با سنگها آواز میخوانم (شومیز)
تماس بگیرید
اطلاعات کتاب
نویسنده: مائده فلاح
انتشارات: صدای معاصر
سال انتشار: 1400
کد شابک: 9786006298825
درباره کتاب
دستانش را به زیر بغل برده و پایش را به نرده تکیه زد.حیاط روشن تر از هر شب دیگری بود و این برای ماهی بود که امشب عهد کرده تا بیشتر نورافشانی کند. به سنگریزه های حیاط زل زده و جای پای دخترک مومشکی را به وضوح روی آن ها دید. دویده بود، کل مسیر حیاط تا در را دویده بود. امشب هم مثل همیشه موهایش را از وسط فرق باز کرده و دو طرف صورتش رها کرده بود؛ البته منظم تر و دقیق تر از همیشه دقیق تر از زمانی که در نساجی او را می دید. فقط یکبار به رژ قرمزش گیر داده بود، بعد آن دیگر ندیده بود رژ قرمزبزند. این دختر محتاط می توانست ربطی به یاشار داشته باشد؟ می توانست آن قدر بد باشد که به مردی با شرایط یاشار دل ببندد؟ دختری که حتی از زدن رژ لب قرمز بعد از آن پرهیز کرده بود،چطور می شد که به دیدن رابطه ای بین او و یاشار فکر کرد؟