شکاف جهانی
850,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: لفتناستاوروس استاوریانوس
مترجم: رضا فاضل
انتشارات:ثالث
سال انتشار:1392
کد شابک:9789643805807
درباره کتاب
شکست تابوها
تماس بگیریدنویسنده: رودولف چرنین
مترجم:حسین دامغانی
نشر: امیرکبیر
توضیحات:این كتاب نوشته رودلف چرنین و ترجمه حسین دامغانی در هفت فصل با هدف بیان وقایع جنگ جهانی دوم از سوی انتشارات امیركبیر منتشر شد.
گفتنی است: نوپروری، موفقیتهای هیتلر در سیاست اجتماعی، اولین تابو تصاحب قدرت هیتلر و محورهای اصلی سیاست او، بازنگری در قرارداد روسای مهستان و مسئله تقصیر جنگ، دومین تابو؛ یهود ستیزی و جنایات فاتحان جنگ و دشمنان پیشین سرفصلهای ارائه شده در این جلد است.
بخشی از متن كتاب:
پرفسور دكتر هری المار برنس مورخ معروف آمریكایی در كتاب خود كه در سال 1980 تحت عنوان تجدیدنظرطلبی، كلیدی برای صلح انتشار یافت، می نویسد كه نتیجه نوپروری آلمانی ها ایجاد نوعی اعتیاد به خود سرزنشی غیرقابل درك و استثنایی در تاریخ بشریت است.
شکست سرطان
تماس بگیریدنویسنده:کاترینا الیس
مترجم: رشاد مردوخی
نشر: البرز
توضیحات: توضیح کتاب:
دستگاه ایمنی یکی از پیچیدهترین دستگاههای بدن انسان است که کار عمدهی آن محافظت از بدن در برابر عفونتها و جلوگیری از گسترش بیماریها و سرطان است. این دستگاه میتواند سلولهای سرطانی را که گهگاه در بدن تولید میشوند، جدا و منهدم سازد. سرکوب دستگاه ایمنی در مدت طولانی میتواند منجر به رشد سرطانی و سرطان شود. کتاب حاضر داستان بهبود یک زن از چنگال سرطانی بسیار نادر توسط درمانهای گیاهی و البته مشاورهی پزشکی است. پزشکان به وی گفته بودند که نهایتا یک سال دیگر زنده خواهد ماند ولی اکنون چهار سال است که وی بدون سرطان زندگی میکند. او تولد دوبارهاش را مدیون ایمان است. نگارنده در کتاب حاضر به مطالبی در زمینهی جریان التیام در بدن، شناخت سرطان، شیمیدرمانی و پرتودرمانی، سرطان و دستگاه ایمنی، مکملهای ویتامینی، جادوی باستانی شفابخشهای گیاهی، رنگدرمانی و… اشاره کرده است.
شکست هژمونی
تماس بگیریدنویسنده: ادوارد سعید
مترجم و تدوین: دکتر حسین نظری
نشر: ترجمان
توضیحات:ادوارد سعید در میان سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱، در چهار مقاله که در مطبوعات آمریکایی منتشر شدند، عملکرد رسانههای آمریکایی در انعکاس اخبار مربوط به جهان اسلام، انقلاب اسلامی ایران و تسخیر سفارت آمریکا در تهران را تحلیل کرد. تمایز برداشتهای سعید از این وقایع در قیاس با دیگر تحلیلگران غربی و نقدش به رسانههای آمریکایی ناشی از این بود که او به نقش ایالات متحده در سیاستهای داخلی ایران توجه میکرد. سعید، در این مقالات، آنچه آمریکاستیزی ایرانیان نامیده میشد را با توجه به مسائلی نظیر اهمیت استراتژیک ایران به عنوان منبع انرژی برای ایالات متحده، کاپیتولاسیون، نقش سیا و موساد در تاسیس ساواک و تربیت نیروهای آن تبیین میکند.
شلغم میوه بهشته
95,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده:علیمحمد افغانی
انتشارات:نگاه
سال انتشار:1399
کد شابک:9789643511784
درباره کتاب
در یکى از کوچههاى باریک پشت بازارچه سر پولک چهار راه سیروس، تهران، خانه قدیمى کوچکى قرار داشت که در آغاز این داستان سى سال از عمر بناى آن مىگذشت. خانهاى بود یک طبقه از آجر سرخرنگ معروف به بهنازى، که در شمال کوچه قرار داشت. در چوبى آفتابخورده و رنگ و رو رفته آنکه پردهاى جلویش آویخته بود بدون هیچگونه دهلیزى به حیاط وصل مىشد. مساحت حیاط به زحمت از شصت متر تجاوز مىکرد که از موزائیک چهارگوش راه راه پوشیده شده بود و یک سومش را باغچهاى تشکیل مىداد که در میان آن یک درخت تنومند افرا و چند بوته گل به چشم مىخورد. ضلع شمالى حیاط شامل دو اتاق بود، هر کدام با دو پنجره که قرینهوار بهوسیله ایوانى از هم جدا مىشدند. در ضلع شرقى فقط یک اتاق قرار داشت، باز هم با یک ایوان که ظاهرآ بزرگتر از خود اتاق بود.
براى یک تازه وارد در اولین نگاه آشکار مىشد که در این خانه دو خانواده زندگى مىکردند که از نظر سلیقه زندگى وضع یکسانى نداشتند. دو اتاق شمالى حیاط با شیشههاى سالم و براق و پشتدرىهاى شسته و اتو زده و وضع از هر حیث مرتب، حکایت از این مىکرد که کدبانوئى دقیق و منظم و سختگیر ادارهکننده آن بود. اتاق ضلع شرقى با تیکه پارههاى وسائل و خرت و پرتهاى بىارزشى که اینجا و آنجا روى هم انباشته شده یا به در و دیوار آویخته بود، بلافاصله در بیننده این گمان را ایجاد مىکرد که صاحب آن نمىباید از نظم و ترتیب یا ذوق و سلیقه که نام دیگرش هنر خوب زیستن است و به نظر برخى کسان آئینه شخصیت یا خود دوم وجود آدمى است بوئى برده باشد. اگر این موضوع درست باشد که سلیقه یعنى قلبى براى دوست داشتن و همیشه یک سلیقه بد بهتر است از بىسلیقگى، به سادگى نتیجه مىگیریم که این خصوصیت جزئى است از غریزه آدمى براى بهتر زیستن که هر کس و هر خانواده متناسب با تربیت و امکانات خود کم و بیش از آن بهرهاى دارد. لیکن براى آنکه در مورد این دو خانواده که تصادفآ از نظر کسب و کار یا برداشتهاى زندگى تفاوت چندانى با هم نداشتند دچار پیشداورى نادرستى نشده باشیم ناگزیر به توضیحات بیشترى هستیم.
این خانه را دوازده سال پیش از آن براتعلى چراغساز ضمن سندى عادى از یک دامدار اهل ورامین اجاره کرده بود به ماهى یکصد تومان، براتعلى، خودش بود و زنش نرگس که اهل محله به او ننه عابدین مىگفتند و یک بچه، که در همان اتاقهاى تمیز شمالى مىنشستند. مرد
که سى سال از عمرش مىگذشت و اصلا اهل اسدآباد همدان بود در بازار آهنگرها منشعب از خیابان بوذر جمهرى، دکان چراغسازى داشت. تعمیر یا تمیز کردن چراغهاى خوراکپزى و تورى از هر قبیل، تعدادى هم چراغ تورى (زنبورى) داشت که به دورهگردان بازار کرایه مىداد از قرار شبى پنج یا ده ریال و دلیل آنکه شبها دیرتر از موقع به خانه مىآمد یکى این بود که مىایستاد تا این نوع مشتریان کارشان تمام شود و چراغها را با کرایه شب بازگردانند. در حقیقت منبع اصلى درآمد او از همین کرایه دادن چراغ بود. براى مجلسهاى جشن یا سوگوارى ایام محرم در مسجدها و تکیهها نیز، از او چراغ مىگرفتند. چراغهاى پایه بلند چند شعلهاى که ساخت و نصب پایههاى آن کار خود او بود. کار و کسب او، البته اگر پاسبانها گاه با سختگیرىهاى افراطى مزاحم چرخچىها و دورهگردان نمىشدند، پربد نبود. خرج زن و بچهاش را به خوبى درمىآورد و اینقدر بود که با وجود یک زن مراقب و دلسوز در توى خانه سر و وضعى به زندگىاش بدهد. تنها مشکل یا ناراحتى براتعلى در وضع فعلى که مانع مىشد توسعه بیشترى به کارش بدهد تنگى جا براى نگاهدارى چراغهایش بود. این بود که هنگام روز بیشتر وسائلش را از دکان بیرون مىآورد و توى معبر که گذرگاه عام بود مىچید، یا به در و دیوار نصب مىکرد. هنگام شب دوباره آنها را به درون دکان مىبرد و هر روز این کارش بود. بعضى از این نوع وسائل از جمله یک میز چوبى سنگین با گیره آهنى نصب شده روى آن شب و روز همیشه بیرون بود. البته اگر صاحب دکان او مانند بسیارى مالکین آن
راستا بدقلقى نمىکرد و اجازه مىداد که او هم یک پوش دیگر داخل دکانش بسازد مقدارى از این مشکلات حل مىشد. اما او با همه تلاشها و عجز و الحاحهاى براتعلى نه تنها چنین اجازهاى نمىداد بلکه به طمع اجاره بیشتر قصد داشت به هر وسیله که ممکن بود مستأجرش را مجبور به تخلیه دکان کند. براتعلى هم خوب مىدانست که اگر دکان را خالى مىکرد مىبایست با کار و کسب خود در منطقه بازار براى همیشه خداحافظى کند. زیرا کوچکترین پستوى تاریک و نمورى که ممکن بود پیدا کند کمتر از دویست یا سیصد هزار تومان سرقفلىاش نبود. به هر حال، اگر براتعلى از حیث کار و کسب به علت وجود یک مالک کجتاب و پولدوست این نوع ناراحتى را داشت در عوض دلخوش بود که زن وظیفهشناس، محیط آرام و بستر گرمى در خانه منتظرش بود که پایان کار استراحت او را تأمین مىکرد و سر و صداهاى کر کننده بازار آهنگرها را از یادش مىبرد. او مرد کمحرف و افتادهاى بود. قد بلندى داشت که اندکى خمیده مىنمود. حرکاتش تند و حساب شده بود. دو شیار عمیق در طرفین دهان، چهره قهوهاى سوختهاش را مشخص کرده و حالت مردانهاى به آن داده بود. سیبلهایش را گرد مىزد و همیشه یکدسته از موهایش در حالتى به هم چسبیده روى پیشانىاش افتاده بود. نرگس را که با خودش همسال بود زمانى گرفته بود که براى طى دوره سربازى به تهران آمده بود.
براتعلى بعد از اجاره این خانه یک اتاقش را به مشدى محرم سبزىفروش واگذار کرد به ماهى پنجاه تومان که با زنش گلعنبر و سه
بچه به نامهاى شاهرخ، مهران و مهشید در آن زندگى مىکردند. این اتاق بیشتر از سه متر عرض و چهار متر طول نداشت. سبزىفروش و خانوادهاش در آن جاى تکان خوردن نداشتند. و با آنکه نصف اجارهبهاى خانه را که کلا صد تومان بود مىپرداختند از این تقسیم به قول خودشان غیرعادلانه طبیعتآ نمىتوانستند راضى باشند. ولى کار دیگرى هم از دستشان ساخته نبود. زیرا دکان سبزىفروشى مشدى در سر همان کوچه قرار داشت که خانه واقع شده بود و براى آنها این یک مزیت بزرگ بود که در جاى خود اهمیت بسیار داشت. لیکن با توجه به آن خصوصیت غریزى اخلاقى انسانى که نزد ما ایرانىها ویژگى خاصى پیدا کرده است، اگر از خانواده ایرانى علاقه به نظم و ترتیب و یا سلیقه زندگى داخلى او را بگیرند براى او چه چیز باقى خواهد ماند؟! و آیا یک خانواده پنج نفرى که سه تاى آن بچههاى خرد هستند در یک اتاق سه در چهار هر چقدر هم مردمان فهمیده و ذاتآ نجیب و موظفى باشند مىتوانند به هر نوع انضباطى پاىبند باقى بمانند؟!
در یکى از روزهاى نیمه پائیز سال ۱۳۵۳ شمسى که آغاز این داستان است، ما گلعنبر زن مشدى محرم را مىبینیم که جاروب به دست در حیاط خانه مشغول نظافت کردن و روفتن برگهاى زردى بود که به نسیم پائیزى از درخت بزرگ به زمین ریخته بود. هوا نه ابر بود نه آفتاب ولى هیچکس باور نمىکرد که میل به باریدن داشته باشد. اول صبح بود و نرگس براى خرید روزانه از خانه بیرون رفته بود. گلعنبر که طبیعتآ زن مهربانى بود و با بچهها میانه خوبى داشت در همان حال با عابدین پسر دوازده ساله همسایه گفتگو مىکرد :
– ببین عابدین جان، تو بچهاى هستى که به حمداللّه همه چیز را خوب مىفهمى. این حرفهائى را که من به تو مىزنم هیچوقت حاضر نیستم پیش مادرت عنوان کنم، چون که حوصله دعوا ندارم. صداى کسى که بلند شود مثل ماهوت پاککنهاى زبرى که تن اسب را با آن تیمار مىکنند موى به تن من راست مىایستد. زندگى دو روزه که در خوردن و سگدو زدن و مثل مرده افتادن خلاصه شده است چه ارزشى دارد که آدم خلق خودش را تنگ بکند. او همیشه به من غر مىزند که آب رختشوئى را توى باغچه مىریزم و باعث خشک شدن گلها مىشوم اما یکدفعه نمىگوید این حمامى که توى این خانه هست ناسلامتى مال هر دو خانواده است. من حتى نمىتوانم رختهایم را ببرم توى حمام بشویم. خیال مىکند سنگهایش سائیده مىشود. مگر خانه ارث پدرى اوست که دلش بسوزد یا بخیلى بکند. خدا رحم کرده ما هر دو مستأجریم. صاحبخانه یکى دیگر است که بنده خدا فرسنگها از این شهر دور است و سال به سال گذارش به این راستا نمىافتد. من آدمى هو کى هو کىتر از مادر تو به عمرم ندیدهام. مثل میزانالحراره هر ساعت یک درجه را نشان مىدهد و هر دقیقه هم یک جور باید به سازش رقصید. پریروز خودش به من گفت: هوا سرد شده است، توى حیاط رخت نشوى سرما مىخورى. – اما همین که دیروز دیگ و چراغ توى حمام بردم، هنوز ننشسته و بسماللّه نگفته دیدم صداى غرولندش بلند شد – غرولند و بهانهگیرى. نه به آن زینب و کلثوم شدنش نه به این دایره و دنبک زدنش! آخر این خانه قوطى کبریتى چیست که آدم بخواهد توى آن هر ساعت و دقیقه صدایش را به گوش اهل محل برساند خیال مىکند
مردم خوششان مىآید. هر کسى کار و زندگى دارد و آرامش خودش را بالاتر از هر چیز مىداند. اگر من این شکایت را پیش پدرت ببرم و بگویم که چطور او برخلاف دستور خودش دیروز تشت لباسهاى مرا که آبجوش روى آن ریخته بودم از حمام بیرون آورد و توى حیاط گذاشت و در حمام را قفل کرد و کلیدش را توى جیب گذاشت، مىدانى پدرت چه خواهد گفت؟ خواهد گفت: آخر دیروز چهارشنبه بود!
گفتههاى زن ناتمام ماند. در حیاط که نیمه بسته بود با حرکتى تند گشوده شد و نرگس با خریدهائى که کرده بود به درون آمد. برخلاف گلعنبر که زنى کوچک اندام و ظریف بود او هیکلى درشت و رفتارى زمخت داشت. گونههایش پهن و استخوانى بود بىآنکه لاغر باشد. و صورتش با چشمانى بس درشت و سیاه و پر نیرو مشخص مىشد که در بیننده ایجاد ترسى مبهم مىکرد. هیکل درشتش با دستهاى بىاندازه بزرگ و سنگین او را کمتر از یک کارگر ساختمانى که قادر به کارهاى زمخت است معرفى نمىکرد. هنگام راه رفتن این دستها از دو طرف بدنش سنگینى مىکرد. به برکت وجود همین دستهاى سنگین و پر زور رختهاى شستهاى را که ننه عابدین مىچلاند و روى طناب مىانداخت زودتر از رخت هر کس خشک مىشد. وقتى که به درون حیاط آمد چون هر دو دستش بند بود گوشه چادرش را به دندان گرفته بود. لحظهاى جلوى در درنگ کرد و گفتار اخیر همسایهاش را اینطور تکمیل کرد :
– آرى، دیروز چهارشنبه بود و چهارشنبه یعنى روزى که ننه عابدین جنى مىشود! گویا خودت که حال و هواى درستى ندارى گمان کردهاى همه همینطورند. تمام حرفهائى را که مىزدى شنیدم.
صداى او بلند و خراشدار و ناراحتکننده بود. اما در حالت بیانش چیزى که حکایت از دلپرى عمیقى بکند وجود نداشت. دم در حیاط چادرش را روى زمین رها کرد، یعنى از روى بىقیدى یا از آن جهت که دستش بند بود آن را آزاد گذاشت تا خودش بیفتد. خریدهائى را که براى ناهار و شام خانواده سه نفرى خود کرده بود روى سنگ ایوان گذاشت. ضمن آنکه برمىگشت و دوباره چادرش را برمىداشت به گفته خود ادامه داد :
– ما هر دو مستأجریم – کى همچو حرفى مىزند؟! تو صاحبخانه هستى و من مستأجر. براى اینکه تو سه تا بچه دارى و من یکى. شوهر من صبح که از خانه قدم بیرون مىگذارد کسى رنگش را نمىبیند تا دیروقت شب. وقتى هم به خانه مىآید تا صبح که بیرون مىرود هیچکس صدایش را نمىشنود به غیر از یک سلام و علیک کوتاه و مختصر با هیچکس از اهل محل رابطهاى ندارد. در عوض شوهر تو که دکانش همین بغل است هر دقیقه فلتاقش توى خانه پهن است. اگر مىخواهد دست به آب برساند توى خانه است – انگارى مرض بول دارد. اگر مىخواهد آب بخورد توى خانه است – جرأت ندارم یک دقیقه توى این حیاط آزاد راه بروم یا توى آفتاب بنشینم. خانه را هم شعبهاى کرده است از دکان. تازه اگر هم خودش توى خانه نیست، صدایش هست. زمستان است، شلغم ببر مرهم سینه! تابستان است، بیا بار عسل دارم خربزه! – آنوقت هم این بچهها، این بچهها که نگو و نپرس! دائم مىآیند و مىروند و گند و کثافات توى حیاط مىریزند. یا شاید راستى
راستى خیال کردهاى من شدهام دربان تو و بچههایت که اینطور دو قورت و نیمت باقى است. آنوقت نوبت به جارو کردن که مىرسد خدا به دور، زبان من باید مو دربیاورد تا خانم مثل امروز جاروئى دست بگیرند و به نظافت حیاط مشغول شوند. آن هم یک دفعه ندیدم کارى را که شروع کردهاید تمام بکنید. یا کسى از همسایهها و این و آن دم در حیاط صدایت زده رفتهاى یا اینکه خودت خسته شده ول کردهاى. توى این کوچه خانهاى نیست که با تو سر و سرى نداشته باشد. صبح که از خواب برمىخیزى هنوز رختخوابهایت را جمع نکرده و بچههایت را به مدرسه نفرستادهاى، این خانه و آن خانه به سلام مىروى. یکى نیست بگوید مگر تو کدخدا یا داروغه محل هستى. یا شدهاى بز حاج میرزا آغاسى که آزاد باشى و هر جا دلت بخواهد سر بکشى. تو آدمى هو کى هو کىتر از من ندیدهاى، من هم خاله بىمضایقهتر از تو زنى ندیدهام. به خانه همسایه مىروى تا طرز غذا پختن را به آنها یاد بدهى، آنوقت غذاى خودت روى آتش مىسوزد که بویش تمام محله را مىگیرد و بچههایت ظهر بىناهار مىمانند. تو یک همچین آدمى هستى!
شلئارهای وصله دار
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده:رسول پرویزی
انتشارات: بهزاد
سال انتشار:1390
کد شابک:9789642569854
درباره کتاب
کتاب «شلوارهای وصلهدار» اثری از رسول پرویزی است که اولین بار سال ۱۳۳۶ توسط انتشارات امیرکبیر به بازار آمد، نشر بهزاد هم آن را منتشر کرده است.
کارنامهی ادبی پرویزی به نوشتن دو مجموعه داستان خلاصه میشود که از این دو، شلوارهای وصلهدار بر نویسندگان دورههای بعد تاثیرگذار بوده است. این کتاب شامل ۲۰ حکایت برگرفته از زندگی مردم جنوب است که برخی واقعی و برخی نمادیناند. بیشتر داستانها، واقعهای است از پیرامون نویسنده که به شیرینی با زبان عامیانه روایت شده و سادگی و صداقتش خواننده را مجذوب میکند.
یکی از داستانهای معروف این کتاب «قصه عینکم»، در کتاب زبان فارسی و ادبیات فارسی دوره پیش دانشگاهی آمده است.
ملانصرالدین زندگی خویشتنیم
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده:مسعود لعلی
انتشارات:بهار سبز
سال انتشار:1398
کد شابک:9786005384192
درباره کتاب
قدرت چیست؟ انسان قدرتمند چه کسی است؟ هر فکر، احساس و عملی که از انسان صادر می شود از دو انگیزه قدرت یا ضعف نشان می گیرد. در این کتاب با استفاده از طنزها و حکایات شخصی تاریخی افسانه ای ملانصرالدین به تبیین نظریه قدرت و رفتارهای معطوف به قدرت و ضعف پرداخته شده است.
شما و رادیو
280,000 توماننویسنده: شاهرخ نادری
نشر: نامک
توضیحات: کتاب شما و رادیو (خاطرات هنری شاهرخ نادری) با مقدمه ناصر ملك مطیعی در 504 صفحه توسط نشر نامک روانه بازار شده است.
کتاب «شما و رادیو» که با مقدمه زندهیاد ناصر ملکمطیعی نوشته شده است، شامل تاریخچه رادیو از ابتدا تا سال 57 است. نویسنده این کتاب شاهرخ نادری تهیهکننده و برنامهساز سالهای دور رادیو از جمله برنامه «صبح جمعه» و «شما و رادیو» و همچنین مدیر و برنامهساز «رادیو دریا» که چند سال در چالوس ساخته و پخش میَشد، از خاطرات خود در رادیو میگوید که شاید کمتر جایی شنیده یا خوانده باشید. وی تاریخ زنده رادیو است که حرفهای شنیدنی خود را در این کتاب بیان کرده است.
شمایل تاریک کاخ ها
6,600 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: حسین سناپور
انتشارات:چشمه
سال انتشار:1393
کد شابک:9789643626075
درباره کتاب
این رمان كه با رفت و برگشتهای زمانی همراه است و از گذشته به زمان حال و معاصر باز میگردد در حقیقت متشکل از دو داستان بلند است: اولی «آتشبندان» و دیگری «شمایل تاریک کاخها». «آتشبندان» تاریخ زرتشتیان یزد را مرور می کند، و «شمایل تاریک کاخها»نوعی بازگویی یا بازخوانی بخشی از تاریخ ایران است. جان بخشیدن به تراژدیهای تاریخی، باعث میشود که آدمهای نویسنده، با ترس و تاسف از آنها یاد کنند.
شمسپاره
195,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: الیف شاکاف
مترجم:صابر حسینی
انتشارات:مروارید
سال انتشار:1397
کد شابک:9789641915348
درباره کتاب
الیف فاشاک در این کتاب از موضوع های مختلفی همچون هویت زن و جایگاه او در جامعه و خانواده ،آزادیهای فردی،روابط میان زن و مرد،ادبیات،نزاع های قومی و غیره…صحبت می کند.شافاک در این کتاب به زندگی شخصی خود نیز پرداخته و به عنوان یک زن نویسنده چالش های زندگی اش را به رشته ی تحریر در آورده است.
هر حکایت ،هر کلمه
یک شمسپاره است…
تکه ای از آفتاب است…
می افتد روی شانه هامان
آرام،مثل دانه های برف
مثل باران روح مان را می شوید
از وجود غبار و آلودگی پاک می کند
از یکنواختی ها…
شناخت اساطیر
تماس بگیریدنویسنده: جابر عناصریی
نشر: سروش
توضیحات:طومار، نسخههای دستنویسی را گویند که به نقّالی، و با بهرهگیری از افسانههای مندرج در کتابها یا برگرفته از سینۀ مردم صاحب تجربه، خوانده میشده و خوانده میشود. از منابع اصلی نقّالان و طومارنویسان شاهنامۀ فردوسی است که سرشار از داستانها و تصویرهای حماسی و روایی مناسب با نقّالی است. در کتاب حاضر سعی بر شناخت اساطیر ایران بر اساس طومار نقالان بوده است. بخش اول کتاب شامل چند داستان از اساطیر ایرانی است: ایران زریر، اسفندیار، گرشاسب، جمشید، بیژن و منیژه، و حکایت مرگ رستم.
هر یک از داستانها را میتوان همچون حکایتی که نقّالان نقل میکنند خواند و لذّت و بهره برد. در بخش دوم (پیوست) کتاب داستانهایی از شاهنامه برگزیده و روایت و تحلیل شده است. کیومرث و آرش و سیاوش از آن جملهاند. ادعای جابر عناصری در این کتاب این است که طومارها فقط اقتباس داستان کاتبان سخنور نیست و اغلب نقّالان وقایع روزگار خود را نیز به هستۀ اصلی داستانهای مکتوب میافزودند و از اینرو، طومارها آینۀ عصر نقالانِ آن طومارها نیز هستند.
شناخت اساطیر ایران
195,000 توماننویسنده: جان هیتلز
مترجم: ژاله آموزگار، احمد تفضلی
نشر: چشمه
توضیحات: : اسطوره ها آیینه هایی هستند که تصویرهایی را از ورای هزاره ها منعکس می کنند و آنجا که تاریخ و باستان شناسی خاموش می مانند اسطوره ها به سخن در می آیند و فرهنگ آدمیان را از دوردست ها به زمان ما می آورند و افکار بلند و منطق گسترده مردمانی ناشناخته ولی اندیشمند را در دسترس ما می گذراند.اساطیر ایران باستان در ایت دنیای پر رمز و راز جایی والا دارد و شناخت آن رهنمون نا در شناخت فرهنگ غنی و پرارزش این سرزمین است و کتاب شناخت اساطیر ایران تالیف هینلز مجموعه جامع و ساده ای از این اسطوره ها را در اختیار ما می گذارد.
شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم
250,000 توماناطلاعات کتاب
نویسنده: همایون الهی
انتشارات:قومس
سال انتشار:1393
کد شابک:9789645516756
درباره کتاب
در این کتاب با استفاده از آمار و ارقام و شواهد تاریخی ملموس به بررسی دلایل توسعه نیافتگی کشورهای جهان سوم و نقش امپریالیسم دراین زمینه پرداخته شده و جایگاه این پدیده در دوره جهانی شدن و هزاره جدید مورد بررسی قرار می گیرد.هر چند در آغاز قرن بیست و یکم تبلیغات توطعه آمیزی مبنی بر پایان امپریالیسم شروع شد،در حقیقت ما شاهد اوج گیری اقدمات امپریالیستی در جهان هستیم ،به طوری که در پایان دهه اول این قرن ،عملا امنیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و… از جهان رخت بربسته و انسان ها از آسیب اقدامات امپریالیستی در امان نیستند.
شناخت نامهی غلامحسین ساعدی
120,000 توماننویسنده: کورش اسدی
نشر: نیماژ
توضیحات: «شناختنامهی غلامحسین ساعدی» یکی از مهمترین کتابهایی است که جهان داستانی یکی از نویسندگان مهم ایرانی معاصر را توضیح میدهد. ساعدی یکی از نویسندههای محبوب کورش اسدی بود و همواره داستانهای این نویسنده در کارگاهها و کلاسهای آموزشی اسدی، از مهمترین مثالهایی بود که تأثیر مثبت خوانش ادبیات روز دنیا را مانند همینگوی بر روند داستاننویسی ایران بیان میکرد. کورش اسدی خود یکی از چهرههای درخشان و بیمانند داستاننویسی ماست و توضیح و شرح و تفسیر او دربارهی زندگی و آثار ساعدی یکی از میراثهای مهمی است که برای ما باقی مانده است.
شنایی با کشورهای اسلامی (۵): پاکستان
تماس بگیریداطلاعات کتاب
نویسنده: مهدی اسکندریان، محمدهادی فلاحزاده، قاسم سیمیاریان
انتشارات:موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران
سال انتشار:1385
کد شابک:9789645260215
درباره کتاب
شهادت
تماس بگیریدنویسنده:دکتر علی شریعتی
ناشر:چاپخش
سال انتشار :1398
شابک:9789645541680
توضیحات: اکنون حسین آمده است. پایگاه قدرت انقلابی به کل از دست رفته. اصحاب مبارز مقاومت گر وفادار کشته شده اند و خاموش؛ اصحاب پاکدامنی هم که به فروش نمیروند خلوت امن و فراغت عبادت را بر درد سر حق و باطل و خطر مبارزه سیاسی و اجتماعی ترجیح داده اند و مردم را و سرنوشت مردم را رها کرده اند و به لاک خود پرستی زاهدانه و آبرومندانه ی خود خزیده اند و دم در کشیده اند و گروهی هم از اصحاب نام آور پیامبر در اطراف کاخ سبز معاویه سر درآخور بیت المال دارند.
شهر خدا
تماس بگیریدنویسنده: اگوستین قدیس
مترجم: حسین توفیقی
نشر: ادیان و مذاهب
توضیحات:كتاب شهر خدا، نوشته آگوستین قدیس و ترجمه حسین توفیقی، به همت انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب روانه بازار نشر شد.
به گزارش گروه تأمین اخبار و اطلاعات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، كتاب شهر خدا دو نیمه مشخص دارد، در نیمه اول (كتابهای 1 تا 10) بیثمر بودن پرستش بتان برای سعادت این جهان یا جهان آینده اثبات شده و در نیمه دوم (كتابهای 11 تا 22) گزارشی از گذشته و حال و آینده سلسله خداپرستان آمده است.
هدف آگوستین در نیمه اول، پاسخ دادن به این اتهام بوده كه مسیحیت موجب حمله به رم شده است. مولف اثبات میكند كه بلای رم به سبب ظهور مسیحیت نبوده و بلاها و نابسامانیهای بیشماری پیش از آن هم به سراغ آن شهر آمده است. در آن زمان خدایان آن شهر را حفظ نكردند و در این زمان نیز آن را حفظ نكردند، زیرا چنین كاری از دست آنان برنمیآید.
علاوه بر این، آنان اهریمنانی تبهكارند كه میخواهند انسانها را گمراه كنند و به همین علت علاقه دارند كه مردم آنان را از طریق نمایشهای زشت و موهن بپرستند. تلاش نویسندگان چیرهدست نیز برای ساختن الاهیاتی محترام از انبوه افسانهها و خرافاتی كه دین توده مردم را تشكیل میدهد، حاصلی جز تناقضگویی و بیهودگی ندارد.
مولف در نیمه دوم كتاب كه برای مسیحیان مهمتر است، اثبات میكند كه شهر خدا یعنی جامعه خداپرستان پیوسته در تاریخ حضور داشته و سعادت اخروی مخصوص آنان است. در این نیمه برخی از عبارات كتاب مقدس تفسیر و تأویل میشود و مولف برای اثبات مقصود خود از هر چیزی شاهد میآورد.
نویسنده در بخشی از نیمه دوم كتاب چنین آورده است: »این شهر آسمانی درحالیكه زائری روی زمین است، شهروندان خود را از همه ملتها فرا میخواند و از همه زبانها جامعه زائرانی را گرد میآورد كه به اختلاف روشها و قوانین و نهادهای تأمین كننده آرامش زمینی كاری ندارند؛ بلكه آنها را حفظ و از آنها پیروی میكنند زیرا این امور هر قدر هم میان ملتهای مختلف با هم اختلاف داشته باشند، همه آنها هدف واحد و یكسانی دارند و آن آرامش زمینی است مشروط بر اینكه امور مذكور در برابر دینی كه لزوم پرستش خدای واحد و متعال و حقیقی را تعلیم میدهد، مانعی ایجاد نكنند».
آگوستین یكی از بزرگترین متألهان مسیحیت است و كسانی وی را بعد از پولس، موثرترین متأله مسیحی دانستهاند. وی علاوه بر تدریس و خدمات روحانی، بیش از یكصد كتاب و رساله ارزشمند درباره الاهیات به زبان لاتینی نوشته كه عمده آنها تا زمان ما باقی است.
زندگینامه خود نوشت وی به نام «اعترافات» كه به صورت مناجات تألیف شده، پیوسته یكی از خواندنیترین كتابهای جهان بوده است. كتاب شهر خدا نیز شهرتی جهانی دارد.
در قسمتی از مقدمه مترجم این كتاب چنین آمده است: «كتاب شهر خدا نوشته آگوستین قدیس، یكی از مهمترین نوشتههای كلاسیك درباب الاهیات مسیحی است. این اثر كه 16 قرن پیش پدید آمده، بر تفكر دینی، فلسفی، تاریخی و اجتماعی و سیاسی مغرب زمین تأثیری ژرف و گسترده داشته است.
مقصود از «شهر خدا» آرمانشهر فیلسوفان نیست، بلكه مقصود شهری آسمانی و الاهی و نامرئی است كه مومنان درون همین شهر زمینی بشری مرئی تشكیل دادهاند. مولف تعبیر شهر خدا را از كتاب مقدس (مزامیر 3:87) اقتباس كرده و در نیمه دوم كتاب درباره آن به تفصیل سخن گفته است. وی كل كتابش را نیز به این نام خوانده است.
كتاب شهر خدا به زبان لاتینی تألیف شده و نام لاتینی آن De Civitate Dei (پیرامون شهر خدا) است. متن لاتینی كتاب بسیار زیبا و ادیبانه نگارش یافته است و متخصصان الاهیات مسیحی و تاریخ و ادبیات روم و یونان ترجمههای متعددی از آن به زبانهای اروپایی تهیه كردهاند».
شهر زنان بیوه
تماس بگیریدویسنده: حیفا زنگنه
مترجم :لیلی فرهادپور
نشر: ثالث
توضیحات:
این کتاب به روایت زنی عراقی از جنگ و مقاومت میپردازد. در سال 1958 میلادی، هنگامی که حیفا زنگنه فقط 8 سال داشت، عراقیها به خیابانها ریختند تا استقلال خود را از انگلیس و حکومت پادشاهی سرسپرده جشن بگیرند. اما در دههی هفتاد میلادی با کودتای حزب بعث عراق این فضا فروپاشید. زنگنه در جنگ علیه صدام، به نیروهای مسلح مقاومت پیوست و چنین بود که در عنفوان جوانی دستگیر شد، به زندان افتاد و شکنجه را تجربه کرد.