نظریه های روابط بین الملل رویکردهای متعارض به سیاست جهانی
240,000 تومان
اطلاعات کتاب
نویسنده: استفانی لاوسن
مترجم:عبدالمجید سیفی
انتشارات:مخاطب
سال انتشار:1396
کد شابک:9786005750416
درباره کتاب
از زمانیکه رشته روابط بین الملل از حدود یک قرن پیش شکل گرفت، رویکردهای نظری متفاوتی در قالب آن رشد یافته اند که هرکدام تعبیری متمایز از جهان ارائه می دهند. این تعدد نظری به یکی از خصایص اصلی این رشته تبدیل شده و علاوه بر نظریه های متعدد، زیرشاخه ها و تنوع دیدگاهی در درون این نظریه ها نیز قابل توجه است. به رغم ایجاد پیچیدگی های نظری متعدد، این کثرت سبب بسط دامنه این رشته و ایجاد نوعی پویایی و حرکت در درون آن شده است. مکتوبات موجود در این رشته سعی در کاهش این پیچیدگی ها و در عین حال بسط دامنه این رشته دارند. کتاب حاضر نیز در پی همین منظور است. این کتاب که توسط پروفسور استفانی لاوسون به رشته تحریر درآمده در سال 2015 برای اولین بار توسط انتشارات معتبر پولیتی به چاپ رسیده است. نویسنده این کتاب تلاش داشته تا با زبانی ساده تر از کتب موجود رویکردهای اصلی در روابط بین الملل را تشریح نماید. به این منظور، مطالب کتاب در ده فصل تقسیم شده و در هر فصل علاوه بر بیان کلیات نظریه و نحله های فکری در درون آن نظریه، با ارائه مطالعات موردی در مورد آن نظریه، سعی در کاربردی نمودن آنها داشته است. با وجود تلاش برای ارائه متنی روان از این کتاب، لیکن به دلیل سرشت نظری کتاب حاضر، به ناچار دشواری هایی در برخی قسمت ها وجود دارد. مترجم در ترجمه این کتاب تلاش داشته تا از معادل های متداول و رایج در فارسی استفاده نماید لیکن به دلیل اینکه برخی واژه ها برای اولین بار به فارسی ترجمه می شوند سعی شده تا نزدیک ترین و ساده ترین واژه برای آنها برگزیده شود. برای رفع ابهام و همچنین بررسی بیشتر خوانندگان محترم در مورد این واژگان جدید، معادل انگلیسی این واژه ها در زیرنویس صفحات آمده است. امید است که این کتاب بتواند متنی قابل توجه و مفید برای تمام علاقمندان این حوزه مطالعاتی و به ویژه دانشجویان رشته های روابط بین الملل، علوم سیاسی و مطالعات منطقه ای ایجاد نماید و بتواند کمکی هر چند ناچیز به اعتلای ایران عزیز کند. عبدالمجید سیفی-زمستان 1395 مقدمه نویسنده رشته روابط بین الملل به عنوان یک رشته مطالعاتی آکادمیک درست پس از جنگ جهانی جهانی اول مدون شد و توجه خوب را به دلایل جنگ و شرایط دستیابی به صلح به شکل نظام مند و پایا قرار داد. این رشته از آن زمان به شکل بسیار پیچیده ای توسعه یافته است، رشته ای چندوجهی که به رغم تلاش های فکری که در آن صورت گرفته، موضوع جنگ و صلح در سطح بین المللی کماکان در آن مورد توجه است و در کنار آن مسائلی تحت عنوان کلی امنیت (امنیت غذایی و آبی، امنیت منابع و انرژی، امنیت زیست محیطی، امنیت جنسیتی و …) را نیز مورد توجه قرار می دهد. تمام این مسائل با موضوع عدالت و انصاف در سطح جهانی و فراملی در ارتباط است. همچنین این مسائل به حوزه فقر و توسعه نیز ارتباط دارد که تمام آنها دارای ابعاد هنجاری هستند. مطالعه آکادمیک این مسائل نمی تواند خود را به توصیف محض محدود نماید. وظیفه رشته روابط بین الملل، همچنین تبیین، تفسیر و تحلیل طیفی از رخدادها، ساختارها و نهادها و همچنین رفتار کارگزارانی است که رخدادها را شکل داده، ساختارها را ایجاد و به نهادها شکل می دهند. این وظیفه، مفهوم بندی ابعاد مختلف مسائل (جنگ و صلح، آنارشی و نظم، قدرت و منافع، عدالت و امنیت و …) را ایجاب می کند. همچنین، این وظیفه تصور نظری قادر به نظم-بخشی به این ابعاد مختلف تحت یک روایت همگرا در مورد چرایی جهان سیات بینالمللی را الزامی می سازد. به علاوه، اغلب رویکردهای نظری در مورد اینکه جهان چگونه «می تواند» و «باید» باشد، صحبت کرده اند و بنابراین صریحاً هنجاری هستند. این کتاب، به شکلی کاملاً واضح سازماندهی شده است و به بررسی مکاتب اصلی فکری می پردازد که با واقع گرایی سیاسی در کل «کلاسیک» آن آغاز و سپس از طریق ساخت های مسئله محور نظریه در دوره معاصر، ادامه می یابد. این تنها راه سازمان دهی کتابی در حوزه نظریه روابط بین الملل نیست، با این وجود سبب تسهیل ورود به موضوع در وهله نخست می شود. باید اشاره کرد که به زودی مشخص خواهد شد که هر مکتب فکری، خود دارای پیچیدگی است و در دورن مکاتب و همچنین بین آنها تعارضاتی وجود دارد. در همین زمان، عناصر مکاتب متفاوت فکری دارای اشتراکاتی هستند و تعاملات زیادی بین آنها وجود دارد. در واقع، برخی با توجه به نقدهای رویکرد دیگر نسبت به خود، نقدهایی در مورد مفروضات رویکرد دیگر ارائه می دهند. نکته ابتدایی دیگری که باید مورد اشاره قرار گیرد این است که این کتاب از هیچکدام از مکاتب فکری یا نحله های درون این مکاتب حمایت نمی کند، با این وجود به خوانندگان توصیه می کند تا شایستگی ها و نقایص هرکدام از آنها را مدنظر قرار دهند و بررسی انتقادی این رویکردها به فهم جهان پیچیده روابط بین الملل کمک کند. نگارش چنین کتابی همیشه موجب ایجاد زحماتی برای اعضای خانواده، دوستان و همکاران می شود. به ویژه، من از جاناتان سیمونز ، نوح باسیل و الن اسکات برای مطالعه بخش هایی از نسخه دستنویس من و ارائه نظرات و پیشنهادات ارزنده تشکر می کنم. همچنین از پاسکال پرچرون و لوئیس نایت در انشارات پولیتی برای حمایت آنها در انجام این پروژه تشکر می کنم. استفانی لاوسون-سپتامبر 2015 فصل اول نظریهپردازی در روابط بینالملل تمام رشتههای دانشگاهی وظیفهای برای خود در جهت فهم و تبیین برخی وجوه جهان تعریف کردهاند، گرچه ممکن است از راههای مختلف به دنبال تحقق آن باشند. این رشتهها از مبانی و بنیادهای نظری که در پاسخ به برخی مشکلات و مسائل خاص شکل گرفته و رشد یافتهاند، استفاده میکنند. بنابراین، برای مطالعه جامعهشناسی باید نظریههای جامعهشناسی، برای مطالعه فیزیک نظریههای فیزیک و برای مطالعه سیاست باید نظریههای سیاسی مورد مطالعه قرار گیرند. مطالعه روابط بینالملل و تئوریزه نمودن آن بخشی از مطالعات سیاسی یا علم سیاست است با این وجود و بهویژه از حدود یک قرن پیش دارای چهره مستقلتر و مجزایی شده است. روابط بینالملل همچنین به دیگر رشتههای علوم انسانی و اجتماعی بهویژه تاریخ، فلسفه، حقوق و اقتصاد نزدیک است و نظریه اجتماعی تاثیر جدی در سالیان اخیر بر آن داشته است. از جنبه فکری، «نظریه» عمدتاً در مقابل اقدام یا عمل قرار میگیرد و برخی اوقات حتی دارای بار معنایی منفی است بهطوریکه برخی اوقات عنوان میشود این موضوع فقط از لحاظ نظری صحیح است ولی عملی یا اجرایی نیست. اما واقعاً اگر چیزی در واقع اجرایی نباشد نمیتواند از لحاظ نظری وجود داشته باشد و بنابراین باید مورد بازاندیشی مجدد قرار گیرد. این موضوع نشان میدهد که نظریهها از منظر عملیاتی شدن، یا در رقابت و مقایسه با دیگر نظریهها مورد سنجش قرار می گیرند و در اثر این سنجش ممکن است تقویت، ناکام یا اصلاح و تعدیل شوند. حتی زمانی که نظریهها از برخی مناظر ناکام میشوند ارزش تفکر در مورد آنها تضعیف نمیشود. درحالی که تئوریزه نمودن در واقع یک فرایند ذهنی است تا یک رویداد و اقدامی فیزیکی، با این وجود به شدت نزدیک به حوزه «عمل» است. نظریه درصدد آن است به اعمال، رویدادها یا پدیدهها در جهان طبیعی و فیزیکی به مانند جهان اجتماعی (که در آن سیاست بخش مهمی است) معنا بخشد. در سطوح خیلی پایین، بهطورکلی نظریه تفکر قبل عمل است و در واقع ما معمولاً قبل از انجام هر عملی در مورد آن فکر میکنیم. زمانی که تفکری قبل از انجام عملی باشد معمولاً نتایج مناسبتر و بهتری حاصل میشود. آنچنان که از عنوان و فهرست این کتاب مشخص است، یک نظریه خاص و مجرد در حوزه روابط بینالملل وجود ندارد و ما با تعداد قابل توجهی از نظریهها روبرو هستیم. برخی از این نظریهها بهطور کلی به موضوعات قدرت، منافع، منازعه، همکاری، نظم و عدالت تمرکز دارند. برخی دیگر از نظریهها نیز بیشتر موضوع محور هستند با این وجود، موضوعات و مسائل کلی مشابهی را از یک یا چند شیوه مطرح میکنند. برخی از نظریهها بیشتر انتقادی و برخی در پی پاسخ به مشکل خاصی هستند. در این نظریهها، دستهبندیهای متفاوت و حتی متضادی وجود دارد. این فصلِ مقدماتی، برخی از زمینههای اصلی را معرفی میکند که چگونه این رهیافتهای متفاوت حوزه و رشته سیاست بینالملل را تئوریزه میکنند. در این فصل، ابتدا اهمیت خودِ نظریه پرداخته می شود و به مسئله دانش و حقیقت، عینیت و ذهنیت، ماهیت وجود و واقعیت، و پویاییهای قدرت و منافع در سیاست میپردازد. سپس، ما به اهداف و حوزه «روابط بینالملل» بهعنوان یک رشته میپردازیم و برخی عوامل مهم و اساسی در تئوریزه کردن، تحولات تاریخی مهم از جمله پدیده مدرنیته و شکلگیری نهاد دولت را مورد بررسی قرار میدهیم. نظریه، هنجارها و روشها نظریه که از واژه یونانی theoria (به معنای تفکر و تعمق) مشتق شده را میتوان بهعنوان یک نظام سازمانیافته نظرات و انگارهها برای تبیین مجموعه خاصی از پدیدهها تعریف نمود. پدیدههایی که ما تئوریزه میکنیم میتوانند طیف وسیعی از پدیدههای ساده تا پیچیده، گسترده و مناقشهبرانگیز (مانند تغییرات آب و هوایی) را در بر بگیرند. این مجموعههای نظری گرچه اساساً علمی هستند لیکن از گذشته تاکنون مناقشات سیاسی زیادی ایجاد کردهاند که این اختلافنظر حتی بر روی واژه «علوم سیاسی» نیز وجود دارد. به دلیل اینکه روابط بینالملل شکلی از علوم سیاسی و در مقیاسی وسیعتر بخشی از علوم اجتماعی است، اهمیت دارد تا مفهوم «علم» را به شکل جدی مورد توجه قرار دهیم. گفته میشود که آنچه علم را «علمی» میسازد ماهیت پدیده قابل مشاهده یا مطالعه نیست بلکه «چگونگی» مطالعه آن است. بنابراین واژه «علمی» اغلب برای نوع خاصی از فرآیند یا روش مورد استفاده قرار میگیرد (کوزو ، 2011، ص 1). روش علمی در علوم طبیعی معمولاً با مشاهده و توصیف پدیدهها آغاز شده و با قاعدهسازی یک فرضیه ادامه مییابد که تبیین تجربی پدیدهها در یک مساله است و سپس فرضیه به آزمون گذاشته میشود که در حالت ایدهآل از طریق تکرار آزمایش در شرایط مشابه است که ظرفیت آن برای ایجاد پیشبینیهای قابل اتکا را مورد تایید قرار میدهد و بنابراین «واقعیتی» را شکل داده که مستقل از زمان و مکان است. اگر این فرضیه در چنین سنجشهایی موفق باشد از یک فرضیه محض به یک نظریه یا حتی یک قانون تبدیل میشود. بنابراین نشانههای تحقیق علمی استفاده از بینه و دلیل بهعنوان یک فرآیند عینی منتج از رویههای شناخته شده است که فارغ از دخالت ارزشهای بشری بوده و منجر به ایجاد دانش عینی و قابل اتکا میشود (کوزو، 2011، صص 1-2؛ گاور ، 1997، ص 5). این دیدگاهی آرمانیتر در مورد چگونگی حصول علم است. در عمل، نه دانشمندان و نه فرضیهها و نظریههایی که آنها مطرح میسازند به عینیتی نیستند که ما تصور میکنیم. دانشمندان و به طور کلی انسان ها همواره تمایل به برخی عناصر ذهنی در تولید دانش علمی داشتهاند. به دلیل اینکه این یک فعالیت انسانی است، از این رو تحقیق در علم با تعریف فعالیت «اجتماعی» با تمام شاخصهای پویای تعامل اجتماعی موجود درآن نظیر همکاری، رقابت و منازعه، آغاز میشود. بهعلاوه، روشی که در آن علم تولید میشود اغلب محتملتر و خلاقانهتر از توصیف رسمی الزامات روش علمی است. مشاهدات تصادفی، واکنشهای غیرمنتظره، یافتههای تصادفی یا نتایج تجربی پیشبینی نشده دارای اهمیت بیشتری از فعالیتهای روشی متصلب هستند. مناقشات نظری فراوانی وجود دارد که چگونه روشهای پایهای علوم طبیعی میتواند (یا باید) با علوم اجتماعی وفق داده شود. تولید دانش در حوزه علوم اجتماعی با استفاده از روشهای موجود در علوم طبیعی طرفداران زیادی در گذشته داشته و اکنون نیز دارد. ما قطعاً میتوانیم فرضیههایی در مورد طیف وسیعی از پدیدههای اجتماعی تولید کنیم، و میتوانیم دادههای تجربی در مورد آنها گردآوری نماییم، لیکن نمیتوانیم آزمایش (به شکلی که در علوم طبیعی در شرایط کاملاً مشابه و یکسان انجام میشود) را در جهان اجتماعی انجام دهیم. عدم تشابه رفتار انسانی، وجود رفتارهای غیرعقلانی، وجود چارچوبهای سیاسی و اجتماعی مختلف، عدم دسترسی به اطلاعات خاص و وجود تعداد زیادی از عوامل و متغیرهای تاثیرگذار سبب میشود تا نتوانیم روشهای علمی اشاره شده در بالا را به راحتی به کار بندیم. اما چه روشهای دیگری در دسترس است؟ برخی دانشمندان اجتماعی از دادههای آماری استفاده گستردهای میکنند که به نظر میرسد مانعی بر سر مداخله ارزشهای مدنظر محقق در نتیجه تحقیق باشد. با این وجود، حتی اگر دادهها تا حد زیادی عینی باشند (که بستگی زیادی به نحوه و چگونگی سنجش و اندازهگیری دارد)، تفسیر آن موضوعی دیگر است. تقریباً در تمام مراحل یک پروژه عناصر ذهنی دخالت خواهند داشت. همچنین محدودیتهای جدی در مورد دانشی که میتوانیم از طریق این روشهای محدود به دادههای کمی کسب نماییم، وجود دارد. استفاده از روششناسی کمی در تحقیق علوم اجتماعی اغلب عنوان اثباتگرایی به خود گرفته است، واژهای که اولین بار توسط آگوست کنت مورد استفاده قرار گرفت. کنت «جامعهشناسی» را بهعنوان یک علم اثباتی در نظر میگیرد که قادر به تنظیم قوانین یکسان در فضای اجتماعی است. او معتقد به اصالت قوانین طبیعی بهعنوان تنها مبنا برای گزارههای علمی بود. اثباتگرایی گاهی مترادف با «تجربهگرایی» در نظر گرفته میشود، دکترینی که براساس آن دانش واقعی تنها میتواند از طریق مشاهده و آزمایش (کمابیش) مستقیم حاصل میشود. تجربهگرایی میگوید كه منشا دانش در تجربیات (آزمایشات) و ادراكات حسی نهفته است. اثباتگرایی فراتر از تجربهگرایی میرود در اینکه هدف تولید و آزمایش نظریههاست درحالیکه اتکا بر دادههای تجربی (معمولاً به شکل دادههای آماری) است که میتواند متراکم و تجمیع شود. نتایج حاصله و مورد پذیرش، عینی و نتایج فارغ از ارزش هستند که در نهایت براساس آن نظریه معتبر و حتی قوانین انسانی و رفتار اجتماعی شکل میگیرد. بنابراین اثباتگرایی در مقابل روشهای غایتگرایانه و متافیزیکی دستیابی به «حقیقت» قرار دارد که در دوران گذشته رویکردهایی مسلط بودند. با این وجود، اندیشه کانت در مورد اینکه دانش واقعی جهانِ اجتماعی و سیاسی میتواند تنها از طریق اثباتگرایی تولید شود بسیار محدودکننده و مضیق تلقی میشود. حتی اگر خود ماهیت قرائن تجربی اکنون بهعنوان یک حوزه رفتاری وسیع در نظر گرفته شود که همیشه متمایل به اثباتگرایی محض نیز متمایل نیست. روشهای کیفی بر اساس روشهای تفسیری امروزه جایگاه مهمی در مطالعه سیاست و جامعه به خود اختصاص دادهاند. قومشناسی درون مردمشناسی، جمعآوری و تفسیر آثار باستانی در باستان شناسی، ترکیب اطلاعات آرشیوی و منابع دیگر با هم برای شکل دادن به تاریخ روایی، و مشاهده مشارکتی در جامعهشناسی و همچنین تجزیه و تحلیل مورد مطالعه، تمرکز بر تحلیل گروهی، اشکال مختلف مصاحبه، و غیره، در طیفی از رشتههای علوم اجتماعی مشترک هستند که در تمام آنها از نظر روشی در سطح بالایی روشهای کیفی مورد استفاده قرار میگیرد که هیچکدام از تعاریف مضیق ذکر شده در بالا از روش علمی به شکل کامل متناسب نیست. برخی معتقد به ترکیب روشهای کمی و کیفی هستند و بنابراین یک چارچوب روششناسانه گلچین شده را ارائه میدهند (که همچنین بهعنوان روشهای تحقیقی ترکیبی نیز معروف است) که در آن مطالعه پدیدههای سیاسی و اجتماعی پیچیده میتواند بهتر صورت پذیرد (تدی و تشکری ، 2011، صص 285-290). همچنین به نظر میرسد تلاش برای محدودسازی علوم اجتماعی در درون چارچوب اثباتگرایی محض، مانعی بر سر توجه به مسائل اخلاقی و هنجاری است، موضوعی که تاکنون یکی از اصلیترین مسائل حوزه سیاسی و اجتماعی در هر دو سطح داخلی و بینالمللی بوده است. تمرکز جدی بر بخش عینیتگرای علم ایجاب میکند که چنین ملاحظاتی کنار گذاشته شود، برای علم (دست کم در برداشت مضیق) مطالعه آنچه «هست» اهمیت دارد نه آنچه که «باید» باشد. بیان اینکه «هست» بیانی اثباتگرایانه و بنابراین فارغ از ارزش بوده در حالیکه بیان اینکه «باید» عبارتی هنجاری و ارزشمحور است. من براین باور هستم که در مطالعه سیاست نیاز به استفاده از هر دو سطح داخلی و بینالمللی است. به عبارت دیگر، ما باید در پی «شناسایی» و «تشریح» با درجهای از صحتِ جهان سیاسی بهعنوان آنچه که «هست»، باشیم و این در جایی است که روشهای قابل اتکا (چه کمی و چه کیفی یا هردو) مکانی برای تولید دانش هستند. ما سپس نیاز به «نظریه هنجاری» برای در نظر گرفتن قضاوتها درباره بودن یا نبودن مطلوبترین جهانهای ممکن از منظر اخلاقی داریم. هم برای دانشمندان علوم اجتماعی و هم برای کسانی که به مطالعه علوم انسانی میپردازند، موضوع اجتناب از انجام قضاوتهای ارزشی مطرح نیست، با این وجود مسئله قضاوتهای دقیق بر پایه ارزیابی اصول کلی و همچنین خصوصیات ویژه هر مورد است. مسائل هنجاری در سیاست، تفاوت زیادی با نگرانیهای کلی بسیاری از حوزههای علمی ندارند که اغلب (و نه همیشه) تمرکز بر بهبود برخی وجوه جهان دارند. در واقع، قضاوتهای هنجاری اغلب نزدیک با پروژههای علمی هستند که از طریق نهادهای سیاسی و اجتماعی اجرا میشوند. ریشهکنی بیماریهایی که سبب آلام گسترده میشود از طریق ترکیب مناسب پژوهش علمی و اقدام سیاسی بینالمللی مثال خوبی برای این مورد است. مطالعه موردی 1-1 به این موضوع میپردازد. مسئله مهم دیگر در نظریه هنجاری مرتبط با منابع ذهنیت انسانی و بنابراین ارزشها، هنجارها و حساسیتهای اخلاقی است. یک جواب ممکن است در مفهوم «فرهنگ» باشد. ما تمایل به آموزش یا جذب ارزشها و هنجارهای مان از محیط اجتماعی نزدیک خود داریم. در ابتدا، این به معنای خانواده است اما خانوادهها در در گروههای اجتماعی بزرگتر یعنی «جوامع» مجسم میشوند و جوامع عمدتاً بر حسب عوامل فرهنگی یعنی زبان، مذهب، سازمانهای اجتماعی-سیاسی و فرهنگ مادی تعریف میشوند. در سطح ملی، دولتها اغلب صاحب آنچه هستند که گاهی «فرهنگ سیاسی» خوانده میشود. واژهای که در سیاست تطبیقی برای گرایش هنجاری شهروندان نسبت به نظام سیاسیشان مورد استفاده قرار میگیرد. در نظریه روابط بینالملل، انگاره فرهنگ نقشی مهم (دست کم از پایان جنگ سرد) ایفا نموده، و مناظرات زیادی بر سر هنجارها و ارزشها (بهویژه در ارتباط با دموکراسی و حقوق بشر) به وجود آورده است که میتواند به شکل صحیحی کلی یا به شکل اجتناب ناپذیری محصول فرهنگهایی خاص و بنابراین همیشه مرتبط با آن فرهنگ باشد. موضوع بسیار مهم دیگر در شیوههای تئوریزه نمودن روابط بینالملل، انگاره «طبیعی» و «طبیعت» است. این نکته به شکل جدی در نظریههای واقعگرایانه آشکار است که در آن مفاهیم «حالت طبیعی» و «طبیعت انسان» بیشتر دارای بار معنایی منفی هستند و این در حالی است که نظریههای لیبرالی تمایل به دید مثبتتر به آنها دارند. سپس در دیدگاههای هنجاری واژه «طبیعی» تعیین کننده «حق» یا «خوب» هستند. برای مثال، سلسلهمراتب اجتماعی بر پایه طبقه، نژاد یا جنسیت اغلب بهعنوان طبیعی و بنابراین حق در نظر گرفته میشوند. این رهیافت در ادوار و مکانهای مختلف، تبعیت تودهها از نخبگان، سیاه پوستان از سفیدپوستان و زنان از مردان را توجیه نموده است. مخالفان این رویهها اغلب معتقدند که سلسلهمراتب اصلاً طبیعی نیستند ولی به شکل تصنعی طرحریزی شدهاند. در جهان معاصر و در پرتو نگرانیهای زیستمحیطی، «طبیعت» به نماد هنجاری جدیدی تبدیل شده است. خودِ طبیعت از تاراج انسانی حفاظت میشود. هنوز این مسئله که اخلاق «در» طبیعت وجود دارد یا خیر و چگونه طبیعت راهنمایی برای آنچه که حق یا مطلوب است را فراهم میکند، مورد توجه اندیشمندان قرار دارد. آنچنان که در فصول بعد مورد اشاره قرار میگیرد، مسائل مرتبط با موضوع طبیعت در دیدگاههای مختلف نظری بازتاب یافته است.