پاییز سال بعد
تماس بگیرید
نویسنده:سمیرا ایرتوند
نشر: شقایق
توضیحات: بین خیابان ها و میان مردم شهر گشتن حالم را خوب نمیکرد. اما فکرم را باز میکرد. این روزها که هوا رو به گرمی می رفت هنوز یک سوز سرد در زندگی ما وجود داشت. سوزی که یادگار پاییز بود. نمی دانم شاید مادرم راست می گفت! پاییز فصل نحسی بود وامسال تلخ و سردتر زاز همیشه، ردش به اردیبهشت هم رسیده بود.
و من وحشت داشتم که این رد تا پاییز سال بعد ادامه پیدا کند. آن وقت بود که دیگر امید، رفته رفته کمرنگ میشد و سوز پاییز رسیده از سرمای شدید یخ میزد.
اما من نمی گذاشتم پاییز سال های بعد برایم تکرار یخ زدگی باشند تا من هم مثل مادرم به زمین و زمان غر بزنم و با شکایت از پاییز، زندگی یکنواختم را ادامه بدهم.
پاییز برای من سمفونی خش خش برگ ها و بازی رنگ هاست. من در پاییز عاشق شدم و با پاییز سال بعد و بعدتر عاشقی را قشنگ تر از سال قبل معنا میکنم.زیر لب زمزمه کردم: من نمی ذارم