نمایش 81–104 از 104 نتیجه

نمایش 40 60 80

منشات قائم مقام فراهانی

تماس بگیرید

اطلاعات کتاب

نویسنده: سیدبدرالدین یغمائی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1386

کد شابک:9789643513764

درباره کتاب

“منشآت” اثر میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی بی‌گمان یکی از نثرهای مهم فارسی است و با این که قائم مقام پیش از همه مرد سیاست و عمل است و نویسندگی او نیز به ایجاب ضرورت کار بوده، نه از راه تفنن یا هنرنمایی، با این همه، نوشته‌های وی از ذوق و حسن و سلیقه برخوردار است و از دو نظر حائز اهمیت و اعتبار است: یکی از نظر ارزش ادبی که سبک قائم‌ مقام روی هم‌رفته تابع گلستان سعدی است و دیگر اهمیت تاریخی منشآت. در این باره می‌توان گفت منشآت آیینه‌ی تمام‌نمایی است که حقایق اوضاع اوایل عهد قاجاریه را بی‌کم‌وکاست و عاری از حب و بغض و تزویر و ریا و خویشتن‌داری منعکس می‌نماید؛ چه غالب نوشته‌ها شامل دستورها، فرمان‌ها و گزارش‌هایی است که از جانب شاه و ولی‌عهد صادر شده و مربوط به وقایع روزمره‌ی دربار و دولت و امور جاری کشور بوده است. منشآت قائم‌مقام نخستین بار در سال 1280 ه . ق بر اثر کوشش‌های فرهاد میرزا معتمد الدوله با چاپ سنگی به چاپ رسید. کتاب حاضر تصحیحی است از منشآت قائم‌مقام که به انضمام خطابه‌ی حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی درباره‌ی شرح و احوال و آثار قائم‌مقام به چاپ رسیده است.

دیوان شهریار

225,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:محمد حسین شهریار

انتشارات:نگاه

سال انتشار:1399

کد شابک:9789644070792

درباره کتاب

سید محمدحسین بهجت تبریزی (زاده ۱۲۸۵ – درگذشته ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (پیش از آن بهجت) شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود که به زبان‌های ترکی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. وی در تبریز به‌دنیا آمد و بنا به وصیتش در مقبرةالشعرای همین شهر به خاک سپرده شد. شهریار، شاعر پرآوازه پارسى گوى آذرى زبان وطنمان در قلمرو ادب و فرهنگ ایران، از چنان اعتبار و خلاقیت شگفت انگیز هنرى و مرتبه والاى سخنسرایى برخوردار است، كه ناشران مجلّدات حاضر نیازى به معرفى آثار وى نمى بینند.
امروزه در پهن دشت سرزمین ایران كمتر جایى را مى توان یافت كه نام و نشانى از سروده هاى شهریار در آن نباشد، و شمار اندكى از مردم باسواد را مىتوان دید كه بیتى، قطعه اى و غزلى از شهریار را بر لوح خاطر نسپرده باشند، و این نشانه اى است از نفوذ معنوى كلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بیگانه.
۲۷ شهریور را «روز شعر و ادب فارسی» نام‌گذاری کرده‌اند.
نمونه ای از غزل:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟

اخلاق

تماس بگیرید

نویسنده:ارسطو
تدوین و ترجمه :رضا مشایخى
ناشر:نگاه
ویژگی مهم این کتاب اینست که مبتنی بر یک سلسله مشاهدات و استدلالاتی از واقعیت های زندگانی است. به کلی عاری از مباحث اولی یا پند و موعظه، بلکه انسانی را که دارای درایت و صاحب قضاوت و نیروی تمیز است در برابر محسوسات زندگانی قرار داده و معتقد است از آنجا که فرد انسان، طالب خیر و خوشی و آرزومند درک سعادت است، لذا راه وصول به هدف فضیلت و کمال که عبارت از سرکوبی شهوات پلید – قناعت به حد اعتدال، جلوگیری از حرص و تجاوز است، خلاصه پیشگیری از همه نوع افراط و تفریط را پیش گرفته و حد میانه ی قرار گرفته بین دو انتها را پیشه ی خود می سازد، تا به مقام والای انسانی نایل شود.
کتاب حاضر، ترجمه‌ای از کتاب معروف «ارسطو» (384ـ321ق.م) با نام «اخلاق» است. «کتاب «اخلاق»: معروف به «اخلاق نیکوماکوس» است و گفته می‌شود که ارسطو آن را به نام پسر خود «نیکوماکوس» نامیده است. این کتاب در ده بخش تدوین یافته و با نظریة «سعادت» به اتمام می‌رسد که می‌توان آن را فشردة کتاب و کلید آن دانست. «ارسطو» پس از نفی لذّت، ثابت می‌کند که سعادت حقیقی انسان در این است که در مشاغل عقلی و مشهودات هوشی صرف شود و اسم آن را حیات تأمّلی می‌نهد. در نهایت «ارسطو» نتیجه می‌گیرد که سعادت عبارت از عمل تأمّل است و اینکه مرد دانشمند، تنها فردی است که می‌داند خوشبخت‌ترین فرد روی زمین است.

مکتب‌ های ادبی (2جلدی)

295,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: رضا سید حسینی

انتشارات: نگاه

سال انتشار: 1400

کد شابک: 9789643510770

درباره کتاب

«مکتب های ادبی» جامع ترین کتاب در مورد سبک های ادبی است که مرحوم رضا سید حسینی آن را نگاشته است. این کتاب دوجلدی که اینک به چاپ جلد اول بیستم و جلد دوم نوزدهم، رسیده است نخستین بار در فروردین ماه 1334انتشار یافت و بعد از آن بارها تجدید چاپ و ویرایش شد.
سیدحسینی در مقدمه این کتاب آورده: “من این كتاب را در آغاز به عنوان راهنمای ساده و فهرست وار برای آشنائی با «ایسم» های گوناگون ادبی نوشته بودم به امید اینكه در آینده، اساتید متخصص و نویسندگان و محققان آثار كاملتری در این مورد ارائه كنند، اما چنین نشد و كتاب به عنوان یگانه منبع و حتی كتاب درسی درباره مكتب ها باقی ماند.”
رضا سیدحسینی متولد اردبیل (22 مهر 1305 – 11 اردیبهشت 1388) نویسنده و مترجم ایرانی است. سیدحسینی همچنین سرپرست و عضو اصلی تألیف و ترجمه ی مجموعه ی شش جلدی «فرهنگ آثار» بوده است. از سیدحسینی تاکنون 34 جلد کتاب منتشر شده است که می‌توان به ترجمه‌هایی از آندره مالرو، مارگریت دوراس، یاشار کمال، ناظم حکمت، ژان پل سارتر، آندره ژید، آلبر کامو، توماس مان، ماکسیم گورکی، بالزاک، جک لندن، چارلی چاپلین و… اشاره کرد.

 

عزاداران بیل

33,500 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:غلامحسین ساعدی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1398

کد شابک:9789643514181

درباره کتاب

مشدی حسن خیز برداشت؛ در حالی که دیوا وار دورِ طویله می دوید و شلنگ می انداخت. هرچند قدم کله اش را می زد به دیوار و نعره می کشید تا که رسید جلو کاهدان و ایستاد. چند لحظه سینه اش بالا و پایی رفت. بعد کله اش را برد توی کاهدان و دهانش را پر کرد از علوفه و آمد ایستاد روی چاه؛ همان جایی که اصلان کاه رویش ریخته بود. با صدایی که به زحمت از گلویش بیرون می آمد؛ گفت: ” مگه دُم نداشته باشم نمی تونم گاو باشم؟ مگه بی دُم قبولم نمی کنین؟ ها؟”

شلغم میوه بهشته

30,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:علی‌محمد افغانی

انتشارات:نگاه

سال انتشار:1399

کد شابک:9789643511784

درباره کتاب

در یکى از کوچه‌هاى باریک پشت بازارچه سر پولک چهار راه سیروس، تهران، خانه قدیمى کوچکى قرار داشت که در آغاز این داستان سى سال از عمر بناى آن مى‌گذشت. خانه‌اى بود یک طبقه از آجر سرخرنگ معروف به بهنازى، که در شمال کوچه قرار داشت. در چوبى آفتاب‌خورده و رنگ و رو رفته آنکه پرده‌اى جلویش آویخته بود بدون هیچ‌گونه دهلیزى به حیاط وصل مى‌شد. مساحت حیاط به زحمت از شصت متر تجاوز مى‌کرد که از موزائیک چهارگوش راه راه پوشیده شده بود و یک سومش را باغچه‌اى تشکیل مى‌داد که در میان آن یک درخت تنومند افرا و چند بوته گل به چشم مى‌خورد. ضلع شمالى حیاط شامل دو اتاق بود، هر کدام با دو پنجره که قرینه‌وار به‌وسیله ایوانى از هم جدا مى‌شدند. در ضلع شرقى فقط یک اتاق قرار داشت، باز هم با یک ایوان که ظاهرآ بزرگتر از خود اتاق بود.

براى یک تازه وارد در اولین نگاه آشکار مى‌شد که در این خانه دو خانواده زندگى مى‌کردند که از نظر سلیقه زندگى وضع یکسانى نداشتند. دو اتاق شمالى حیاط با شیشه‌هاى سالم و براق و پشت‌درى‌هاى شسته و اتو زده و وضع از هر حیث مرتب، حکایت از این مى‌کرد که کدبانوئى دقیق و منظم و سختگیر اداره‌کننده آن بود. اتاق ضلع شرقى با تیکه پاره‌هاى وسائل و خرت و پرت‌هاى بى‌ارزشى که اینجا و آنجا روى هم انباشته شده یا به در و دیوار آویخته بود، بلافاصله در بیننده این گمان را ایجاد مى‌کرد که صاحب آن نمى‌باید از نظم و ترتیب یا ذوق و سلیقه که نام دیگرش هنر خوب زیستن است و به نظر برخى کسان آئینه شخصیت یا خود دوم وجود آدمى است بوئى برده باشد. اگر این موضوع درست باشد که سلیقه یعنى قلبى براى دوست داشتن و همیشه یک سلیقه بد بهتر است از بى‌سلیقگى، به سادگى نتیجه مى‌گیریم که این خصوصیت جزئى است از غریزه آدمى براى بهتر زیستن که هر کس و هر خانواده متناسب با تربیت و امکانات خود کم و بیش از آن بهره‌اى دارد. لیکن براى آنکه در مورد این دو خانواده که تصادفآ از نظر کسب و کار یا برداشت‌هاى زندگى تفاوت چندانى با هم نداشتند دچار پیش‌داورى نادرستى نشده باشیم ناگزیر به توضیحات بیشترى هستیم.

این خانه را دوازده سال پیش از آن براتعلى چراغ‌ساز ضمن سندى عادى از یک دامدار اهل ورامین اجاره کرده بود به ماهى یکصد تومان، براتعلى، خودش بود و زنش نرگس که اهل محله به او ننه عابدین مى‌گفتند و یک بچه، که در همان اتاق‌هاى تمیز شمالى مى‌نشستند. مرد
که سى سال از عمرش مى‌گذشت و اصلا اهل اسدآباد همدان بود در بازار آهنگرها منشعب از خیابان بوذر جمهرى، دکان چراغ‌سازى داشت. تعمیر یا تمیز کردن چراغ‌هاى خوراک‌پزى و تورى از هر قبیل، تعدادى هم چراغ تورى (زنبورى) داشت که به دوره‌گردان بازار کرایه مى‌داد از قرار شبى پنج یا ده ریال و دلیل آنکه شب‌ها دیرتر از موقع به خانه مى‌آمد یکى این بود که مى‌ایستاد تا این نوع مشتریان کارشان تمام شود و چراغ‌ها را با کرایه شب بازگردانند. در حقیقت منبع اصلى درآمد او از همین کرایه دادن چراغ بود. براى مجلس‌هاى جشن یا سوگوارى ایام محرم در مسجدها و تکیه‌ها نیز، از او چراغ مى‌گرفتند. چراغ‌هاى پایه بلند چند شعله‌اى که ساخت و نصب پایه‌هاى آن کار خود او بود. کار و کسب او، البته اگر پاسبان‌ها گاه با سختگیرى‌هاى افراطى مزاحم چرخچى‌ها و دوره‌گردان نمى‌شدند، پربد نبود. خرج زن و بچه‌اش را به خوبى درمى‌آورد و این‌قدر بود که با وجود یک زن مراقب و دلسوز در توى خانه سر و وضعى به زندگى‌اش بدهد. تنها مشکل یا ناراحتى براتعلى در وضع فعلى که مانع مى‌شد توسعه بیشترى به کارش بدهد تنگى جا براى نگاهدارى چراغ‌هایش بود. این بود که هنگام روز بیشتر وسائلش را از دکان بیرون مى‌آورد و توى معبر که گذرگاه عام بود مى‌چید، یا به در و دیوار نصب مى‌کرد. هنگام شب دوباره آنها را به درون دکان مى‌برد و هر روز این کارش بود. بعضى از این نوع وسائل از جمله یک میز چوبى سنگین با گیره آهنى نصب شده روى آن شب و روز همیشه بیرون بود. البته اگر صاحب دکان او مانند بسیارى مالکین آن
راستا بدقلقى نمى‌کرد و اجازه مى‌داد که او هم یک پوش دیگر داخل دکانش بسازد مقدارى از این مشکلات حل مى‌شد. اما او با همه تلاش‌ها و عجز و الحاح‌هاى براتعلى نه تنها چنین اجازه‌اى نمى‌داد بلکه به طمع اجاره بیشتر قصد داشت به هر وسیله که ممکن بود مستأجرش را مجبور به تخلیه دکان کند. براتعلى هم خوب مى‌دانست که اگر دکان را خالى مى‌کرد مى‌بایست با کار و کسب خود در منطقه بازار براى همیشه خداحافظى کند. زیرا کوچکترین پستوى تاریک و نمورى که ممکن بود پیدا کند کمتر از دویست یا سیصد هزار تومان سرقفلى‌اش نبود. به هر حال، اگر براتعلى از حیث کار و کسب به علت وجود یک مالک کجتاب و پولدوست این نوع ناراحتى را داشت در عوض دلخوش بود که زن وظیفه‌شناس، محیط آرام و بستر گرمى در خانه منتظرش بود که پایان کار استراحت او را تأمین مى‌کرد و سر و صداهاى کر کننده بازار آهنگرها را از یادش مى‌برد. او مرد کم‌حرف و افتاده‌اى بود. قد بلندى داشت که اندکى خمیده مى‌نمود. حرکاتش تند و حساب شده بود. دو شیار عمیق در طرفین دهان، چهره قهوه‌اى سوخته‌اش را مشخص کرده و حالت مردانه‌اى به آن داده بود. سیبل‌هایش را گرد مى‌زد و همیشه یکدسته از موهایش در حالتى به هم چسبیده روى پیشانى‌اش افتاده بود. نرگس را که با خودش همسال بود زمانى گرفته بود که براى طى دوره سربازى به تهران آمده بود.

براتعلى بعد از اجاره این خانه یک اتاقش را به مشدى محرم سبزى‌فروش واگذار کرد به ماهى پنجاه تومان که با زنش گل‌عنبر و سه

بچه به نامهاى شاهرخ، مهران و مهشید در آن زندگى مى‌کردند. این اتاق بیشتر از سه متر عرض و چهار متر طول نداشت. سبزى‌فروش و خانواده‌اش در آن جاى تکان خوردن نداشتند. و با آنکه نصف اجاره‌بهاى خانه را که کلا صد تومان بود مى‌پرداختند از این تقسیم به قول خودشان غیرعادلانه طبیعتآ نمى‌توانستند راضى باشند. ولى کار دیگرى هم از دستشان ساخته نبود. زیرا دکان سبزى‌فروشى مشدى در سر همان کوچه قرار داشت که خانه واقع شده بود و براى آنها این یک مزیت بزرگ بود که در جاى خود اهمیت بسیار داشت. لیکن با توجه به آن خصوصیت غریزى اخلاقى انسانى که نزد ما ایرانى‌ها ویژگى خاصى پیدا کرده است، اگر از خانواده ایرانى علاقه به نظم و ترتیب و یا سلیقه زندگى داخلى او را بگیرند براى او چه چیز باقى خواهد ماند؟! و آیا یک خانواده پنج نفرى که سه تاى آن بچه‌هاى خرد هستند در یک اتاق سه در چهار هر چقدر هم مردمان فهمیده و ذاتآ نجیب و موظفى باشند مى‌توانند به هر نوع انضباطى پاى‌بند باقى بمانند؟!

در یکى از روزهاى نیمه پائیز سال ۱۳۵۳ شمسى که آغاز این داستان است، ما گل‌عنبر زن مشدى محرم را مى‌بینیم که جاروب به دست در حیاط خانه مشغول نظافت کردن و روفتن برگ‌هاى زردى بود که به نسیم پائیزى از درخت بزرگ به زمین ریخته بود. هوا نه ابر بود نه آفتاب ولى هیچ‌کس باور نمى‌کرد که میل به باریدن داشته باشد. اول صبح بود و نرگس براى خرید روزانه از خانه بیرون رفته بود. گل‌عنبر که طبیعتآ زن مهربانى بود و با بچه‌ها میانه خوبى داشت در همان حال با عابدین پسر دوازده ساله همسایه گفتگو مى‌کرد :

– ببین عابدین جان، تو بچه‌اى هستى که به حمداللّه همه چیز را خوب مى‌فهمى. این حرفهائى را که من به تو مى‌زنم هیچ‌وقت حاضر نیستم پیش مادرت عنوان کنم، چون که حوصله دعوا ندارم. صداى کسى که بلند شود مثل ماهوت پاک‌کن‌هاى زبرى که تن اسب را با آن تیمار مى‌کنند موى به تن من راست مى‌ایستد. زندگى دو روزه که در خوردن و سگ‌دو زدن و مثل مرده افتادن خلاصه شده است چه ارزشى دارد که آدم خلق خودش را تنگ بکند. او همیشه به من غر مى‌زند که آب رختشوئى را توى باغچه مى‌ریزم و باعث خشک شدن گل‌ها مى‌شوم اما یک‌دفعه نمى‌گوید این حمامى که توى این خانه هست ناسلامتى مال هر دو خانواده است. من حتى نمى‌توانم رخت‌هایم را ببرم توى حمام بشویم. خیال مى‌کند سنگ‌هایش سائیده مى‌شود. مگر خانه ارث پدرى اوست که دلش بسوزد یا بخیلى بکند. خدا رحم کرده ما هر دو مستأجریم. صاحبخانه یکى دیگر است که بنده خدا فرسنگ‌ها از این شهر دور است و سال به سال گذارش به این راستا نمى‌افتد. من آدمى هو کى هو کى‌تر از مادر تو به عمرم ندیده‌ام. مثل میزان‌الحراره هر ساعت یک درجه را نشان مى‌دهد و هر دقیقه هم یک جور باید به سازش رقصید. پریروز خودش به من گفت: هوا سرد شده است، توى حیاط رخت نشوى سرما مى‌خورى. – اما همین که دیروز دیگ و چراغ توى حمام بردم، هنوز ننشسته و بسم‌اللّه نگفته دیدم صداى غرولندش بلند شد – غرولند و بهانه‌گیرى. نه به آن زینب و کلثوم شدنش نه به این دایره و دنبک زدنش! آخر این خانه قوطى کبریتى چیست که آدم بخواهد توى آن هر ساعت و دقیقه صدایش را به گوش اهل محل برساند خیال مى‌کند
مردم خوششان مى‌آید. هر کسى کار و زندگى دارد و آرامش خودش را بالاتر از هر چیز مى‌داند. اگر من این شکایت را پیش پدرت ببرم و بگویم که چطور او برخلاف دستور خودش دیروز تشت لباس‌هاى مرا که آب‌جوش روى آن ریخته بودم از حمام بیرون آورد و توى حیاط گذاشت و در حمام را قفل کرد و کلیدش را توى جیب گذاشت، مى‌دانى پدرت چه خواهد گفت؟ خواهد گفت: آخر دیروز چهارشنبه بود!

گفته‌هاى زن ناتمام ماند. در حیاط که نیمه بسته بود با حرکتى تند گشوده شد و نرگس با خریدهائى که کرده بود به درون آمد. برخلاف گل‌عنبر که زنى کوچک اندام و ظریف بود او هیکلى درشت و رفتارى زمخت داشت. گونه‌هایش پهن و استخوانى بود بى‌آنکه لاغر باشد. و صورتش با چشمانى بس درشت و سیاه و پر نیرو مشخص مى‌شد که در بیننده ایجاد ترسى مبهم مى‌کرد. هیکل درشتش با دست‌هاى بى‌اندازه بزرگ و سنگین او را کمتر از یک کارگر ساختمانى که قادر به کارهاى زمخت است معرفى نمى‌کرد. هنگام راه رفتن این دست‌ها از دو طرف بدنش سنگینى مى‌کرد. به برکت وجود همین دست‌هاى سنگین و پر زور رخت‌هاى شسته‌اى را که ننه عابدین مى‌چلاند و روى طناب مى‌انداخت زودتر از رخت هر کس خشک مى‌شد. وقتى که به درون حیاط آمد چون هر دو دستش بند بود گوشه چادرش را به دندان گرفته بود. لحظه‌اى جلوى در درنگ کرد و گفتار اخیر همسایه‌اش را این‌طور تکمیل کرد :

– آرى، دیروز چهارشنبه بود و چهارشنبه یعنى روزى که ننه عابدین جنى مى‌شود! گویا خودت که حال و هواى درستى ندارى گمان کرده‌اى همه همین‌طورند. تمام حرفهائى را که مى‌زدى شنیدم.

صداى او بلند و خراش‌دار و ناراحت‌کننده بود. اما در حالت بیانش چیزى که حکایت از دل‌پرى عمیقى بکند وجود نداشت. دم در حیاط چادرش را روى زمین رها کرد، یعنى از روى بى‌قیدى یا از آن جهت که دستش بند بود آن را آزاد گذاشت تا خودش بیفتد. خریدهائى را که براى ناهار و شام خانواده سه نفرى خود کرده بود روى سنگ ایوان گذاشت. ضمن آنکه برمى‌گشت و دوباره چادرش را برمى‌داشت به گفته خود ادامه داد :

– ما هر دو مستأجریم – کى همچو حرفى مى‌زند؟! تو صاحبخانه هستى و من مستأجر. براى اینکه تو سه تا بچه دارى و من یکى. شوهر من صبح که از خانه قدم بیرون مى‌گذارد کسى رنگش را نمى‌بیند تا دیروقت شب. وقتى هم به خانه مى‌آید تا صبح که بیرون مى‌رود هیچ‌کس صدایش را نمى‌شنود به غیر از یک سلام و علیک کوتاه و مختصر با هیچ‌کس از اهل محل رابطه‌اى ندارد. در عوض شوهر تو که دکانش همین بغل است هر دقیقه فلتاقش توى خانه پهن است. اگر مى‌خواهد دست به آب برساند توى خانه است – انگارى مرض بول دارد. اگر مى‌خواهد آب بخورد توى خانه است – جرأت ندارم یک دقیقه توى این حیاط آزاد راه بروم یا توى آفتاب بنشینم. خانه را هم شعبه‌اى کرده است از دکان. تازه اگر هم خودش توى خانه نیست، صدایش هست. زمستان است، شلغم ببر مرهم سینه! تابستان است، بیا بار عسل دارم خربزه! – آن‌وقت هم این بچه‌ها، این بچه‌ها که نگو و نپرس! دائم مى‌آیند و مى‌روند و گند و کثافات توى حیاط مى‌ریزند. یا شاید راستى
راستى خیال کرده‌اى من شده‌ام دربان تو و بچه‌هایت که این‌طور دو قورت و نیمت باقى است. آن‌وقت نوبت به جارو کردن که مى‌رسد خدا به دور، زبان من باید مو دربیاورد تا خانم مثل امروز جاروئى دست بگیرند و به نظافت حیاط مشغول شوند. آن هم یک دفعه ندیدم کارى را که شروع کرده‌اید تمام بکنید. یا کسى از همسایه‌ها و این و آن دم در حیاط صدایت زده رفته‌اى یا اینکه خودت خسته شده ول کرده‌اى. توى این کوچه خانه‌اى نیست که با تو سر و سرى نداشته باشد. صبح که از خواب برمى‌خیزى هنوز رختخواب‌هایت را جمع نکرده و بچه‌هایت را به مدرسه نفرستاده‌اى، این خانه و آن خانه به سلام مى‌روى. یکى نیست بگوید مگر تو کدخدا یا داروغه محل هستى. یا شده‌اى بز حاج میرزا آغاسى که آزاد باشى و هر جا دلت بخواهد سر بکشى. تو آدمى هو کى هو کى‌تر از من ندیده‌اى، من هم خاله بى‌مضایقه‌تر از تو زنى ندیده‌ام. به خانه همسایه مى‌روى تا طرز غذا پختن را به آنها یاد بدهى، آن‌وقت غذاى خودت روى آتش مى‌سوزد که بویش تمام محله را مى‌گیرد و بچه‌هایت ظهر بى‌ناهار مى‌مانند. تو یک همچین آدمى هستى!

سیندخت

65,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: علی‌محمد افغانی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1396

کد شابک:9789643515737

درباره کتاب

کتاب سیندخت اثر على‌محمد افغانى از سال ۱۳۶۴ براى انتشار در اختیار مؤسسه انتشارات نگاه بوده است، این کتاب پیش از آن توسط انتشارات امیرکبیر به همت عبدالرحیم جعفرى منتشر مى‌شد، بدین وسیله ضمن سپاس، از ناشر پیشین آن قدردانى مى‌شود. از تو با مصلحت خویش نمى‌پردازم همچو پروانه که مى‌سوزم و در پروازم گر توانى که بجوئى دلم امروز بجوى ورنه بسیار بجوئى و نیابى بازم

داریوش بزرگ

تماس بگیرید

اطلاعات کتاب

نویسنده: جیکوب ابوت

مترجم:عباسقلی غفاری‌فرد

انتشارات:نگاه

سال انتشار:1388

کد شابک:9789643514259

درباره کتاب

داریوش بزرگ است زیرا، در نظام او حتی کودکان خردسال از پوشش خدمات حمایت اجتماعی بهره می گرفته اند؛ دستمزد کارگران بر اساس مهارت آنها پرداخت می شده؛ مادران از مرخصی و حقوق زایمان و حق اولاد استفاده می کرده اند؛ فوق العاده « سختی کار» و « بیماری » پرداخت می شده؛ حقوق زن و مرد برابر بوده و زنان می توانسته اند کار نیمه وقت انتخاب کنند… یادآوری این نکته ضروری است که سبک انشاء این کتاب تا حدودی قدیمی است و نزدیک به یکصدو شصت سال از تالیف آن می گذرد. مترجم تلاش کرده تا این سبک را به زبان نوشتاری فارسی امروزه نزدیک گرداند، اما، به هر ترتیب، سبک قدیمی انشاء کتاب در سطور مختلف آن خودنمایی می کند و مترجم به دلیل پافشاری بر رعایت امانت و حفظ مفاهیم اصلی نوشته های مولف ، ناچار از به کار گیری عبارات اصلی کتاب شده است…

کارنامه سپنج

350,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: محمود دولت‌آبادی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1397

کد شابک: 2500110001358

درباره کتاب

“کارنامه سپنج” مجموعه آثار پانزده سال اول داستان نویسی محمود دولت آبادی (تقریباً بین سال های 1341 تا 1357) است. در این آثار شاهد تجربه های اولیۀ داستان نویسی دولت آبادی در مسیری پانزده ساله هستید. قلم سحار او با استادی لایه های مختلف اجتماعی را در برابر چشم خواننده قرار می دهد و دغدغه ها، عشق ها، درگیری ها و فهم های این مردان و زنان را بر می نماید.

کارنامه سپنج فرصتی برای بازخوانی آثار نویسنده ای است که بی اغراق امروز در قلۀ داستان نویسی فارسی قرار دارد و آثارش جزء جدایی ناپذیر ادبیات داستانی معاصر ماست.

این داستان ها که در قالب یک مجموعه دوجلدی ارائه شده اند، عبارتند از : سفر، بیابانی و هجرت ، از خم چنبر ، گلدسته ها و سایه ها ، ادبار و آیینه ، آوسنه بابا سبحان، با شبیرو ، عقیل عقیل ، دیدار با بلوچ ، روز و شب یوسف، گاواربان

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

62,500 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:اوریانا فالاچی

مترجم: زویا گوهرین

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1393

کد شابک:9789643516314

درباره کتاب

این اثر، رمانی از «اوریانا فالاچی»، نویسنده و خبرنگار ایتالیایی است که در سال 1975 منتشر شد. این کتاب با زاویه دید اول شخص و در قالب نامه‌ای از راوی داستان که زنی جوان است، خطاب به جنینی که در رحم دارد نوشته شده که فرزند نازاده‌اش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن می‌آگاهاند. او این نوشته‌ها را این گونه آغاز می‌کند: «آن شب حس کردم تو هستی! قطره‌ای از زندگی که از نیستی رها شده باشد. روی تختخواب دراز کشیده بودم، چشم‌هایم در تاریکی باز بود، و ناگهان، در این تاریکی، روشنی یقینی درخشیدن گرفت، آری، تو آن‌جا بودی، تو وجود داشتی.»

مکتب های فلسفی از دوران باستان تا امروز

275,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: پرویز بابایی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1392

کد شابک:9789643513757

درباره کتاب

مكتب‌هاى فلسفى براى استفاده خوانندگانى فراهم شده است كه به‌تازگى وارد حوزه‌ى فلسفه شده یا مى‌خواهند بشوند. این كتاب با وجود جامعیت خود از شرح تفصیلى، فنى و پر تعقید دورى جسته و به‌جز در مورد چند فیلسوف مهم، به خلاصه‌ى نظریه‌ى فیلسوفان و مكتب‌ها اكتفا كرده است. با این همه امیدوارم فصل‌هایى، به‌ویژه چند فصل پایانى، توجه دانشوران و اهل فلسفه را نیز جلب كند.

این كتاب ضمن بزرگداشت و تشریح نظریه‌هاى فیلسوفانى همچون افلاطون، ارسطو، دكارت، لایب‌نیتس، كانت، اسپینوزا و دیگران به خاستگاه اجتماعى و طبقاتى و شأن نزول اندیشه‌هاى آنان توجه نموده، از منشأ مناقشه‌هاى‌شان با صاحبان عقاید مخالف پرده برمى‌دارد. براى اجتناب از داورى یك‌سویه، از فرهنگ‌هاى فلسفى، به‌ویژه از فرهنگ فلسفه‌ى پروگرس سود جسته‌ایم و در مورد هر فیلسوف و هر مكتب فلسفى به این فرهنگ استناد كرده‌ایم.

جنس ضعیف

110,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: اوریانا فالاچی

مترجم: یغما گل‌رویی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1393

کد شابک: 9789643514341

درباره کتاب

1929 29 ژوئن تولد در شهرِ فلورانس ایتالیا. پدرش نجار و از رهبران نهضتِ مقاومتِ ضدِ فاشیست و مادرش خانه‌دار بود :1944 پیوستن به پارتیزان‌ها و جنگ در جبهه‌ى ضدِ فاشیستى. :1950 آغازِ فعالیتِ مطبوعاتىِ در روزنامه‌ى ایل‌ماتینو دلیتالیاچنتراله. :1958 انتشارِ كتابِ هفت گناهِ هالیوود. :1961 انتشارِ كتابِ جنسِ ضعیف. :1962 انتشارِ كتابِ پنه‌لوپه به جنگ مى‌رود. 1963 انتشارِ كتابِ لایم لایت و خودپرست‌ها. :1965 انتشارِ كتابِ اگر خورشید بمیرد. :1967 فعالیت به عنوانِ خبرنگارِ جنگى در جنگ‌هاى ویتنام، هند و پاكستان، خاورمیانه و آمریكاى لاتین. :1968 ضرب و جرح و اصابتِ سه گلوله به وى توسطِ ارتشِ مكزیك. :1969 انتشارِ كتابِ زنده‌گى: جنگ و دیگر هیچ. :1970 انتشارِ كتابِ آن روز در ماه. :1972 دریافتِ جایزه‌هاى سنت وینسنت و بانكارلا براى كتابِ زنده‌گى: جنگ و دیگر هیچ. :1973 آشنایى با آلساندرو پاناگولیس مبارزِ یونانى و ارتباطِ عاطفى میانِ آن دو كه بعدها در كتابِ یك مرد به شرحِ آن پرداخت. :1974 انتشارِ كتابِ مصاحبه با تاریخ. :1975 انتشارِ كتابِ نامه به كودكى كه هرگز زاده نشد. :1976 مرگِ مشكوكِ آلساندرو پاناگولیس در حادثه‌ى راننده‌گى. :1979 انتشارِ كتابِ یك مرد. دریافت جایزه‌ى ویارِجّو براى همین كتاب. :1990 ابتلا به سرطانِ سینه. :1992 انتشارِ كتابِ انشاالله. :1993 دریافت جایزه ى آنتیب براى كتابِ انشاالله. :2001 انتشارِ كتابِ خشم و غرور. :2004 انتشارِ كتابِ مصاحبه‌ى اوریانافالاچى با اوریانافالاچى و نیروى برهان. :2005 پس از سال‌ها اقامت در آمریكا، بازگشت به ایتالیا براى معالجه‌ى بیمارى. دریافتِ جایزه‌ى تیلر از مركزِ مطالعاتِ فرهنگِ عامه‌ى نیویورك. دریافتِ مدالِ طلایىِ شهرِ میلان و دریافت مدالِ ملىِ آموزش و پرورشِ ایتالیا. :2006 15 سپتامبر. درگذشت در شهرِ فلورانس.

کلیات اشعار ترکی شهریار به انضمام حیدر بابا

50,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: محمدحسین شهریار

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1392

کد شابک:9789644072086

درباره کتاب

اوتوز آلتى ایل بوندان اول، 1332- نجى ایلین اسفند آییندا، نوروز قاباغى آذربایجان خلقى ئوز شاعریندن اونودولماز بیرهدیه آلدى. بو، استاد شهریارین «حیدر بابایا سلام» اثرى ایدى. حجمجه كیچیك، مضمونجا دولغون اولان بو اثرین نشرى ایچون او وقتكى تبریزین بوتون فرهنگى و پولیقرافیگ گوجوندن و امكانلاریندان استفاده اولونموشدى- خطینى میرزا طاهر خوشنویس یاز میشدى، شكللرین رسام مرتضى نخجوانى چكمیشدى، گراورلرینى میرزا عبدالوهاب شعارى حاضرلامیشدى، حسین آقا زفیرینین چاپخاناسیندا چاپ اولونموشدى، حسن تقویمى چاپین بوتون وسایلینى حاضرلامیشدى، مهدى روشن ضمیر، عبدالعلى كارنگ هربیرى آیریلیقدا مقدمه یازمیش، شهریارین ئوزوده خلاصه شكلده اثرین یارانماسى حقینده ایضاحات وئریب اونو آذربایجانلیلارا تقدیم ائتمیشدى.

شهریا بو گوزل منظومه‌نى یازماقدان هله چوخ- چوخ اول ئوزونون زنگین یارادیجیلیغى ایله ایراندا شهرت قازانمیش، حقلى اولاراق معاصر دورین حافظى لقبى كیمى عالى بیر مقام صاحبى اولموشدى. بوندان سونرا شاعر بیر سیرا عامللرین تأثیرى

آلتیندا و هامیدان اول آنا سنین آرزو وایستگى ایله «حیدر بابا سلام» منظومه سینى قلمه آلمیشدى.

«حیدر بابا سلام» شمس قیس رازى‌نین افاده‌سیله دئسه‌ك «خوش طالع ایله دوغولموشدى». اثرین نشرى ایله دیللر ازبرى اولماسى، عموم خلق محبتى قازانماسى، سر حد لرى آشیب تورك دیللى خلقلر آراسیندا یاییلماسى، یوزلرله نظیر لرله قارشیلانماسى، ماهینلار قوشولماسى، عاشیقلارین سازیندا، مغنى لرین آوازیندا اوخونماسى بیر اولدى. بو ادبى حادثه دن ایللر ئوتوب كچندن سونرا شهریار آنا دیلینده اونلارلاینى اثر یازدى، فقط باخیب گوردو كه، هیچ بیریسى «حیدر بابا سلام» بویونا گلیب چاتمادى. چوخ احتمال كه، شاعر آشاغیداكى مصر اعلارى یازماقلا بو حقیقتى اعتراف ائتمه‌لى اولدى :

باخ كه (حیدر بابا) افسانه تك الموش بیرقاف

من كیچیك بیر داغى سرمنزل عنقا ائله دیم.

شازده کوچولو – نشر نگاه

38,500 تومان

نویسنده:آنتوان دو سنت اگزوپرى
مترجم:احمد شاملو
ناشر:نگاه
سال ۱۹۳۵، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد.
همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا می‌شود. پسرک به خلبان می‌گوید که از اخترکی دوردست می‌آید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم می‌گیرد برای اکتشاف اخترک‌های دیگر خانه را ترک کند. او هم‌چنین برای خلبان از گل سرخ محبوبش می‌گوید که دل در گرو عشق او دارد، از دیگر اخترک‌ها تعریف می‌کند و از روباهی که او را این جا، روی زمین، ملاقات کرده است. خلبان و شازده چاهی را می‌یابند که آنها را از تشنگی نجات می‌دهد اما در نهایت شازده کوچولو خلبان را در جریان تصمیم خود قرار می‌دهد و می‌گوید تصمیم گرفته به اخترک خانه‌اش بازگردد.

آیین زرتشت کهن روزگار و قدرت ماندگارش

28,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: مری بویس

مترجم: ابوالحسن تهامی

انتشارات:نگاه

سال انتشار:1386

کد شابک:9789643513894

درباره کتاب

“مری بویس”، دین‌شناس و متخصص برجسته‌ی ادیان ایران باستان و استاد ایران‌شناسی دانشگاه لندن، در این کتاب مجموعه‌ای از سخنرانی‌های درسی خویش در زمینه‌ی ایران‌شناسی در دانشگاه کلمبیا را گردآورده است. بویس که در جایگاه استاد صاحب‌نظر آیین زرتشتی و سنت‌هایش حضور یافته بود، در این سخنرانی‌ها با برخورداری از سرچشمه‌های دانشی ژرف به طرح جزئیاتی پرداخته که ریشه‌های آیین زرتشت، اصول بنیادی و زمینه‌های رشد و تحول آن را تا به امروز شامل می‌شود. دو فصل نخست کتاب، به عمر واقعی کیش زرتشتی، فرضیات موجود در خصوص زمان و زادبوم زرتشت و هم‌چنین زمان و مکان واقعی پیامبری وی اختصاص دارد. بویس فرضیه‌ی اشتباه و مجعول سده‌ی ششم ق. م را برای زندگی زرتشت رد کرده و آن را به 1200 ق. م می‌رساند. وی می‌کوشد تا آموزه‌های زرتشت را در جایگاه جامعه‌ی کهن وی بررسی کند، سپس رشد کیش او تا مرزهای توان و گمانه‌زنی خردورزانه در سده‌های پس از آن پی گرفته شده است. در فصل‌های پایانی خلاصه‌ای از پژوهش‌های زرتشتی شناختی در ایران اسلامی تا میانه‌ی سده‌ی بیستم میلادی به دست داده می‌شود و تداوم حیات این کیش در عصر جدید زرتشتی راست‌کیشی (ارتدوکسی) و زرتشتی راست‌کرداری دنبال می‌گردد. در شکل‌گیری تحول دینی عصر زرتشت نویسنده سه عامل را مهم می‌داند: نخست، قدرت دینی متعلق به قوم زرتشت که پیامبر بر شالوده‌ی آن بالیده است، دوم، ناآرامی‌های خشونت‌باری که قبایل ایرانی را به روزگار زرتشت برآشفت، و سوم، خود زرتشت که سرشتی سرشار از موهبت هوش و جنبش داشته و توان پیوند دادن زیبایی والای سخن با پندارهای مهرآمیز اخلاقی را دارا بوده است.

در حال پوست کندن پیاز

30,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: گراس گونتر

مترجم:جاهد جهانشاهی

انتشارات:نگاه

سال انتشار:1394

کد شابک:9789643513788

درباره کتاب

کتاب «هنگام پوست کندن پیاز» زندگى گونتر گراس‏ را از سال 1939 تا سال 1959 به تصویر مى کشد. آغاز کتاب با شروع جنگ دوم جهانى قرین می‌گردد. گراس‏ در سال 1939 بیش‏ از 12 سال نداشته است. جنگ لهستان، در کتاب « طبل حلبى» به زیبائى به تصویر کشیده شده است، تا آنجا که بتوان در جنگ و کشتار از زیبائى ادبى سخن گفت. رمان طبل حلبى بزرگترین اثر گونتر گراس‏ محسوب می‌شود. جریانات کتاب هنگام پوست کندن پیاز درست هنگامى خاتمه مى یابد، که رمان طبل حلبى منتشر می‌شود، یعنى در سال 1959. این کتاب را باید در رده اتوبیوگرافى یا زندگینامه خودنوشته محسوب کرد. ضمناٌ این کتاب در همان هفته اول که وارد بازار شد، یکى از پرفروش‌ترین کتاب‌هاى آلمان گشت. هنگامى که کسى در سال‌هاى شاید آخر عمر )«گراس»، 78 سال دارد و برایش‏ آرزوى سلامتى و طول عمر مى کنم( مطلبى را مى نویسد که مربوط به 65 سال پیش‏ است، و مرتب می‌گوید: تا آنجائى که من به یاد دارم، تا آنجائى که به خاطر دارم…، و بیشتر از شاید استفاده می‌کند تا باید، دیگر شاید نتوان میان سندیت و سماجت ادبى حد و مرزى قائل شد. ولى این مسئله براى گراس‏ مانعى در خلق کردن یک اثر ادبى نیست و او خود به این مطلب به خوبى آگاهى دارد. عنوان کتاب، همان‌طور که چندین بار به آن اشاره شده است، «هنگام پوست کندن پیاز» نام دارد ولى حتى شخص‏ گونتر گراس‏ هم که یک آشپز خوب و با سلیقه و با تجربه است و براى دوستانش‏ مرتب آشپزى می‌کند، تا کنون چنین پیاز تند و تیزى را در دست نداشته است که اشکش‏ را سرازیر کند.

آریایی ها

125,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: ویرگوردون چایلد

مترجم: محمدتقی فرامرزی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1390

کد شابک:9789643513481

درباره کتاب

این کتاب شامل 9 فصل است که عناوین برخی از آنها عبارتند از:زبان و دوران پبش از تاریخ، آریایی ها در پهنه تاریخ نمایان می شوند، آریایی شدن کشورهای حوزه مدیترانه ، بازسازی فرهنگ آغازین آریایی ها به کمک دیرینه شناسی زبان ، در دفاع از گهواره آسیایی آریایی ها ، آیا آریایی ها از اروپای مرکزی برخاستند؟ ، نظریه گهواره اروپای شمالی آریایی ها، آریایی ها در روسیه جنوبی و نقش آریایی ها در تاریخ.

تاریخ سخت کشی

50,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: عباسقلی غفاری‌فرد

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1392

کد شابک:9789643515911

درباره کتاب

بازسازى روزگاران گذشته كارى بسیار سخت است و مورخ اگر مى‌توانست بى‌كم و كاست آن را بازسازى كند و یا خود در آن روزگار جاى بگیرد، تاریخنگارى چقدر دگرگون مى‌شد. در روزگارى نه چندان دور كه رفت‌وآمد میان روستاها، شهرها، و كشورها، با پاى پیاده و گاهى در روى آب‌ها با كشتى انجام مى‌گرفت، گروهى به نام راهزن همواره در كمین بودند تا مسافران را تاراج كنند و دار و ندار آن‌ها را بگیرند. مورخ امروزى دیگر چنین چیزى را به چشم نمى‌بیند و شاید هم نمى‌داند كه آن‌ها بهتر دیده‌اند، به جاى سرگردانى در كوه‌ها و بیابان‌ها و در پهنه آب‌ها و آزار دیدن از سرما و گرما، در خانه خود، در دفتر خود در شهرها بنشینند و به شیوه قانونى، داروندار دیگران را به یغما ببرند و از ارج و ارزش هم برخوردار باشند و اگر راهزن دیروزى گاهى به چنگ قانون مى‌افتاد و پاسخگوى كار ناپسند خود مى‌شد، راهزن امروزى با هزاران نیرنگ، جان بدر مى‌برد و گاهى «ادعاى شرف» هم مى‌كند! اگر روزگار گذشته را مورخ با روزگار كنونى بسنجد خواهد دید كه حتى «ضرب‌المثل‌ها» نیز در روزگار كنونى دگرگون شده‌اند. در گذشته مى‌گفتند، «نابُرده رنج گنج میسر نمى‌شود»، اما امروزه، گنج، بى‌رنج به دست مى‌آید؛ مى‌گفتند «مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد»، در روزگار كنونى كسى كه كار مى‌كند، مزد نمى‌گیرد بلكه همواره بدهكار و نیازمند است و مزد را آن كسى مى‌گیرد كه كار نمى‌كند. در روزگار گذشته مى‌گفتند

دانش طلب و بزرگى آموز         تا به نگرند روزت از روز

شهریاران گمنام

52,500 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:احمد کسروی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1399

کد شابک:9789643513184

درباره کتاب

ایرانیان باستان گویا تاریخ را تنها سرگذشت و داستان پادشاهان و فرمانروایان مى‌پنداشتند و از این‌جاست كه كتاب‌هاى تاریخى را «خداینامه»یا «شاهنامه»مى‌نامیدند. افسانه و داستان‌ها هم كه از خود یادگار گذارده‌اند همگى درباره پادشاهان است. بیشترى از مورخان دوره اسلام نیز از روى همین عقیده جز به سرودن سرگذشت فرمانروایان و پادشاهان و داستان جنگ‌ها و كارهاى ایشان نپرداخته‌اند. از گفتن بى‌نیاز است.

گزیده اشعار فریدون مشیری

85,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: فریدون مشیری

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1379

کد شابک:9789646174320

درباره کتاب

‌‌‌‌‌‌‌‌‌اکنون قریب پنجاه سال از روزگاری می‌گذرد که نخستین چاپ گزیده شعرهای شاعر توانا و خوب معاصر، زنده‌یاد  «فریدون مشیری» به سال ۱۳۴۹ خورشیدی، از سوی سازمان انتشارات بامداد یکی از ناشران شناخته شدۀ قدیمی که از اواخر دهۀ چهل فعالیت خود را در زمینۀ فرهنگ و ادبیات ایران آغاز کرده بود منتشر شده است.

در دهه هفتاد با تعطیلی انتشارات بامداد آقای جواد متین چاپ گزیده اشعار زنده‌یاد فریدون مشیری را بر عهده انتشارات نگاه نهاد این اثر چندین بار با حجمی در حداد 240 صفحه در انتشارات نگاه به چاپ رسید.

تا اینکه پس از گذشت پنجاه سال از انتشار نخستین چاپ آن، یادگاران عزیز شاعر یعنی بهار مشیری و بابک مشیری گرامی، با افزودن شعرهای تازه‌تر از مجموعه‌های بعدی استاد مشیری این برگزیده را به روزرسانی کرده که بسیاری از سروده‌های ماندگار ایشان را در بر می‌گیرد و کام تشنگان شعر معاصر از آن سیراب می‌شود.

چاه به چاه

9,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: رضا براهنی

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1393

کد شابک:9789643514402

درباره کتاب

چاه به چاه،یکی از رمان های نه چندان معروف رضا براهنی است که پیش از این در سال 54 خورشیدی در مجلات فارسی زبان به چاپ رسیده بود.کتاب شرح روایت حمید،یکی از مسئولین سپاه دانش و زندانی کنونی سازمان امنیت از زبان خودش است.برای علاقه مندان به آثار براهنی،این کتاب حکم قطعه پازلی برای درک و ارتباط عمیق با دیگر آثار نویسنده دارد. با خواندن بخش هایی که در اتاق تمشیت و به شکنجه می گذشت،بی اختیار اشعار مجموعه ظل الله و اسماعیل و آنچه بر مرحوم اسماعیل شاهرودی در زندان های ساواک گذشته است پیش رویم تداعی شد

خفقان و شكنجه مربوط به خود آدم هاست ، ما قبول كرده ایم كه خفقان داشته باشیم ، قبول كرده ایم كه شكنجه مان بكنند  ، به همین دلیل خفقان و شكنجه داریم . این دیگران نیستند كه ما را شكنجه می كنند . همین كه پذیرفتیم كابل بزنند ، كابل را زده اند . ما خود شكنجه گران خود هستیم .

مجموعه آثار احمد شاملو: ترجمه ی قصه و داستان های کوتاه

145,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده: احمد شاملو

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1392

کد شابک:9789643511821

درباره کتاب

آنچه در دفتر سوم از مجموعه آثار احمد شاملو آمده،  عبارت است از قطعات پراکنده ایی که در طول سالیان دراز و در فرصت های مختلف ایشان به فارسی برگردانده شده است. داستان های کوتاه، قصه ها و…

از دیگر کارهای او در این زمینه می‌توان به ترجمه «درها و دیوار بزرگ چین»، رمان «پابرهنه‌ها» اثر زاخاریا استانکو، رمان «دن آرام» و شازده کوچولو اشاره کرد

مجموعه آثار احمد شاملو (دفتر یکم)

165,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:احمد شاملو

انتشارات:نگاه

سال انتشار:1398

کد شابک:9789643513986

درباره کتاب

خوابید آفتاب و جهان خوابید از برج فار، مرغک دریا، باز چون مادری به مرگ پسر، نالید. گرید به زیر چادر شب، خسته دریا به مرگ بخت من، آهسته.

پنه لوپه به جنگ می رود

145,000 تومان

اطلاعات کتاب

نویسنده:اوریانا فالاچی

مترجم:فرشته اکبرپور

انتشارات: نگاه

سال انتشار:1398

کد شابک:9786003762534

درباره کتاب

گپِ مسخره‌اى بود…

تهیه‌کننده فیلم، به زنِ جوان که اسمش جوآنا بود مى‌گفت :

«یه قصه به‌روز و تکون‌دهنده مى‌خوام! جو! قصه عاشقونه‌اى که فقط ماجراى یه عشقِ خشک و خالى نباشه… وگرنه حوصله مردم رو سر مى‌بره! یادت نره شخصیتِ زنِ قصه باید ایتالیایى باشه و مَرده آمریکایى! از باید، نبایداى فیلماى محصول‌مشترک هم که باخبرى… ببینم جو! دو ماه واسه نوشتنش بسه؟»

«بله… رئیس! …البته!»

دهنِ تهیه‌کننده مدام به حرف زدن مى‌جُنبید و جوآنا جاى گوش دادن به حرف‌هاى او عقربه‌هاى ساعتِ دیوارى را نگاه مى‌کرد…

شبى که ریچارد آمده بود خانه آنها و تختش را اشغال کرده بود، مجبور شده بود در راهرویى بخوابد که به دیوارش ساعتِ شماطه‌اى، ربع ساعت به ربع ساعت آهنگِ وِست مینستر را مى‌زد…

«جو! این رو درک مى‌کنى که یه وظیفه استثنایى رو به عهده دارى؟ درواقع دارم یه مرخصىِ دو ماهه رو بهت پیشنهاد مى‌کنم!»

«البته! رئیس! البته…»

ساعت دیوارىِ عجیبى بود و به هیچ ساعتِ دیگرى نمى‌ماند. روز تاجگذارىِ پادشاهى را به یادِ او مى‌آورد، پادشاهى که صورتش مثلِ ریچارد بود… ولى شب‌ها که ساعت تو تاریکى گم مى‌شد صدایش شبیهِ صداى ناقوسِ شومِ کلیسایى بود که براى مُردنِ کسى به کار افتاده باشد.

 

«تو مستحقِ این مرخصى هستى! خیلى کار کردى و لازمه یه کم استراحت کنى و خوش بگذرونى… ولى منم اگه قرار باشه به تمومِ کارمندام سفرِ نیویورک جایزه بدم، ورشکست مى‌شم! مى‌فهمى که؟»

«البته! رئیس…»

ربع ساعتِ اول که زنگ مى‌زد صدایش به جان آدم دلشوره مى‌انداخت، ربع ساعتِ دوم شوم به نظر مى‌آمد و به ربع ساعتِ بعدى که مى‌رسید آدم را کلافه مى‌کرد و ربع ساعتِ آخر روح‌ها و سایه‌هایى را مى‌دید که سمتش حمله مى‌کردند و در نورِ راهرو کمرنگ مى‌شدند و هرکدام مثل لکّه‌اى دود به هوا مى‌رفتند.

«فقط به تو این فرصتِ استثنایى رو دادم! جو! …چه کارایى که واسه تو نمى‌کنم!»

«ممنونم… رئیس!»

نفسش را نگه مى‌داشت و از زیرِ ملافه رختخوابش رشته نورى را که سایه‌ها را در خودش حل مى‌کرد مى‌پایید… بعد لرز به تنش مى‌اُفتاد و در رؤیا به سمتِ اتاقى که ریچارد داخلش خوابیده بود پر مى‌کشید.

«یه موضوعِ دیگه! شریکِ نیویورکىِ من که اسمش گومزه یه کم بدپیله‌س و ممکنه مُدام پاپِى‌ات بشه و ازت بپرسه کار به کجا رسیده، تا کجا جلو رفته، موضوع رو پیدا کردى یا نه و سوالایى از این دست… تو کارى به کارِ اون نداشته باش و تحویلش نگیر! این منم که تصمیم مى‌گیرم و خرجِ تو رو مى‌دم! وقتى برگشتى طرحایى رو که به نظرت رسیده برام بیار تا درباره‌شون گپ بزنیم! اجالتآ خوش باش و استراحت کن!»

«ممنونم… رئیس…»

در رؤیاهایش به سمتِ ریچارد مى‌پرید و کنارش روى نوکِ آسمانخراش‌ها مى‌نشست و صداى صورى را که فرشته‌ها با آن رسیدنِ قیامت را جار مى‌زدند مى‌شنید. بعد یه دفعه آسمانخراش‌ها پایه‌کن مى‌شدند و مى‌ریختند زمین…

«خداحافظت! جو!»

«خداحافظ! رئیس!»

گپِ چِرت اما نگران‌کننده‌اى بود… اغلب وقتى درباره کار با پیرمرد حرف مى‌زد دچارِ اوهام نمى‌شد و حالا مى‌خواست بداند براى چه چنین اتفاقى افتاده. چمدان‌هایش را بست، ماشینِ تایپش را داخل کیفش گذاشت، موهایش را شانه زد، صورتش را بزک کرد و با اینکه زمان نداشت و فرانچسکو سفارش کرده بود دیر نکند با چشم‌هاى دلخور مشغولِ تماشاى خودش در آینه شد… هر دفعه از جلوى آینه رد مى‌شد نمى‌توانست از نگاه کردن به تصویرِ آینه که عزیزترین کَسش در دنیا بود بگذرد. هر بار این اتفاق مى‌اُفتاد، ناراحت مى‌شد و کسى که تو آینه مى‌دید برایش غریبه بود. فکر مى‌کرد هیکلِ درشت و قرصى دارد، اما هیکلِ آدمِ تو آینه ضعیف و ریغو بود. فکر مى‌کرد صاحبِ لب‌هاى درشت و دماغِ خوش‌تراش و چشم‌هاى مصمم و خلاصه صورتى استثنایى است، ولى صورتِ تو آینه لب‌هاى قیطانى و دماغِ عادى و چشم‌هاى ترس‌خورده داشت.

فقط موهاى طلایىِ دخترِ تو آینه را مى‌پسندید. با نگاه کردن به آن موها یادش مى‌رفت مالِ سرزمینى است که اغلبِ زن‌هایش ـ مثل مادرِ خودش ـ موهاى مِشکى دارند. زن‌هایى که باز هم مثل مادرش داخلِ آدم به حساب نمى‌آیند و همیشه گریه مى‌کنند… یک بار زمانِ بچگى رفته بود تو نخِ گریه کردنِ مادرش؛ مادرش همان‌طور که پیراهن‌هاى پدرش را اتو مى‌زد گریه مى‌کرد و قطره‌هاى اشکش روى اتو مى‌ریختند و با گرماى آن بخار مى‌شدند و به آسمان مى‌رفتند.

لکه‌هایى کبود چند دقیقه روى اتو باقى مى‌ماندند که بیشتر شبیه اثر قطره‌هاى آب بودند، تا اشک… اما آنها هم در یک چشم به هم زدن غیب مى‌شدند و آدم یادش مى‌رفت که دردى در خودشان داشتند. جوآنا از آن موقع با خودش عهد کرده بود هیچ پیراهنى را اتو نکند و هیچ وقت اشک نریزد.