- شما نمی توانید "جرم عاشقی" را به سبد خرید خود اضافه کنید، این محصول در انبار موجود نیست.
رهی معیری
75,000 توماننویسنده:پروانه طاهری
نشر:شقایق
توضیحات: ز کینه دور بود سینهای که من دارم غبار نیست بر آئینهای که من دارم ز چشم پر گهرم، اختران عجب دارند که غافلند ز گنجینهای که من دارم
پیمان قلبها
تماس بگیریدنویسنده:خدیجه سیفی
نشر: شقایق
توضیحات:
در این داستان، خانوادهای مستمند که کاشانه خود را بر اثر زلزله از دست دادهاند پس از در به دری، برای تامین کار و معاش به تهران میآیند و در منزل یکی از ثروتمندان شهر تهران به کار مشغول میشوند .غزاله دختر زیبای این خانواده است که بعدها در رشته پزشکی به دانشگاه راه مییابد .آشنایی او با “ساسان “در خانه جدید محور اصلی وقایع داستان را تشکیل میدهد .
سایههای تردید
تماس بگیریدنویسنده: پروانه ایجازی
نشر: شقایق
توضیحات:
با اشتیاقی كودكانه مقابل آینه دیواری ایستادم و با وسواس اونیفورم مدرسه ام را پوشیدم انگار برای اولین بار است به مدرسه می رفتم …
عطر یاد تو
تماس بگیریدنویسنده:زهره میرباقری
نشر: شقایق
توضیحات:با گفتن این جمله انگار آسمون بر سرم فرو ریخت. لرز عجیبی در درونم حس كردم زبونم بند اومده بود. تنها به دنبالش رفتم قدرت گفتن حتی یك كلمه رو نداشتم بدون اینكه سرشو برگردونه از ساختمون بیرون رفت و وارد حیاط شد غرش و رعد و برق به گوشم رسید و قطرات باران بر سر و صورتم چكید و با اشكم همراه شد. نگاهم از باران و اشك تار شده بود و تنها محو رفتن او شده بودم…
حادثه یک نگاه
تماس بگیریدنویسنده:نسرین سیفی
نشر:شقایق
توضیحات:
آن روز كه به روی سبزه های كنار جوی قدم بر می داشتی نمی دانی برای اولین بار با چه دلهره ای و فقط برای تسكین دلم نگاهت كردم و چه اضطرابی داشتم … اعتراف می كنم كه خیلی دوستت دارم و اصلا در این فكر نیستم ….
ملیسا
تماس بگیریدنویسنده:نیلوفر پور عباسی
نشر: شقایق
توضیحات: لحظههای عشق یه باغ پر گله، یه آسمون پر ستارهست، بارونیه که کویر تنهایی رو سیراب میکنه، مثل نسیم صبحگاهی میمونه، آدم با خنکاش از خواب بیدار میشه! هزاران لحظه نصیبتان باد.
سیاوش
95,000 توماننویسنده: نرگس عینی
نشر: شقایق
توضیحات: هنگامی که به خانه رسید هوا کاملا تاریک شده بود، وارد اتاقش شد و چراغ را روشن کرد و نگاهی به عکس او روی میز مطالعهاش انداخت و بیاختیار به گریه افتاد. آیا باید به همین سادگی او را از دست میداد؟ کاش هیچگاه به او نگفته بود که دوستش دارد، کاش هیچگاه عاشقش نشده بود! چگونه باید به او میفهماند که روزهای خوش به همین زودی به پایان رسیدهاند؟ چگونه به او میگفت که نگرانیاش بیهوده نبوده و اتفاقی که همه از وقوع آن واهمه داشتند به وقوع پیوسته است. با دلی آکنده از درد و سینهای مالامال از غم روی تخت افتاد و بارش باران تند بهاری را از پنجره تماشا کرد آسمان نیز همراه او اشک میریخت.
گوش ماهی
290,000 توماننویسنده: مدیا خجسته
نشر:شقایق
توضیحات:من حکایت خاصی ندارم . نه میدونم کی ام و نه می دونم متعلق به کجام .تنها چیزی که از خودم میدونم اینکه یه طوفان بزرگ تو زندگیم شد.یه سیاهی عمیق…بعد مثل ماهی از آب بیرون آمدم . چشمام و وا کردم و دیدم اینجام. همین!نگاهش میکنم. انقدر عمیق به دریا زل زده که از تصور دردی که می کشه قلبم به درد میاد. لبخند تلخی میزنم:
ماهی نه،گوشماهی،!شبیه یه گوشماهی بزرگی،حس میکنم یه دنیای بزرگ و پر سرو صدا داخلته.اگه بشه گوش کرد بهش،خیلی حرفا برای گفتن داره. اما بیرونت انقدر آرومه که همه رو به اشتباه می اندازه!
رامش
105,000 توماننویسنده: زهرا قاسم زاده
نشر:شقایق
توضیحات: می خندید روزی!
اما حرفش هم نمی آید حالا!
نامردی که شاخ و دم ندارد! قسم می خورد و زخم پشت زخم می زند. حتی اگر مرد باشد و تنها!
و حالا گرگ تر از همیشه باز می گردد!
توبه گرگ
95,000 توماننویسنده: پگاه مرادی
نشر: شقایق
توضیحات:شتابزده خود را به کنار ساحل رساند. عصبی و هراسان بهسوی دریا رفت، موجهای خروشان با شتاب مچ پاهایش را در بر گرفتند، دستهایش لرزش خفیف داشتند اما مگر در برابر لرز از دست دادن لیلیاش، مهم بود؟
دریای بیکران وسعتش به بزرگی قلب لیلیاش بود. آخ لیلی لیلی جانش کجا بود؟ تپشهای قلبش دوتا یکی میزد… فقط خدا میتوانست رحمی به دل عاشقش کند. چنگی به موهایش زد نعرهی لیلی لیلی گفتنهایش، گوش فلک را هم کر میکرد. چه برسد به مردهایی که کنارش ایستاده و چند نفر به دل دریا هجوم برده بودند. آب از سر و صورتش چکه کرد. با دیدن قایق واژگون، رعشهای بیامان به جانش افتاد. ای کاش لیلی تنها به دل دریا نمیرفت. ای کاش نمیگذاشتند او به کنار ساحل برود.
امیدش را از دست نداد اینبار نعره بلندتری کشید:
-لیلی… لیلی…
چند قطره اشک از گوشهی چشمش چکید. اشکهایش درد داشت. به خدا که درد داشت؛ مگر میتوانست از این ثانیه به بعد نفس بکشد؟ به ولله که حرام است حرام! باید لیلی اش را از موجهای دریا پس میگرفت. بدون لیلی نمیتوانست حتی نفس بکشد. سرش را رو به آسمان بلند کرد و از ته دل فریاد کشید:
-خدا… خدا… خدایا کمکم کن…
سمفونی
165,000 توماننویسنده:عادله حسینی
نشر: شقایق
توضیحات:
اونی که من بهش فکر می کنم حتی بهم فکر نمی کنه.
لبخند می زنم از ته دل و دوستانه می گویم:
طرف بی سلیقه ست. خودتو ناراحت نکن.
پریشانی ماه
62,000 توماننویسنده: م.راهپیما
نشر:شقایق
توضیحات:
من بودم، همیشه بودم اما تو منو نمیدیدی. اولش به عنوان یه دختر شکستخورده یا یه همخون دوستت داشتم. شاید ترحموار. اما بعد دیدم درگیرت شدم. درگیر نگاهت، کلامت و آرامشت. تو طوفانزدهای بودی که به من آرامش دادی. بعد یهو دیدم تا میبینمت قلبم تند میزنه. دیگه بازیچه نمیخواستم. تو رو میخواستم. تو ماه پریشون من بودی…
سهم من از عاشقانههایت
225,000 توماننویسنده:مائده فلاح
نشر: شقایق
توضیحات:دلش یادآوری تموم اون مکلمه ی لعنتی را می خواست.
چشم هاش رو بست. اون روز اصلا براش مهم نبود چی می گه. فقط می خواست دست به سرش کنه. تمرکز کرد و سعی داشت بیاد بیاره چی گفته؟
مائده فلاح نویسنده رمان های فارسی است و از آثار وی استقبال زیادی به عمل آمده است.
آبنوس
تماس بگیریدنویسنده: بهاره غفرانی
نشر: شقایق
توضیحات: کتاب آبنوس نوشته ی بهاره غفرانی، رمانی خواندنی و جذاب، که توسط نشر شقایق بهترین انتشارات در زمینه رمان های ایرانی که دارای رمان های بسیار زیبا و پر فروش می باشد، به چاپ رسیده است. گزیده ای از کتاب آبنوس: می آیم جانانم؛ می آیم تو چطور؟ آنجا منتظر ایستاده ای؟! می توانی باز هم دل به دلم بدهی؟ می توانی دلیل زندگی من؟! می رسم به کوچه باریک و معروف. می رسم و عجیب نیست که در این ساعت روز پرنده هم پر نمی زند. من و او قول و قرار گذاشته بودیم. چرا نیامدی؟ چرا زندگی ام را بی دلیل و عبث کردی؟! نا امیدانه قدم در کوچه گذاشته و دستی به صورت خیسم می کشم. نیامدی، نیامدی عزیز دل آبنوس! حالا من جواب این دل که خود را به در و دیوار قفسه ی سینه ام می کوبد، چه بدهم؟ گام بر می دارم و اشک امانم را بریده است. نه دیگر می توانم سنگین و با وقار رفتار کنم، نه دیگر آن آبنوس سابقم؛ همه ی خودم را در قمار عشق باختم و باز هم مشتاق اویم. تا انتهای کوچه چند قدم بیشتر فاصله ندارم. این کوچه، کوچه ی قهر و آشتی. نه قهر کرده ایم و نه آمد که آشتی کنیم، آه دو قدم مانده به قعر جهنم… بیا! آبنوس!… خیال است و وهم؟! نه، خیال نیست. صدا، صدای خودش بود. سر نمی چرخانم همه ی وجودم را به سمت و سوی او می گردانم. چشمانم گشاد نمی شود. او باید زودتر از این ها می آمد…
فصل زندگی
62,000 توماننویسنده: مینا سلطانی
نشر: شقایق
توضیحات:با شنیدن کلمه ی عاشق، چشم های ناباورم را باز کردم و به او خیره شدم. با چشم های خیس از اشک به من نگاه می کرد. یعنی عشق من گریه می کرد؟! و من با دهان نیمه باز و چشم های خیس به آواری که هر لحظه بیشتر روی سرم فرو می ریخت و آرزوهایم را ویران و مرا مدفون می کرد، خیره شده بودم. اصلا از ابتدا ساختنی هم بود که حالا ویرانی باشد؟ یا همش سراب بود؟ آری زندگی رویایی ام سرابی بیش نبود. همین برای نابودی ام کافی بود…
مبتلا
62,000 توماننویسنده: مائده باوندپور
نشر: شقایق
توضیحات:درد بودند و درمان هم . اما دور از هم…مبتلای عشق بودند و عذاب عشق سهم شان بود.حرف زیاد داشتند ولی لبهایشان خاموش میدان را به عشق بازی نگاهشان داده بود. نگاههایشان گویای حرفهای زیادی بود. باز هم قطره اشکی بی اجازه از پلکهایش بیرون جست. نگاه او در پی آن قطره دوید.
-اینجا موندی که تنها بمونی و گریه کنی؟….
مرا به نام بخوان
68,000 توماننویسنده: فاطمه اشکمو،پگاه مرادی
نشر: شقایق
توضیحات:
آهی از اعماق وجود کشیدم و با اندوه آنجا را ترک کردم. هیجان زده در را بسته و به آن تکیه دادم. سرم را به سمت آسمان گرفتم. آسمان آبی در دل زمستان کمی دلگیر شده بود. این که مرا بی پسوند و پیشوند صدا زده بود اتفاق کمی نبود. باید چه فکری کنم؟ باز هم بی منظور بپندارم و رهایش کنم؟ باز هم بگویم او از حرف هایش قصد و منظوری ندارد؟
آخر مگر می شود…
ناگفتهها
تماس بگیریدنویسنده:بهاره حسنی
نشر: شقایق
توضیحات: با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب از روی پاهایم سر خورد و
کف هواپیما افتاد. خم شدم تا آن را بردارم. ولی کسی که کنار من
نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش
افتاده بود، برداشت و به دستم داد. سرم را بلند کردم و با لبخند، از
چهرهی جوان و خنده رویش تشکر کردم. وقتی که سوار شده بودم
هنوز صندلی کناریام خالی بود. تقریبا اولین مسافری بودم که سوار
شده بود و خسته و خواب آلود، همان لحظات اول خوابم برده بود و
متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریام پر شده است.
متشکرم!
کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخند و به
فارسی غلیظ و با لهجهایی گفت:
بیتو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
پرواز با » خندهام را فرو خوردم و دستم را برای گرفتن کتاب
فریدون مشیری دراز کردم. کتاب را کف دستم گذاشت و « خورشید
دست دیگرش را به طرفم دراز کرد. کتاب را روی زانوانم گذاشتم و با
او دست دادم.
پشت ابرهای سیاه
58,000 توماننویسنده:دل آرا دشت بهشت
نشر: شقایق
توضیحات: با مرگ هدایت رمضانی و نابود شدن ثروتش ضربهی بدی به تنها فرزندش غزاله وارد میشه، آقای شیخی (دوست هدایت) به عنوان حامی وارد زندگی غزاله میشه و همه ی سعی اش رو می کنه که فکر این دختر رو از کینه ای که نسبت به رییس پدرش، یعنی کیانمهر عابدی داره دور کنه، تا حدی هم موفق میشه، با وادار کردن غزاله به ادامه تحصیل و حتی سر کار بردنش؛ اما با پیدا شدن دوبارهی کیانمهر تمام خاطرات بد غزاله زنده میشن.
سنگ، کاغذ، قیچی
260,000 توماننویسنده: رویا رستمی
نشر: شقایق
توضیحات: با دیدنش دستپاچه از صندلی پایین آمد اما روسریش گیر کرد به شکستگیه کوچک لبهی صندلی و قبل از اینکه به خودش بیاید روسریش کمی جابجا شد. میشود یک زن زیبا نباشد؟ مثلا موهایش گوجهای بالای سرش باشد به جای این گیس بلند. صورتش رنگ نگیرد به جای این دانه اناری شدن خوشرنگ گونههایش! آرام باشد و بیخیال به جای این دستپاچگی دوست داشتنی؟ پس چرا بعضی از زنها این همه خود به خود زیبا میشوند؟ جلالخالق، خدا هم شوخیش گرفته بود
روزهای التهاب
38,500 توماننویسنده: طاهره ناخدا زاده
نشر: شقایق
توضیحات: از مهر شناور در صدایش برای لحظهای احساس غوطهور شدن در ابرها را داشتم. رفتارش به دور از هرگونه ریا و تظاهر بود و محبت و نگرانیاش واقعی و از اعماق دل به نظر میرسید. عطر یاسی که در فضا موج میزد، به سمفونی آرامشی که از حضورش بر قلبم مینشست، میافزود. نگاه مخملی و پر از نوازشش مرا به گفتن ترغیب میکرد، گفتن حقیقای که تا به حال درمورد آن با هیچ کس حرف نزده بودم. با این اطمینان که او تنها کسی است که میتواند همرازی باشد
یاغی
210,000 توماننویسنده:زهرا قاسم زاده
نشر: شقایق
توضیحات:و من ! پر بودم از حسرت داشتن مردی که دلش با دیگری بود…! و آن مرد شاید از آن مردهایی نیست که بپسندی! از آن مردهایی نیست که اخلاقش زبانزد باشد! ناز بکشد…بخندد…بخنداند و با دوستت دارمها گفتنش هر روز شاخه گلی از رز سرخ تقدیم کند! او اما از آن دسته معدود مردهایی است که وقتی نمیبینیاش…انگار چیز بزرگی گم کردهای…چیزی به حجم تمام دوستتدارمهای گفته شده از دهان تمام مردان مورد پسند! چیزی قدر دوست داشتنهایت که با هیچکس…هیچ احدی دیگر تکرار نمیشود! درست عین مرد من. درست عین یاغی من!
سایههای فریب
تماس بگیریدنویسنده:سهیلا بامیان
نشر: شقایق
توضیحات: برای صدمین بار دست بر چهره کشید تا رد اشکهای بیامانش را که بیوقفه جاری بود پاک کند. کنترلی روی این قطرات غلتان نداشت. فقط فکر کردن به ترک این خانه و ندیدن او کافی بود تا اشکهایش را روان سازد. در بد مخمصهای اسیر شده بود. اگر در شرایط و با عنوانی دیگر با او آشنا شده بود جای امیدواری باقی میماند اما حالا راهی جز رفتن نداشت.
معجزه
تماس بگیریدنویسنده: طاهره حسن پور زعفرانی
نشر: شقایق
توضیحات: به چشمانش خیره شد، سختترین لحظه زندگیاش بود! از همان لحظه اول که نگاه او را تجربه کرده بود تمام روح و روانش به هم ریخته بود و نمیدانست دلتنگ چیست. اما وقتی در چشمان او خیره میشد گویی تمام دلشورهایش تبدیل به هیجان و احساس غریبی میشد که او را تا اوج آسمانها میبرد.
وسوسه
95,000 توماننویسنده: زهره کلهر
نشر:شقایق
توضیحات: دلش پرپر می زد که اعترافی شیرین از او بگیرد و همان دم جلوی پایش جان دهد ولی انگار هنوز با او سر جنگ داشت و ناامیدش می کرد. دستهایش را از هم باز کرد و سرش را رو به آسمان بالا گرفت.حالاغ هر دویشان خیس شده بودند. بی خبر از ضربان تند و دیوانه وار قلب او،ناگهان فریاد زد و یکریز و بی وقفه خدا را صدا زد و این دقیقا همان نقطه پایان بود.
مینویسم زن بخوان عشق
38,500 توماننویسنده: مژده قزلباش
نشر: شقایق
توضیحات: نو از دو دوست…
روایتی از زشت و زیبا… و
حکایتی خواندنی از دردها و دلبستگی ها…
از من بگذر
46,500 توماننویسنده: هانیه حدادی
نشر: شقایق
توضیحات:من معنی واقعی عشق رو فهمیدم، وقتی میگم دوستت دارم، دروغ نیست. وقتی میگم عاشقتم، تملق نمیگم. من میترسم عزیزم میترسم از روزی که یه مرتبه به خودم بیام و ببینم…نباشی! من هم عشق تو رو باور کردم که دیگه همه حرفها به نظرم بیارزش مییاد. کجا برم بدون تو؟ فقط روزی از توجدا میشم که خدا برام رقم زده باشه. اگر زندگی بازیهای بیشتر و سختتری هم با من داشته باشه، باز هم عاشقت هم میمونم باور کن…
جرم عاشقی
45,000 توماننویسنده: الهه محمدی
نشر: شقایق
توضیحات: فکر میکردم التهاب نگاهت، موجهای قرار دریاست. آخه مردی چون تو عاشق دختری گریخته مثل من؟ اما انگار واقعیت داشت! میدیدم…احساس نگاهت رو میفهمیدم و درک میکردم اما نمیخواستم باور کنم. حضور تو آرومم میکرد، حرفات برام دلپذیر و شنیدنی بود و حس به وجودم هدیه میکرد که وصف نشدنی است… تمام آن لحظات را میدیدم اما نخواستم باور کنم. مثل حالا که نمیخوام برم اما مجبورم!
کابوس یک رویا
36,500 توماننویسنده:آتنا طلا پور
نشر: شقایق
توضیحات: عاشقی را باید از پیچکهای نیلوفر یاد گرفت که سر در آغوش هم رشد میکنند و بالا میروند، آنقدر که از حرارت آفتاب خشک شوند و از آنها جز ردی روی دیوار باقی نمیماند. باید چشمها را باز کرد، باید از خواب و خیال رهید، به قول سهراب: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
هلما
24,500 توماننویسنده:مریم دالایی
نشر: شقایق
توضیحات:هنوز هم وقتی پلکهایم را روی هم میگذارم تصویر چشمهای تو پشت آنها مینشیند و من به آن شب به خیر میگویم!به آن چشمها که مال من بود، به آن چشمها که دنیای من، باور من، روشنی دنیام بود، اما رفت، رفت و آرزوی اینکه باز هم صبحی دیگر وقتی پلکهایم را باز میکنم او را ببینم در وجودم کم رنگ شده…دلم برای دیدن چشمهایت…برای لحظههایی که به چشمهایم خیره میشدی و آواز میخواندی و من با ولع نفسهای گرمت را میبلعیدم، تنگ شده…
رویای پراکنده در باد
120,000 توماننویسنده: طاهره پور رحمتی
نشر: شقایق
توضیحات: کاش تکلیفم را با دلم روشن میکردم. دلی که بیصدا فریاد میکشید دوستش داره اما من به خاطر شرایطی که اسیرش بودم ترجیح میدادم آن را نبینم.
درسا
46,500 توماننویسنده:مریم شهسواری
نشر: شقایق
توضیحات:میتوان آیا به دل دستور داد؟ میتوان آیا به دریا حکم کرد؟ که دلت را یادی از ساحل مباد؟ اشک ریزان با هم همنوا شدند! آن که دستور زبان عشق را بیگزاره در نهاد ما نهاد خوب میدانست تیغ تیز را در کف مستی نمیبایست داد.
آن سوی ساحل
44,500 توماننویسنده:مارگارت دیکینسن
مترجم:مریم فتاحی
نشر: شقایق
توضیحات: رمان های «بوی پاییز»،«آن سوی ساحل» و«سکوت سیاه» به ترتیب ادامه هم می باشند.این سه رمان که از قصه ی زندگی سه نسل مادر بزرگ،مادر و نوه را روایت می کنند که از احساسات،آرزوها،ناکامی ها و البته عشق آن ها سخن می گویند و پای به دنیای راز آلودشان می گذارند.در این سه داستان نسل ها به مصاف هم میروند و تفکر کهنه و نو با هم می ستیزد .روند داستان ها به گونه ای است که خواننده مشتاق و کنجکاو،سر در گم رها نمی شود،بلکه همسفر با شخصیت های اصلی داستان،جاده عمرشان را تا انتها می پیماید.رمان«بوی پاییز»قصه ی زندگی «استراوت،رمان«آن سوی ساحل»قصه ی زندگی دختر او «کیت هیلتون»و «سکوت سیاه»قصه ی زندگی دختر کیت یعنی «والا»است.
شاید یکی از مزایای این سه اثر همین سه توالی باشد،با این حال نحوه ی نگارش داستان ها به گونه ای است که هر یک از آنها داستان مستقلی به حساب آمده و جدا از هم قابل خواندن و درک می باشد.
آتاناز
50,000 توماننویسنده: الهه محمدی
نشر: شقایق
توضیحات: دلش میخواست همان دم برخیزد و به عمارت، نزد او بارگردد خوب میدانست که طاقت دوری او را تا همین حد هم نداشته خوب دوام آورده بود، اما از این به بعدش دیگر محال بود. دلش برای آن چشمهای روشن و آن وجود مهربان پر میکشد. حقش نبود که با او آنگونه رفتار کند. خواست از جا برخیزد که ناگهان صدایی آشنا او را بر جا میخکوب کرد.
مجنون لیلی
46,500 توماننویسنده: اعظم نیک سرشت
نشر: شقایق
توضیحات: .اما میدانست میرود و آخر هم رفت. مجبور شد، دلش اختیار دار شده بود و تاب مقاومت نداشت. رفت تا تمام آن نگاه عاشق و بیقرار را یکجا در چشمهای او بریزد و آرام بگیرد. وقتی رسید نمیتوانست به اطراف نگاه کند. جرات نمیرد. سرگردان با دلش در جدال بود.
با من از عشق بگو
110,000 توماننویسنده: فاطمه صابری کرمانی
نشر:شقایق
توضیحات: اونقدری دست روی دست میگذاری تا پرنده خوشبختیات درست از بین دستهات بپره. این تجربه وحشتناک رو دوباره تکرار نکن. یادت رفته شب ازدواج نازنین با آیدین چقدر پشیمون بودی؟ پرندهات رو روی بام دیگری میدیدی و هی خون دل میخوردی
رویای آبی
تماس بگیریدنویسنده:نسرین سیفی
نشر: شقایق
توضیحات:مغناطیس وجود مغرور و مرموزش و جاذبهای که در صورت زیبا اما بیتفاوتش با آن موهای جوگندمی وجود داشت، هر انسانی را به خود جذب میکرد. مثل یک تابلوی نقاشی بود. مثل اسب سرکش تابلوی پشت سر من، مغرور، بیتفاوت و جذاب.
فصل خوشههای طلا
70,000 توماننویسنده:مریم دالایی
نشر: شقایق
توضیحات:نمی دانست دچار چه احساسی بود که ته مایه ای از امید را در وجود خود می دید و با همان کورسو میان دنیای در هم تنیده ی آشفته حالی از جا برخاست و زندگی را انتخاب کرد. بازنده بود اما زنده هم بود پس باید زندگی می کرد. انتخابش برای شروعی دوباره اجازه نداد از پا بیفتد. سخت بود و جان فرسا اما با یک تصمیم معقولانه و با امید به آینده ای روشن میان روزگار سیاهی ها دوباره برخاست و لنگ لنگان در جاده ی زندگی به راه افتاد تا تکه های گمشده ی پازل زندگی بهم ریخته اش را کنار هم بچیند بلکه به جواب سؤالات ذهنش برسد. چندین بهار سبز و تابستان داغ گذشت.چندین فصل خوشه های طلایی را با حسرت پشت سر گذاشت و چندین زمستان سرد و یخ بندان را تجربه کرد، اما… اما هنوز بعد از سال ها میان کوچه پس کوچه های این پازل هزار تکه پرسه می زد و می گذشت.
تقابل
85,000 توماننویسنده: اعظم کلانتری
نشر: شقایق
توضیحات:درباره محصول
تقابل نوشته ی اعظم کلانتری (یاسی) است که توسط شقایق در سال 1398 و 688 صفحه به بازار عرضه شده است. این اثر از نظر موضوعی در دسته/های ذیل قرار میگیرد:
کتاب بزرگسال ادبیات و داستان رمان و داستان فارسی مدرن رمان و داستان بلند معاصر بعد از انقلاب
کتاب بزرگسال ادبیات و داستان رمان عاشقانه ایرانی
خیال ماندنت را دوست دارم
225,000 توماننویسنده:مائده فلاح
نشر: شقایق
توضیحات:دستی به پیشانی بلندش کشید تا چند تار موهای تاب خورده به سمتشان را کنار بزند. راست نشست. قبل از اینکه حرفی بزند، گفتم:
-اومدم امشب اینجا بمونم.
لبخند زد، اما من جان کندم تا بگویم. مثل آرام آرام سقوط کردن از یک ساختمان چند طبقه بود. هیجان و ترس را همزمان داشتم. ماندنم درست بود؟
از جایش بلند شد و به سمتم آمد. او نزدیک شد. سر تا پایم را از نظر گذراندو گفت:
-کار خوبی کردی که اومدی، شبها هر وقت دلت خواست بیا خونهم. هیچ کس ندونه تو که میدونی من بر عکس روزا که ازت متنفرم، شبا عاشقتم.
چرا از گفتن این حرفها نمیترسید؟ خیلی از نقشههایش را نقش بر آب کرده بودم. چرا نمیفهمید که این حرف های حقارت بار تاوان دارد. دستی به گونهام زد و ادامه داد:
-دیدی بعضی گلها فقط شب بو دارند؟ روزها که از کنارشون رد میشی انگار نه انگار همون گلن. ولی وای به حال شب، یه دفعه مستت میکنن، یه دفعه از خود بیخودت میکنن هرچهقدر هم ازشون دور میشی باز بوش دنبالت میآد.تو مثل همون گلا هستی، شب که میشه یهو مستم میکنی، یهو از خود بیخودم میکنی. هر جای خونه که میرم بوت دنبال منه.
پاییز سال بعد
80,000 توماننویسنده:سمیرا ایرتوند
نشر: شقایق
توضیحات: بین خیابان ها و میان مردم شهر گشتن حالم را خوب نمیکرد. اما فکرم را باز میکرد. این روزها که هوا رو به گرمی می رفت هنوز یک سوز سرد در زندگی ما وجود داشت. سوزی که یادگار پاییز بود. نمی دانم شاید مادرم راست می گفت! پاییز فصل نحسی بود وامسال تلخ و سردتر زاز همیشه، ردش به اردیبهشت هم رسیده بود.
و من وحشت داشتم که این رد تا پاییز سال بعد ادامه پیدا کند. آن وقت بود که دیگر امید، رفته رفته کمرنگ میشد و سوز پاییز رسیده از سرمای شدید یخ میزد.
اما من نمی گذاشتم پاییز سال های بعد برایم تکرار یخ زدگی باشند تا من هم مثل مادرم به زمین و زمان غر بزنم و با شکایت از پاییز، زندگی یکنواختم را ادامه بدهم.
پاییز برای من سمفونی خش خش برگ ها و بازی رنگ هاست. من در پاییز عاشق شدم و با پاییز سال بعد و بعدتر عاشقی را قشنگ تر از سال قبل معنا میکنم.زیر لب زمزمه کردم: من نمی ذارم
کابوس ناتمام
تماس بگیریدنویسنده: ثنا نصیری
نشر: شقایق
توضیحات:خیره به لباس تنش در آینه، چند قدم به عقب برداشت و لبهی تخت نشست.نمیخواست به او فكر كند؛ اما لباسش را دوست داشت.نمی خواست به خاطرات گذشته فكر كند؛ اما گردنبند همان غریبه روی سینهاش سنگینی می كرد. نمیخواست جایی كه او نفس كشیده، راه رفته، خوابیده،حتی خندیده و آن چال گونهاش را به رخ زمین و زمان كشیده بماند؛ اما این اتاق از همان چند دقیقهی پیش، شده بود جزیی از گذشته و آینده اش.
حریف دلش كه نمی توانست بشود، می توانست؟ اصلا چه شد كه همه چیز خراب شد؟ جوابی نداشت. سالها بود كه این سوال را از خودش می پرسید و بیجواب میماند.
خندید و اشك روی گونههایش لغزید. خودش را به آغوش كشید.آرام و قرار نداشت.سریع از روی تخت بلند شد. با صدای لرزانی گفت:بمیر…! داری به كی فكر می كنی ؟دیونه شدی؟لعنتی اون…
چهل سالگی
52,000 توماننویسنده: صفورا لواسانی
نشر: شقایق
توضیحات:به سمت ماشین رفتم،خواستم در جلو را برایش باز کنم ولی خودداری کردم. دزدگیر را زدم خودش در جلو را باز کرد و منتظر شد تا من سوار شوم. با سر اشاره کردم که سوار شود و بعد در صندلی جا گرفت. در پوست خود نمی گنجیدم، این اولین بار بود که او را در کنار خود می دیدم، چه شیرین بود احساس با او بدن. سعی می کردم خودم را بی تفاوت نشان بدهم اما خودم هم می فهمیدم که خیلی موفق نیستم انگار او را در آن حالت می کاویدم از این زاویه هم دیدنش برایم جذابیت داشت و بی اختیار به سمتش برمیگشتم و نگاهش میکردم، می فهمیدم که کمی معذب است چون اصلا حرف نمی زد و دائم از پشت شیشه بیرون را تماشا میکرد، سعی میکردم آهسته برانم تا هم برای او زمان بخرم هم خودم بیشتر در آن حالت داشته باشمش.
پریماه
65,000 توماننویسنده: فاطمه جمشیدی
نشر: شقایق
توضیحات: انگشتهای ظریفش را روی شیشه بخار گرفته به حرکت در آورد و نقش یک قلب را روی آن به تصویر کشید. مدتی بود که دلش میخواست حسی را تجربه کند، حسی به نام عشق! چشمهایش به هر سو که مینگریست، به دنبال نشان یا نشانهای از نیمه گمشدهاش میگشت
نغمه
تماس بگیریدنویسنده: نسرین سیفی
نشر: شقایق
توضیحات: دلم او را میخواهد، زیاد هم میخواهد و مدام سرزنشم میکند. دلم میخواهد گوشیام را بردارم، شمارهاش را بگیرم و به او التماس کنم که تنهایم نگذارد. از خود میپرسم: همه دوست داشتن ما دونفر همینقدر بود؟ و میدانم همینقدر بود.
نازنین
46,500 توماننویسنده: نیلوفرپور عباسی
نشر: شقایق
توضیحات:سالها سعی کردم ولی هیچوقت نشد، روز به روز فاصله بیشتر شد، گاهی وقتا دلمو تو پتو قایم میکردم که یخ نزنه، مگه زندگی فقط نون و آب و لباس و سرپناهه؟ همیشه دنبال یه دست گرم بودم که نوازشم کنه. دنبال یه لبخند میگشتم که رنگ محبت داشته باشه، یه رنگ ولو کمرنگ، یه کلمه دل خشک کنک، اینا چیزایی بود که گم کرده بودم و هیچوقت پیداشون نکردم. دیگهام دنبالشو نمیگردم
رایکا
44,500 توماننویسنده:فهیمه سلیمانی
نشر: شقایق
توضیحات:رایکا عنوان کتابی است از فهیمه سلیمانی که توسط انتشارات شقایق در سال 1394به چاپ رسیده است. موضوع اصلی این کتاب داستان های فارسی است. نیز در بازار کتاب موجود میباشد. از فهیمه سلیمانی، کتابهای دوشیزه(شقایق)، دیوار شیشه ای(شقایق)، قصر یخی(شقایق)، نیز در بازار کتاب موجود میباشد.
نفرین جسد
56,000 توماننویسنده:دلارا دشت بهشت
نشر: شقایق
توضیحات: جلوی درخت نشست و شروع کرد با دست به کندن زمین.
با وحشت نگاهم رو اطراف می چرخوندم، به نظرم هر لحظه امکان داشت یه وسیله ای یا یه شخصی یا هرچیزی باعث دور کردن ما از اون درخت بشه، اما او همچنان با دست مشت مشت خاک برمی داشت.
شنیدم… زمزمه ها… جیغ ها…
-کافیه، من می ترسم.
بدون اینکه به من نگاه کنه گفت:
-بذار ببینم این تو چی هست که ماجرا تموم بشه بره پی کارش.
دیدم… سایه ها… نگاه ها….
بغض کردم و با اینکه نمی خواستم اما چشم هام و گوش هام دنبالشون کشیده می شد، با سرعت و سردرگم می دویدند. بعضی ها به صورت سایه و بعضی ها واضح تر، حتی نگاه بعضی ها رو هم می دیدم. اما هیچ کس نزدیکمون نمی شد.
-مهناز جان چقدر باید بکنم؟
چشمهای بارانی
50,000 توماننویسنده:فهیمه سلیمانی
نشر: شقایق
توضیحات: پونه بلند شد و به پشت پنجره رفت. آفتاب کاملا از آسمان رخت بر بسته بود و آسمان مملو از ابرهای تیره شده بود و با اینکه وسط روز بود به عصر بیشتر شبیه بود. نمنم باران شروع به بارش کرده بود و موجهای سهمگین دریا با شدت خود را به ساحل میکوبیدند. زمان هنوز روی تکه سنگ بزرگی که کمی جلوتر از ساحل در میان آبهای دریا قرار داشت نسشته بود و موهای بندش در زیر نمنم باران خیس و مرطوب شده بود. پونه هرچه تلاش کرد و طاقت مقاومت نداشت هزاران چهره در ذهنش به وجود آمده بود…
آخرین پناه
36,500 توماننویسنده:مریم معجونی
نشر: شقایق
توضیحات: آنقدر زیبا سخن میگفت، که مرا در این لحظات کوتاه شیفته خود ساخته بود، دوست داشتم زودتر او باب سخن را میگشود و مرا از دنیای پر رمز و راز خود آگاه میساخت و برایم از سرنوشتش سخن میگفت، با خود میاندیشیدم اگر او را در جایی دیگر مثلا در خیابان و یا مجلسی میدیدم هیچگاه به مغزم خطور نمیکرد که در پس این چهره زیبا و آرام دلی پر درد و روحی رنج کشیده داشته باشد.
بازیچه نقدیر
تماس بگیریدنویسنده:مریم دالائی
نشر: شقایق
توضیحات: دیگر از نسیم نمیخواهم به باغ خاطرات یاد مرا بیاورد. دیگر هیچگاه با ترنم صدای باران بهار. به یاد صدای تو اشک نخواهم ریخت. بگذار سینهام کویری سوزان و خشم مبدل شود تا هیچ جوانهای از عشق. در آن شکوفه نزند. آه ای ماهیان سواره بر موج مرا هم با خود به عمق دریاها ببرید که از ساحل بیزام. بگذارید در میان یک صدف تن غمآلودهام را پنهان سازم. میخواهم برای همیشه پنهان شوم تا اندیشهام از سرها بیرون رود. میخواهم غرق و نیست شوم تا اندیشهام از سرها بیرون رود. میخواهم غرق و نیست شوم. تا نامحرمان عشق مرا از خاطرشان بزدایند. دیگر هیچ احساسی جز احساس پوچی در خود سراغ ندارم نه خشمی، نه رحمی، نه غمی و نه عشقی. فقط بیتاب گریزم. میخواهم تکیه بر بازوی ابر، از اینجا بگریزم و خاطرات گذشته را به دست باد بسپارم.
ناز تو نیاز من
667,000 توماننویسنده: زهرا دلگرمی
نشر:شقایق
توضیحات: : پاییز و آشوب باران. پاییز و اندوه و اشک، پاییز و پاییز و عشق؛ از دست خودش کلافه بود. از حالی که داشت و غمی که در اعماق وجودش میخروشید و بهانه میشد و دم نمیزد. از گوشهایش بیزار بود که دائم منتظر شنیدن صدایی از او بود. از چشمهایش گله داشت که هر لحظه با هر تلنگری به یاد او غوغا میکرد. حتی از شامهاش که به عطرهای شبیه رایحه همیشگی او تیز میشد و دلش را بازیچه تب و تابی بیقرار میکرد.
نبض عاشقی
32,500 توماننویسنده:الناز محمدی
نشر: شقایق
توضیحات: مدتها بود که با گذر هر ساعت و دقیقه، غم تازهتری را میشناخت. زخم دوری از او؛ روز به روز کاریتر میشد اما مرهمی نداشت. گذر این روزمرگیها خیلی نفسگیر شدیه بود. روزها عذابآورتر از قبل سپری میکرد اما چارهای جز کور شدن و ندیدن نداشت. دست روی سینه گذاشت. قلبش میتپید.هنوز برای او میتپید. خاطرهای دور در ذهنش پر رنگ شد. چشمهایش رابست. خاطرهها جان گرفت
رهایم کن
115,000 توماننویسنده:الناز محمدی
نشر: شقایق
توضیحات:از پس قاب شیشهای لرزان چشمهایش به دنبال آخرین، قطرات سرگردان و معلق در هوا که تن سرد پنجره را نوازش میکرد. آخرین و تلخترین خاطره برایش تداعی میشد. بغضی چون کوه، بر سینهاش سنگینی میکرد که هیچ دست نیرومندی قادر به شکست آن نبود. شاید میخواست تا ابد در سینهاش محفوظ بماند و بهانهای برای فراموش نکردن بازی تلخ زمانه شود… با فشاری آرام که به شانهاش آمد نگاهش به عقب برگشت
آسمان من نگاه تو
45,000 توماننویسنده:سحر ممبنی
نشر: شقایق
توضیحات:اشکهایم یکی پس از دیگری روی گونه سر خورد. میخواستم حرف بزنم اما صدایم در گلو میشکست و به هقهق تلخ تبدیل میشد. با خودم فکر کردم، «دیوونه چرا یادت میره زندگیت یه زندگی عادی نیست؟ اون عاشقت نیست و از خداشه صدات یه پرده بالا بره…احمق! چرا فکر میکنی اونم مثل تو عاشقانه این زندگی رو چسبیده؟
میمیرم با تو نفس میگیرم
46,500 توماننویسنده: سحر ممبنی
نشر: شقایق
توضیحات:فقط یه جمله بگم…دوستت دارم به اندازه ستارهها. نه، ستارهها صبح میروند، به اندازه چیزی که هیچوقت نمیره، یه چیزی که همیشه هست، چیزی مثل نفس که جونم به وجودش بنده، آری به اندازه نفس که اگه بره منم میرم، مثل نفس برام عزیزی و اگه بری، میمیرم. فرقی نمیکنه چهجوری، فقط تو زندگیم بمون. اشتباه گفتم زندگی من بیارزشتر از این حرفهاست ، فقط اجازه بده، یه قسمت کوچیک از زندگیت مال من باشه…
شبگرد
55,000 توماننویسنده: فهیمه سلیمانی
نشر: شقایق
توضیحات: فکر میکنی برای من آسون بود؟ دیدنت در کنار یکی دیگه و…ناباورانه نگاهش کردم و او با همان طنین گرم و گرفته ادامه داد: اعتراف من اگر برای تو یه کابوسه، برای خودم یه رویای محال بود. سکوتم نه تنها تو، که خودم رو هم آزار میداد. انگار خواب میدیدم. دیگر حرفهایش را نمیشنیدم، شاید هم نمیخواستم که بشنوم. سرم گیج میرفت، دیگر توان ماندن نداشتم. حالم خوب نبود، حالا که او اعتراف کرده بود، من توان تحملش را نداشتم. دستم را به صندلی گرفتم تا از افتادنم جلوگیری کنم. او به کمکم شتافت و مرا روی صندلی نشاند..
رها
85,000 توماننویسنده: سحر ممبنی
نشر: شقایق
توضیحات:برای بدرقهاش رفتم. جلوی در ایستادم. دستش روی دستگیره در بود. دوباره چشمهایش پر از اشك شد و من هم آرام اشك ریختم. نگاهم میكرد و لبش را میگزید تا اشكهایش جاری نشود. از نگاهش میتوانستم بفهمم كه میخواهد برای همیشه برود و دیگر به سراغم نیاید.
قصه عشق من
تماس بگیریدنویسنده:مریم حسینی
نشر: شقایق
توضیحات:همچنان مات و مبهوت به سخنانش گوش میکردم و اشک میریختم. به منطقه با صفا و زیبایی سعدیه رسیده بودیم. فضای روحانی و زیبای آنجا زیر نور چراغهای رنگارنگ، زیباتر و دلانگیزتر از هر زمانی بود. اتومبیل را که متوقف کرد، برگشت و اشکهایم را از روی صورتم پاک کرد…
شب سپید
تماس بگیریدنویسنده: زهرا دلگرمی
نشر: شقایق
توضیحات: .ضربان قلبش تصاعدی اوج گرفت. طوری که احساس کرد به جای تیکتاک عقربههای ساعت، قلب اوست که ثانیهها را به بازی گرفته. با گامهایی سست و نگاهی بیتاب به سمت منبع صدا شتافت. مطمئنم امشب یکی از خاطرهانگیزترین شبهای زندگیمون محسوب میشه. فکرشو بکن. حتما تو هم هیجانزدهای! و طنین دلنشین خندهاش بر تار و پول احساس او، ترانه سرود. پاهایش از حرکت ایستاد، نه! و دیگر بر قدرت برداشتن یک گام را هم نداشت. این زمین بود. که پاهایش را در خود فرو میبرد..
عشق ممنوعه
85,000 توماننویسنده:شهره فروتنی
نشر: شقایق
توضیحات: کجا می خوای بری؟چی کار می خوای بکنی؟می خوای بری تا حرف هایی که در موردت می زنن حقیقت پیدا کنه؟اگه قرار بود ولت کنم همون موقع ولت می کردم.همون موقعی ولت می کردم که هیچ احساسی بهت نداشتم.نه حالا که از همه چیز برای برام مهم تری.می خوای تنهام بذاری؟می دونی این چند ساعت چی به روز من آوردی ؟اینه معنی علاقه ای که به من داشتی؟می خوای داغونم کنی؟ اینو بدون برای حرف هیچ کس یه پاپاسی هم خرج نمی کنم. صد بار بهت گفتم حالا هم میگم تا آخرش وایسادم.تنهات نمی ذارم.حالا دیگه بس کن
شاید فردا نباشد
55,000 توماننویسنده:زهرا شعله
نشر: شقایق
توضیحات:در این فکر بودم که هنوز هم خاک من، بهترین و مرغوبترین خاک برای کشت محبت است. سرزمینی که در تمام کهکشان مانندی ندارد و با خودم گفتم. بهتر است بمانم! اینجا برای عاشق بودن هرگز دیر نیست، شاید من هم روزی..
چشمان آبی
تماس بگیریدنویسنده: رزانا خوشبخت
نشر: شقایق
توضیحات: ..برای لحظاتی با بهت وحیرت به او نگریسم، آیا تینا هم به او علاقهمند شده بود و آیا تینا هم او را دوست داشت؟ همانطوری که او نیز عاشق تینا شده بود؟ و این حرفها…تا همینچند روز قبل حس انتقام تمام جانش را گرفته بود ولی حالا حاضر بود هرچه دارد بدهد فقط تینا را داشته باشد و فقط از عشق تینا لبریز باشد..
هم قفس
45,000 توماننویسنده:ساناز فرجی
نشر: شقایق
توضیحات: به ریزش مداوم باران روی شیشه نگاه کردم، دلم میخواست همهچی رو بهش بگم، هرکاری میکردم زبونم نچرخید، داشتم از دست خودم حرص میخوردم که چرا لال شده بودم؟ چرا حرف دلم رو بهش نمیگفتم؟ چرا نمیتونستم رازمونو فاش کنم؟ شاید به این خاطر بود که نمیدونستم چه عکسالعملی نشون میده، اگه همین رابطه قشنگی رو هم که داشت بینمون شکل میگرفت، خراب میکرد چی؟ناخودآگاه یکی از ابیات شاملو به مغزم رسید.همهچیز از پیش روشن است و حساب شده و پرده در لحظه معلوم فرو خواهد افتاد… .
شبهای تنهایی
تماس بگیریدنویسنده: نرگس عینی
نشر: شقایق
توضیحات: … دستهایش را پشت سرش قلاب کرده و چشم به بالا دوخته بود. آنجایی که دو ساعت پس از نیمه شب هنوز چراغی روشن بود و دختری به دل آسمان نگاه میکرد. برفپاکنهای اتومبیلش بیوقفه کار میکردند و چشمان او نیز خستگیناپذیر و همپای دلش در جستجو بودند. چشمانش در جستجوی دیدن محبوب و دلش در جستجوی یافتن راهی برای رهایی از این اضطراب و آشفتگی. اگر چه امشب نسبت به هر زمان دیگری آرامتر و دلش پر از اطمینان بود. از نزدیک زندگیش را دیده بود، تنهاییش را، لطافت و مهربانیش را. پس چرا باز هم دست روی دست گذاشته بود؟ وقتی چراغ خانهاش خاموش شد او نیز در افکارش به آخرین نقطه رسیده بود. سرانجام باید خود را از این وضعیت پا در هوا خلاص و تکلیفش را مشخص میکرد. با این اندیشه نفس عمیقی از سینه بیرون داد، و سوییچ اتومبیل را در جایش گرداند…
دیوار شیشهای
95,000 توماننویسنده: فهیمه سلیمانی
نشر: شقایق
توضیحات: ..او سکوت کرد و من هنوز با بهت به او خیره بودم. او امروز صادقانه و بیریا حرف میزد. حس میکردم بین زمین و آسمان معلقم، امروز بعد از این مدت که چون سالی بر من گذشته بود دلم میخواست میخندیدم، با صدای بلند میخندیدم. امروز روزم به رنگ خورشید در آمده بود. زرد و گرم. گویا تابستان از راه رسیده، از هرم کلمات داغی که شنیده بودم احساس گرما همه وجودم را در برگرفت گویا در میان شعلههای زبانهکش آتش ایستادهام و رخوت و خواب به سراغم میآید
شوکران عشق
تماس بگیریدنویسنده: پروانه طاهری
نشر: شقایق
توضیحات: در کنارش آرامش عجیبی احساس میکرد، فکر میکرد سالهاست او را میشناسد. حالا به خود اجازه می داد به چشمهایش نگاه کند و با او حرف بزند اما هنوز جرات بیپروا فکر کردن به او را نداشت، نمیدانست با این دردبزرگ چه کند. شبهای زیادی را با اینافکار به صبح رسانده بود واز فشار حسی که هنوز نمیتوانست او را عشق بنامد، نخوابیده بود، نمیدانست در برابر این دختر جوان چهکند
شام مهتاب
تماس بگیریدنویسنده: هما پور اصفهانی
نشر: شقایق
توضیحات:… سرم را بالا گرفتم تا هم صاحب صدا را ببینم و هم بابت کمکش تشکر کنم، ولی دیدن همانا و لال شدن همان! احساس کردم پرت شدم توی یک استخر یخ. موهای تنم سیخ و تمام رگهای بدنم کشیده شد. سرم به دوران افتاد. باورم نمیشد، اصلاً در عقل نمیگنجید! ولی این خودش بود، همان نقاش من! همانی که خودم کشیده بودم، خودم خلقش کرده بودم، همان پسر رویاهایم: کسی که ناخواسته عاشقش شده بودم.
محصول را درو کن
تماس بگیریدنویسنده: مارگارت دیکینسی
مترجم: مریم مفتاحی
نشر: شقایق
توضیحات: رمانهای زمین را شخم بزن، دانه را بكار و محصول را درو كن به ترتیب ادامه هم میباشند. این سه رمان كه قصه زندگی سه نسل – مادربزرگ، مادر و نوه – را حكایت میكنند، از احساسات، آرزوها ناكامیها و البته عشق آنها سخن میگویند و پا به دنیای راز آلودشان میگذارند. در این سه داستان نسلها و به مصاف هم میروند و تفكر كهنه و نو با هم میستیزند. روند داستانها به گونهای است كه خوانندهی مشتاق و كنجكاو، سردر گم رها نمیشود، بكله همسفر با شخصیتهای اصلی داستان جادهی عمرشان را تا انتها میپیمایند. شاید یكی از مزایای این سه اثر همین توالی آنها باشد با این حال نحوه نگارش داستانها به گونهای است كه هر یك از آنها داستان مستقلی به حساب آمده و جدا از هم قابل خواندن و درك میباشند.
دانه را بکار
تماس بگیریدنویسنده:مارگارت دیکینسی
مترجم: مریم مفتاحی
نشر: شقایق
توضیحات: : رمانهای زمین را شخم بزن، دانه را بكار و محصول را درو كن به ترتیب ادامه هم میباشند. این سه رمان كه قصه زندگی سه نسل – مادربزرگ، مادر و نوه – را حكایت میكنند، از احساسات، آرزوها ناكامیها و البته عشق آنها سخن میگویند و پا به دنیای راز آلودشان میگذارند. در این سه داستان نسلها و به مصاف هم میروند و تفكر كهنه و نو با هم میستیزند. روند داستانها به گونهای است كه خوانندهی مشتاق و كنجكاو، سردر گم رها نمیشود، بكله همسفر با شخصیتهای اصلی داستان جادهی عمرشان را تا انتها میپیمایند. شاید یكی از مزایای این سه اثر همین توالی آنها باشد با این حال نحوه نگارش داستانها به گونهای است كه هر یك از آنها داستان مستقلی به حساب آمده و جدا از هم قابل خواندن و درك میباشند.
بغض عشق
تماس بگیریدنویسنده:النار محمدی
نشر: شقایق
توضیحات: همه تلاش من برای حفظ تو بود که آتیشت برام حکم آب حیات رو داشت! حاظر بودم برای بدست آوردن ذرهای از محبت تو، تمام هستیم رو خاکستر کنم. من فقط قلب تو رو میخواستم، اما تو نه تنها از من دریغش کردی، بلکه با سنگ غرورت دلم رو شکستی، حالا من تا ابد سوگنشین این عشق خاکستر شدهام..
الهه شب
50,000 توماننویسنده: سهیلا بامیان
نشر: شقایق
توضیحات: نمیدانست سالها دلم امیر محبت اوست و همچون پناهندهای هستم که فقط در کنار او با معنای آزادی آشتی کرده و زندگیام را به نفسهای او سپردهام. سکوت عقل آفتی چاره ناپذیر بر لبهایم مهر خورده و من فقط در نگاه او غرق شده بودم. احساس میکردم دیواری موهوم به دورم کشیده شده است که داشت خفهام میکرد. در آن شرایط تنها کاری که میخواستم انجام دهم این بود که با سرعت از اتاق بیرون آمده
دختر آفتاب
85,000 توماننویسنده: سهیلا بامیان
نشر: شقایق
توضیحات: .ناگهان خودم را در محلی که برایم آشنایی غریبی داشت یافتم. گویی حواسم از کار افتاده بود. هیچ ادراکی نداشتم. چهقدر اینجا به نظرم آشنا میآمد. یک خاطره قدیمی، یک تصویر به یاد ماندنی در تو در توی ذهنم ترسیم شد. این جا را میشناختم، بارها به آن مکان آمده بودم. یک نقطه درخشان مرا به گذشته هدایت میکرد و مرا به آنجا کشیده بود. راهی را که امروز در اوج حواسپرتی طی کرده بودم، مسیری نبود که هر روز میآمدم. چیزی در درونم مرا به این مکان سوق داده بود. کمکم گذشته به یادم آمد. یک صبح سرد زمستانی روی یکی از نیمکتهای پارک نشسته بودم و به دستهای پر تلاش مرد جوانی که روی کاغذ سفید نقش دختر آفتاب را میکشید، چشم دوخته بودم…با چشمانی بسته میتوانستم آن صبح سرد اما دلانگیز را به یاد بیاورم و آن نگاه آبی را
قصر یخی
تماس بگیریدنویسنده: فهیمه سلیمانی
نشر: شقایق
توضیحات: دلش گرفته بود به همین خاطر از در خارج شد و روی پله سیمانی پائین اتاق نشست. در آن لباس بلند یشمی رنگ خیلی زیبا و نمگین شده بود. دستهایش را زیر چانهاش تکیه داد و سعی کرد صدای چلچلهها را به خاطر بسپارد. محو رویاهایش شده و حساب وقت و زمان از دستش در رفته بود. تمام مدت منتطر بود که پنجره گشوده شود و او برایش دست تکان دهد. آسمان کمکم تیره و تاریک میشد و ستارهها در پهنای افراشته آن خود نمایی میکردند. شروع به قدم زدن در وسط باغ کرد و مدتی هم در کنار نهر نشست، دستهایش را در آب فرو برد و موجهای کوچکی را به وجود آورد. ساعتی گذشته بود؛ اما آن اتاق همچنان خاموش بود. چشمهایش به پنجره خیره مانده بودند. مثل کلاف سر درگم خود میپیچید. چرا به دیدنش نیامده بود؟
دلسپردگان
تماس بگیریدنویسنده: هانیه حدادی اصل
نشر: شقایق
توضیحات: نزدیک تخته سنگی درست کنار ساحل ایستادم و نسیم شبانگاهی موهایم را نوازش می کرد. کاملا محسور دریا شده بودم بی اختیار به یاد این شعر افتادم و در حالی که آن را زیر لب زمزمه می کردم . رو یتخته سنگ نشستم : به شرجی ترین سایه می بارمت ببین با کدام آیه می آرمت غزل مهربانتر شده مهربان که ناگهان شخصی از پشت سر به من نزدیک شد و ادامه شعر را او خواند : به جان خودت دوست می دارمت برگشتم و در کنار خود او را دیدم ، دستها را به سینه زده و به غروب زیبای بهاری خیره شده بود.
شراره
46,500 توماننویسنده: زهرا رضایی
نشر: شقایق
توضیحات: در صدایش خواهش و تمنا موج میزد ولی حرفهایش آنقدر برایم گران و سنگین بود که نمیگذاشت به لحن آرام و غمدارش فکرکنم. تنها چیزی که به خوبی احساس میکردم، موجی از خشم بود که هرثانیه در وجودم بالا میگرفت. هرلحظه که میگذشت معنای حرفهایش را بیشتر درک میکردم وبر عصبانیتم افزوده میشد. او ششماه قبل چیز دیگری میگفت یعنی در طول شش ماه تا به این حد عوض شده بود؟ با صدایی که به فریاد میمانست گفتم: هرگز، من یک آدم هستم و احساس دارم…