اصفهان عصر صفوی
تماس بگیرید
اطلاعات کتاب
نویسنده: زهره روحی
انتشارات:امیركبیر
سال انتشار:1397
کد شابک: 9789640019511
درباره کتاب
درباره سبک و شیوه زندگی مردم اصفهان در مدت زمانی که این شهر پایتخت صفویان بود، چه میدانیم؟ میدانیم که در پیِ اصلاحات سیاسیِ شاه عباس، شهر اصفهان بازسازی شد و حتی گسترش پیدا کرد، اما درباره ماهیت الگوهایی که در آن عصر از ناحیه قدرت شکل میگرفت چه میدانیم!؟ همان الگوهایی که تعیینکننده سبک زندگی در قلمرو روزمره بود؛ به عنوان مثال، آیا در این عصر از وجود شرایطی که منجر به شکلگیریِ خردهفرهنگهای مختلفی (حداقل در برخی از شهرهای بزرگ) شد، خبر داریم؟ یا آیا از لای درزهای گزارشهای تاریخی، توانستهایم گروههایی از زنان یا مردانی را ببینیم که در دامان آزادسازیِ فرهنگیِ مورد تقاضای دیوانسالاری شاه عباسی، به منظور خاصی پرورده میشدند؟ از آنان چه میدانیم؟ اصلا پراکنش و اسکان گروههای مختلفِ اجتماعی از سوی شاه عباس، چه نقشی در سبک و شیوه زندگی و همچنین دیوانسالاریِ نوظهور وی داشتند؟ و در این میان، آیا به سازوکار انسجام بخشی فکر کردهایم که در غیابش هر آن امکان داشت فرقه های گوناگون شهری ـ محلی، موجب از هم پاشیدگی شهر اصفهان شوند؟ تا جایی که میدانم، درباره تاریخ، معماری و شهرسازی اصفهان مطالب زیادی نوشته شده است (که همگی هم بیانگر اهمیت این شهرند)، اما واقعیت این است که در حیطه علوم انسانی کار چندانی درباره این شهر و ساکنین آن، انجام نگرفته است. و این همان جاییاست که کارگاه مطالعاتی کتاب حاضر برپا شده است. یافتن پتانسیلهایی که به لحاظ اجتماعی، آفریننده شهر اصفهان عهد صفوی بود. اکنون لازم است به لحظهای اشاره کنم که اساس مطالعه حاضر در ذهنم شکل گرفت . زمانی که کتاب «در جستجوی فضاهای گمشده» ی زنده یاد داریوش شایگان را میخواندم. در جایی از آن اثر، شایگان بدون بررسی شرایط اجتماعی، این ایده را میپروراند که «طرح شهرسازیِ شهری چون اصفهانِ دوره صفوی، بدون آگاهی از صورت مثالین باغ بهشتی که همواره منبع الهام هنر ایرانی بوده است، نمیتوانست ریخته شود» ؛ کتاب به اتمام رسید اما ذهن من به شدت درگیر مسئلهای بود که در پسِ توصیف شایگان از شهر اصفهان، نشسته بود: چگونگیِ مناسبات اجتماعی و فرهنگیِ قدرت و نیروی انسانی در شهر اصفهانِ عصر صفوی. شهری که به تعبیر شاعرانه دکتر شایگان، نمونهای از «صورت مثالین باغ بهشت» بود. تمایل به شناخت نحوههای بودن، سبک زندگی، دیدگاه و شیوههایی که انسانِ نوعی آن عصر بر اساسش با خود، دیگری، شهر و جهان رابطه برقرار میکرد، ذهنم را سخت مشغول به خود کرده بود. زیرا با توجه به تجربه، یقین داشتم که در پسِ آن تصویرِ مجذوب کننده یبه اصطلاح «بهشتیِ» شایگان، انسان و جامعهای وجود دارند که به عکس عمیقا استوار بر زمین اند: وابسته و برخاسته از شرایطی کاملا مادی که از ویژگی های مهمش میتوان به ستیز و نزاع اجتماعی و سیاسی برای بقا و قدرت اشاره کرد. پس ذهنم به جستجوی امکاناتی برآمد که میتوانست به طور نسبی مشخصکننده انسانِ نوعیِ عصر صفوی در اصفهان باشد. همانی که در ساختارهای مبتنی بر قدرتهای موجود در قلمرو فرهنگی و اجتماعی، (همچون تمامیِ وجودهای ((existence)) تاریخی و اجتماعی در هر عصر و زمانه ای)، گریزی از هستیِ دیالکتیکی اش ندارد و از اینرو به میزانی که خود برآمده از فضای سُنن و آداب اجتماعی و فرهنگیِ جامعه زیستی اش بود، از طریق نحوه زندگی اش نیز (که مالامال از کُدهای قدرتگذاری شده زمانهی خود بود)، عنصری کوشا و جدی در بازتولید ساختار اجتماعی و فرهنگی اش به شمار میآمد..؛ اما نکته جالب اینجاست که هرچه دامنه مطالعات وسیعتر و عمیقتر میشد، متوجه خردهفرهنگهایی میشدم که همگی برآمده از آزادسازیِ فرهنگی اصلاحات شاه عباسی بودند، و هر کدام میتوانستند نحوهی بودنِ گروه هایی مشخص از ساکنین شهر اصفهان را ارائه و نمایندگی کنند.