خیال ماندنت را دوست دارم
420,000 تومان
نویسنده:مائده فلاح
نشر: شقایق
توضیحات:دستی به پیشانی بلندش کشید تا چند تار موهای تاب خورده به سمتشان را کنار بزند. راست نشست. قبل از اینکه حرفی بزند، گفتم:
-اومدم امشب اینجا بمونم.
لبخند زد، اما من جان کندم تا بگویم. مثل آرام آرام سقوط کردن از یک ساختمان چند طبقه بود. هیجان و ترس را همزمان داشتم. ماندنم درست بود؟
از جایش بلند شد و به سمتم آمد. او نزدیک شد. سر تا پایم را از نظر گذراندو گفت:
-کار خوبی کردی که اومدی، شبها هر وقت دلت خواست بیا خونهم. هیچ کس ندونه تو که میدونی من بر عکس روزا که ازت متنفرم، شبا عاشقتم.
چرا از گفتن این حرفها نمیترسید؟ خیلی از نقشههایش را نقش بر آب کرده بودم. چرا نمیفهمید که این حرف های حقارت بار تاوان دارد. دستی به گونهام زد و ادامه داد:
-دیدی بعضی گلها فقط شب بو دارند؟ روزها که از کنارشون رد میشی انگار نه انگار همون گلن. ولی وای به حال شب، یه دفعه مستت میکنن، یه دفعه از خود بیخودت میکنن هرچهقدر هم ازشون دور میشی باز بوش دنبالت میآد.تو مثل همون گلا هستی، شب که میشه یهو مستم میکنی، یهو از خود بیخودم میکنی. هر جای خونه که میرم بوت دنبال منه.