای، تطبیقی، ایستاسنجی و مطالعه روند با ذکر مثال از رشتههای مختلف تحصیلی در این فصل توضیح داده خواهند شد. فصل سوم نیز مانند فصل اول و دوم پیشنگارش تحقیق محسوب میشود. این فصل به روش التقاطی و یا اختلاطی علمی- تفسیری میپردازد. در این فصل پس از توضیح روشهای کمی و کیفی و نشان دادن وجوه افتراق آنها با یکدیگر، به این سؤال میپردازیم كه آیا امكان تركیب روشهای كمی با كیفی وجود دارد؟ چگونه میتوان از ویژگیهای كاربردی روش علمی- تجربی و كیفی- تفسیری در قالب رویکردی سوم در روششناسی بهره برد اما در عین حال اسیر تعارضات معرفشناسی آنها نشد؟ در این فصل ضمن تفكیك میان اطلاعات كمی و كیفی با تحلیل كمی و كیفی، استدلال میكنیم كه امكان تركیب اطلاعات كمی و كیفی وجود دارد اما امكان تركیب تحلیل كمی با كیفی و یا تركیب رویكرد علمی- تجربی و كیفی- تفسیری وجود ندارد. آنچه میتوان انجام داد، التقاط و یا اختلاط تحلیل كمی و كیفی است. روش انجام این اختلاط در این فصل بیان میشود. فصل چهارم کتاب آغاز نگارش است و به طرح پژوهش یا نگارش پروپوزال پژوهش میپردازد. در این فصل دانشجو یا پژوهشگر قلم دست میگیرد و طرح كلان پژوهش خود را با بیان مسئله، انتخاب عنوان، سؤالات اصلی و فرعی، فرضیه (در صورت لزوم)، مفروضات، متغیرها، شاخصهها و… به نگارش در میآورد. در این فصل با بیان مثالهای متعدد از رشتههای مختلف، شیوه طراحی درست سؤال و نگارش فرضیه، تعیین متغیرها و…را توضیح میدهیم. همچنین نشان میدهیم چگونه میتوان با مفهومسازی، متغیرها یا شاخصههای انتزاعی را به صورت انضمامی مفهومسازی كنیم. فصل پنجم به طرح پژوهش در پژوهشهای كیفی- تفسیری اختصاص دارد. در این فصل تكنیكهای كیفی از قبیل تحلیل محتوی كمی، تحلیل محتوی كیفی، مدلهای آیندهپژوهی ( شامل برآورد، وجوه عدم قطعیت ممکن، وجوه عدم قطعیت محتمل، لوزی تصمیمگیری، مدل دلفی) و تعمیق در گروههای اجتماعی با بیان مثال توضیح داده میشوند. فصل ششم به شیوههای جمعآوری و تولید اطلاعات كمی و كیفی میپردازد. مفهوم محوری این فصل «پیمایش در علوم انسانی» است. بسیاری از پژوهشگران، روش پژوهش را شیوه جمعآوری اطلاعات و ساختارمندکردن اطلاعات تعریف میکنند. در این فصل میآموزیم چگونه در حوزه مطالعاتی خود اطلاعات تولید کنیم، چگونه از اطلاعات سابق بهره ببریم و چگونه اطلاعات را به صورتی ساختارمند در پژوهش خود استفاده کنیم. در این فصل مفهوم پیمایش در علوم انسانی در دو مفهوم سنجش (كمی) و ارزیابی (كمی/ كیفی) تقسیمبندی میشود. در پیمایش- سنجش، شیوههای كمیتسازی، اندازهگیری مقیاسی و اندازهگیری با نمودار و جدول را نشان میدهیم. در پیمایش- ارزیابی نیز تكنیكهای انجام مصاحبه، پرسشنامه و مشاهدات میدانی توضیح داده میشود. در پایان این فصل نیز شیوههای بخشبندی، فصلبندی، پاراگرافنویسی و رفرنسنویسی توضیح داده میشود.