سمفونی بابونههای سرخ
تماس بگیرید
نویسنده: محمد اسماعیل حاجیعلیان
نشر: آموت
توضیحات:«یک دل نه صد دل، دلباخته دختری پانزده ساله بودم که عادت داشت گیس هایش را در دو طرف گوش ببافد و چارقدی سرخ به سر کند که در فرازش دشتی از بابونه ی وحشی بود. سفیدی گلبرگ ها با زردی مغز بابونه در آن دشت سرخ ، چشمانم را برای اول بار از موج بافته ی گیسوانش کشاند به بالا. »
گشتن در دالان های پر پیچ و خم و گرد و غبار گرفته تاریخ و زمان یکی از شگفتی هایی است که همیشه انسان را مجذوب و متحیر خودش کرده است. بسیاری از شاعران و نویسندگان در طول تاریخ با جادوی کلمات و داستان توانسته اند بر زمان پیروز شده سد آن را بشکنند و به گذشته و آینده سفر کنند. رازهای سر به مهر را باز کنند و گره های تاریخی را بگشایند. اما در تاریخ داستان نویسی مدرن نویسندگان محدودی این توانایی را داشتند تا خواننده را در لابیرنت بی انتهای تاریخ و زمان سر در گم کنند.
بورخس، جویس و مخصوصا امبرتو اکو با نوع متفاوتی از داستان نویسی از طریق کاربرد زبان و امکاناتی که راوی های مختلف فراهم می کردند توانستند به این مهم دست پیدا کنند. « نام گل سرخ» و «پائو دو لینو» از رمان های پیچیده امبرتو اکو، نظریه پرداز ایتالیایی است که البته نویسنده سمفونی بابونه های سرخ از آن غافل نبوده است. در این رمان ها راوی نویسنده ای که معمولا خود را نویسنده نام نمی گذارد و بیشتر نسخه نویس و نسخه پردازی است که با اسناد تاریخی رنگ و رو رفته و خاک خورده سر و کار دارد نا گهان با ورق پاره هایی از تاریخ گمشده رو به رو می شود و حقایقی در آن میابد که در او انقلابی به وجود آورده و تلاش می کند رد ماجرا بگیرد و به این ترتیب در هزار توی تاریخ قدم گذاشته یکی یکی با یافتن هر سند تازه به روایت و تاریخ و حقایقی تازه دست پیدا می کند. با جلو رفتن داستان حتی وجود و حضور نسخه پرداز گم شده و این بار خود شخصیت های تاریخ هستند که به زبان می آیند و روایت شان را خود با زبان روز خود بازگو می کنند. خواننده چنان در داستان غرق می شود که نمی داند چرا و از کجا سر در آورده و به کجا خواهد رفت.